Friday, Jan 6, 2023

صفحه نخست » درک نادرست از شرایط موجود به بهانه تجربه آموزی از انقلاب ۵۷، محمود زهرایی

Mahmoud_Zahraei.jpgاینکه در انقلاب ۵۷ اکثریت وسیعی از مردم ایران و بویژه اقشار روشنفکر و الیت جامعه دچار عوام زدگی مفرط شدند و بدون شناخت درست و عمیق از جامعه‌ای که در آن زندگی میکردند، و‌ شناخت از حکومتی که در پس آن خواهد آمد، رهبری فردی را گردن نهادند که یا او را نمی‌شناختند و یا اگر می‌شناختند سوابق و عملکردهای به شدت ارتجاعیش را نادیده گرفته بودند و‌ بی اطلاع از مدل حکومتی که او‌ در ذهنش برای ما ساخته بود، چک سفید برایش امضا کردند و اگر آنقدر عوام زده نبودند که عکسش را در ماه ببینند، ولی او را فرشته‌ای پنداشته بودند که از پس خروج دیو، به در می‌آمد، نتیجه گیری نباید کرد که در شرایط فعلی و در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، همه اپوزیسیون خمینی گونه عمل می‌کنند و جامعه آینده، جمهوری اسلامی گونه خواهد شد. به بهانه درس آموزی از انقلاب ۵۷ و مقایسه و آنالیز نادرست از شرایط متفاوت آن زمان و این زمان، نباید و نمی‌توانیم در شرایط ۵۷ منجمد شویم و تحولات و آگاهی‌های وسیع اجتماعی را نادیده بگیریم.

برای برون رفت از این درک و استنباط کلیشه‌ای، هر کدام از ما باید به چند سئوال کلیدی پاسخ دهیم؛ یکم اینکه آیا می‌توان سطح آگاهی و آگاهی رسانی جامعه جهانی به طور عام و جامعه ایران به طور خاص را با جامعه جهانی و جامعه ایران کنونی مقایسه کرد؟ دوم اینکه آیا مشکل ما عدم شناخت از خمینی و از جامعه و حکومت آینده او‌ بود؟ سوم اینکه آیا ما در آن زمان هر حکومتی را با هر محتوایی بهتر از نظام سلطنتی می‌دانستیم و از آن استقبال می‌کردیم و یا اینکه فرض ما بر این بود که حکومتی که خمینی رهبری ایجاد آن را با خود داشت، به مراتب بهتر از نظام سلطنتی ست؟ کاملا روشن است که ما در عصر آگاهی‌ها و اطلاعات گسترده و شبکه‌های خبررسانی اینترنتی وسیع، به سر می‌بریم که تمام زوایای فکری و شخصیتی و حتی مسائل شخصی و خانوادگی افراد و به خصوص سیاستمداران و شخصیت‌های فعال سیاسی اجتماعی، برای همگان روشن است و هر کس با یک جستجوی کوچک اینترنتی به هرگونه اطلاعاتی از هر کس دسترسی پیدا می‌کند و این با زمان انقلاب ۵۷ که ۳۵ میلیون شهروند تشنه خبر و اطلاعات چشمشان که نه، بلکه فقط گوششان به بی بی سی بود و ورای این منبع خبری و منبرهای آخوندها، هیچ منبع موثق دیگری نداشتند، بسیار متفاوت است و این به ما و همه کسانی که خو‌اهان حقیقت‌اند امکان شناخت دقیق و انتحاب دقیق تر را خواهد داد. پس این بخش از کاستی انقلاب ۵۷ را پیشرفت زمان و تکنولوژی برطرف و ما را مجهز به اطلاعات کافی برای انتخاب درست نموده. عدم شناخت خمینی و افکار عقب افتاده او و مدل حکومتی مورد نظرش بهانه‌ای بیش نیست تا نادانی سیاسی، کم کاری و عوام زدگی خود را بپوشانیم. خمینی در خرداد ۴۲ با سخنرانی معروفی که در قم داشت، قسمت اصلی مانیفست حکومت آینده خود را مشخص نمود. او مخالف شرکت زنان در انتخابات و مخالف برداشتن نظام فئودالی و ورود به دنیای مدرن بود. سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی و شخصیت‌های روشنفکر و مطرح جامعه آن روز، نه تنها با این تفکرات مخالفتی نداشتند که با اعلامیه‌ها و حتی حضور خیابانی در ۱۵ خرداد ۴۲، با او اظهار همفکری کردند. خمینی پس از تبعید به ترکیه و‌ سپس به نجف، طرح یک حکومت اسلامی را در خلال درس‌های حوزوی خود تدوین و این مباحث تحت عنوان ولایت فقیه در سال ۱۳۴۹ در بیروت چاپ و به ایران فرستاده شد و چندین بار در ایران تجدید چاپ شد و در سال ۱۳۵۶ نیز با اضافات جدید چاپ و در دسترس خوانندگان قرار گرفت. البته خمینی پیشتر در سال‌های اولیه حکومت پهلوی دوم، کتاب کشف الاسرار را که در رد نظریه عدم حکومت فقها تا زمان ظهور امام دوازدهم شیعه، و تاکید و تاییدی بر استقرار حکومت شیعه در زمان غیبت امام دوازدهم بود، به رشته تحریر و چاپ درآورده بود. پس این بهانه که ما اطلاعی از خمینی و افکارش نداشتیم، فرار از قبول اشتباه و عدم درس آموزی از کم کاری و بی توجهی مفرط خودمان است. نکته سوم از موارد سه گانه‌ای که در بالا برشمردم، تفاوت فاحش نگرش ما نسبت به حکومتی ست که قرار بود بعد از سرنگونی نظام شاهنشاهی بیاید و مقایسه آن با نگرش غالبی که اکثریت مردم ایران و‌ روشنفکران در مورد حکومت بعد از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی دارند. برای روشنفکران و فعالان سیاسی و رهبران گروه‌ها و سازمان‌ها هرچند مشخص نبود باید منتظر چه حکومتی در آینده باشند، ولی یک پیش فرص وجود داشت و آن این که حکومت بعد از سرنگونی شاه، حکومتی ست مردمی، آزاد و عدالت محور. اگر از تک‌تک افراد حاضر در سپهر سیاسی آن روز ایران سئوال شود، اگر شما می‌دانستید حکومت آینده ایران مبنای انحصارطلبانه ایدئولوژیک دارد، آیا به سرنگونی شاه و آمدن چنین حکومتی رضایت می‌دادید، جواب حتما منفی می‌بود. در پس این جواب منفی یک واقعیت نهفته است و آن این که هیچ کس حکومت ایدئولوژیک بغایت ارتجاعی جمهوری اسلامی را به حکومت شاه و هیچ حکومت دیکتاتوری دیگری ترجیح نخواهد داد.

اکنون جامعه ایران و اپوزیسیون داخل و خارج در مقابل یک سئوال اساسی قرار گرفته‌اند و آن این که، چه حکومتی برای آینده ایران متصور است که بدتر از حکومت جمهوری اسلامی باشد. در زمان انقلاب ۵۷ می‌توانستیم با استفاده از امر مقایسه‌ای به راحتی نتیجه گیری کنیم که هر حکومتی نمی‌تواند بهتر از وضع موجود باشد ولی در زمان کنونی بسیار بسیار دشوار است که حکومتی را تصور کنیم که بدتر و‌ یا حتی فقط کمی بدتر از حکومت جمهوری اسلامی باشد. از این مقدمه مطمئنا نتیجه گیری نخواهیم کرد که ما چشمانمان را ببندیم و هر کس و هر جریانی را تایید کنیم و از واکاوی مسائل بازمانیم. نکته مهم این بحث زیر سئوال بردن وسواس‌ها، شک‌های غیرضروری و بی اعتمادی ناموجه در چهارچوب تشکیل و‌ تقویت یک بدیل برای گذار از جمهوری اسلامی ست. مبارزه جوانان به رهبری زنان در ماه‌های گذشته جان تازه‌ای به کالبد رنجور اپوزسیون دمید و از آنجائی که بخش عطیمی از اپوزسیون را زنان و مردان صادق و ایران دوست تشکیل می‌دهد، این افراد به نحو چشمگیر و بی سابقه‌ای متحد شدند و در جمعیت‌های چندین هزار نفره، وحدت عملی بی نظیری را در شهرهای مختلف اروپا و جهان به نمایش گذاشتند. خیزش جوانان و حضور شجاعانه آن‌ها در خیابان‌های شهرهای مختلف ایران بدون بهره گیری از رهبری و سازمان رهبری کننده در خارج، و با اتکا به رهبری میدانی، جلوه‌های یگانه‌ای از هوشیاری انقلابی و قدرت رهبری را نشان داد. این به معنی بی نیاز بودن جنبش به رهبری نبوده و نخواهد بود بلکه در فاز آغازین انقلاب و در حالی که جوانان حاضر در صحنه، خود اشراف بیشتری به صحنه نبرد و چینش نیروها و جنگ و‌ گریز خیابانی دارند، رهبری دیگری آن هم از خارج، نه ضروری بود و نه امکان پذیر. اکنون و در راستای تعمیق و ادامه انقلاب و انتظار ورود به فاز توده‌ای شدن، رهبری خیابانی جای خود را به رهبری سازمان دهنده می‌دهد. چیزی که اپوزیسیون سال هاست از کمبود آن رنج می‌برد و اختلاف نظرها، بدبینی‌ها، خودبینی‌ها و اخلالگری‌های نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی، مانع از اتحاد نیروها و شخصیت‌های مردمی و مورد اعتماد شده است. انتشار پیام همسان چند شخصیت سیاسی اجتماعی به مناسبت سال نو مسیحی، قدمی مبارک برای آغاز تشکیل چنین تشکل رهبری کننده خواهد بود. این مسلما هسته کوچکی ست که باید پرورده شود و افراد و شخصیت‌های بیشتری را در خود جای دهد و با درس گیری از علت‌های شکست این گونه تشکل‌ها و بر پایه توافق حداقلی برای گذار از جمهوری اسلامی، پی ریزی شود. وظیفه مبرم تمام نیروهای سیاسی، سازمان‌ها و شخصیت‌های تاثیرگذار، حمایت و‌ راهنمائی ست، به دور از ایرادگیری‌ها و نق زدن هایی انرژی سوز. مردم ایران چشم انتظار روزی هستند که مبارزه چهل و چند ساله آن‌ها و‌ به ویژه مبارزه تعیین کننده چند ماه گذشته‌شان، تحت یک رهبری واحد و فراگیر، به سرنگونی نظام جنایتکار ولایت فقیه، منجر شود. سیاستمداران دنیا که با بالاگرفتن شعار زن زندگی آزادی و مرگ بر دیکتاتور و نابود باد جمهوری اسلامی، بعد از بیش از چهل سال مماشات با جمهوری اسلامی و نادیده گرفتن مبارزه مردم ایران و خو‌استه اصلی آن‌ها، رویکرد مثبتی نسبت به خواست اکثریت مردم ایران از خود نشان داده‌اند، در انتظار معرفی رهبری قوی و منسجم برای گفتگو و مذاکره هستند. قدر این موقعیت یگانه را بدانیم و به دور از بی اعتمادی به حمایت کشورها و سیاستمداران از حنبش مردم ایران، با عملکرد وحدت گرایانه خود آن‌ها را بیش از پیش در جهت حمایت و اقدامات عملی برای سرنگونی، هدایت کنیم. ایجاد جبهه رهبری کننده قوی و منسجم ضرورت اجتناب ناپذیر مرحله کنونی ست و حمایت و عدم ترویج یاس و‌ پدبینی، وظیفه مبرم تمام شخصیت‌ها، نیروها و تشکل‌های سیاسی - اجتماعی ست.

محمود زهرایی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy