فرزانه روستایی - همیشه فکر می کردم تحولات آرژانتین و بلایی که ژنرالها بر سر اقتصاد و جوانان این کشور آوردند یک استثنای تاریخی است. تاریخ معاصر آرژانتین در گوشه ذهن همه کسانی که تحولات اجتماعی و سیاسی جهان سوم را پیگیری می کنند رخدادهایی استثنایی است که بنا بر استدلالی می تواند ادامه حاشیه های جنگ سرد و انقلاب کوبا به حساب آید. اما وقتی رخدادهای یک دهه اخیر ایران را با کودتاهای آرژانتین مقایسه می کنیم به صورت نسبی به این نتیجه می رسیم که ژنرال های بدنام آرژانتین در مقابل سرداران و کفتارهای بسیح تا حدودی معصوم دنیای جنایتکاران هستند.
«تروریسم دولتی» ونیز ویرانی اقتصاد دو ویژگی و میراث مشترک حکومت نظامیان در تحولات ایران امروز و نیز شش حکومت کودتاچیان آرژانتینی بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۶ است. با این حال، وقتی جزئیات رفتار نظامیان ایران و آرژانتین را با هم مقایسه می کنیم به عمق فاجعه دردناکی پی می بریم که افکار عمومی ایرانیان و نسل جوان بر آن شوریده اند.
در جریان رخدادهایی که در آمریکای لاتین به «جنگ کثیف» معروف شد ژنرال خورجه رافايل ویدلا آخرین دیکتاتور آرژانتین فرمان قتل ۳۰ هزار از نیروهای چپ و نیز دانشجوبان و کارگران معترض را صادر کرد. او همیشه فکر می کرد که با حذف جریان مخالف می شود اقتصاد از بنیان ورشکسته را به مسیر عادی بازگرداند. ژنرال ها سر و سری با سیا هم داشتند و رسم رفاقت نسبی با ابرقدرت شمالگان را به جا می آوردند. بزرگترین مشکل آنها این بود که مدیریت اداره اقتصاد یک کشور بسیار ثروتمند را نداشتند و دست به هر اصلاح اقتصادی که می زدند یک فاجعه جدید به بار می آورد و به رشد تورم می انجامید.
اما در ایران سپاهیان و نظامیان نه تنها همه مجاری و چفت و بست های اقتصاد چند محصولی و متنوع ایران و بازار یک کشور پر مصرف ۸۰ میلیونی را می شناختند و می شناسند، بلکه همه اقتصاد را به جهت و سویی هدایت کردند که محصول و سود نهایی آن فقط به طبقه نوظهوری از خودی ها برسد و همین پدیده منجر به اختلاس های تاریخی و شرم آوری شد که تقریبا در دوران های اخیر بی سابقه است.
ژنرال های آرژانتینی در مقایسه با سرداران سپاه به این علت معصوم می نمایند که هیچگاه اختلاس سیستماتیک و غارت اموال مردم عادی را در سابقه خود نداشته اند. آنها هیچگاه بانک و بورس راه اندازی نکردند تا مانند جارو برقی همه پول های ریز و درشت مردم همه شهرها و روستاها را بمکند و بعد بانک ها و موسسات مالی را در هم ادغام و بعد ورشکسته اعلام کنند و تادیه بدهی های اقشار ضعیف و بازنشستگان و به خاک نشستگان را - از طریق انتشار پول بدون پشتوانه ــ به گردن دولت بیاندارند.
ژنرال ها در آرژانتین بد نام بودند و هستند، اما نه تا این حد که با رفتار خود میلیون ها نفر از شهروندان را وادار به مهاجرت و فرار از کشور کنند . آنها ۳۰ هزار نفر را در آخرین کودتا به قتل رساندند اما وقتی با اراده و مقاومت ماندگار مردم و نیز ویرانی اقتصاد و ناکارایی خود مواجه شدند با دریافت این وعده که مورد پیگرد قرار نمی گیرند از قدرت کناره گرفتند.
آیا ممکن است در مخیله یکی از فرماندهان سپاه این اندیشه خطور کرده باشد که اگر به هر دلیلی مردم با اصرار و ابرام آنها را نخواستند با دریافت این وعده که محاکمه و پیگرد نشوند از قدرت کناره گیری کنند و به پادگانهای خود پناه ببرند یا حداقل نزد خانواده های خود به آمریکا و کانادا بروند و دست از سیاست و دلارهای میهنی بشویند.
آیا شهامت این را دارند تا حداقل یک چهارم از میلیاردها دلار اموالی را که از زد و بند های دولتی و به صورت غیر قانونی تصاحب کرده اند را به خزانه ملت باز گردانند یا اینکه بگویند حساب های مخفی آنها در سنگاپور، هنگ کنگ، شانگهای و دوبی چگونه کار می کند. آیا به این فکر کرده اند که معذرت خواهی نیز مکانیسمی است که بر اساس آن می توان به آشتی ملی و مصالحه دست یافت تا کشور به سرزمین سوخته دچار نشود و امواتشان بزرگترین سهم از لعن و نفرین های تاریخ این مرز و بوم را به خود اختصاص ندهند. آیا روزی این را می پذیرند که سلطه و اقتداری را که دارند ناشی از سرکوب و ارعابی است که بر مردم اعمال کرده اند و ربطی به خدا و انبیاء و آسمان ندارد و ولایت فقیه و جمهوری اسلامی نیز دکان عفنی بود که روحانیت فرصت طلب دنیا نادیده بی دانش سر هم کرد که از زیر و رو این اقلیم را خشک کرد و به ویرانی کشید.
وقتی لیست جنایات و خطاهای بی شمار سرداران قاتل در سپاه و کفتارهای بسیج و تشکیلات جنایتکاران امنیتی و قوه قضاییه ایران را با سازمان ها و تشکیلات مشابهی در سراسر آمریکای لاتین مقایسه می کنیم آنگاه معصومیت سیما و سابقه سرکوبگران و کودتاچیان دهه های ۵۰ تا ۸۰ آرژانتین، بولیوی، کوبا، کاستاریکا، برزیل، و شیلی را حتی از راه دور می توان تشخیص داد.