بی بی سی - «به ما زنگ زد و گفت بابا حكمها را به ما دادهاند؛ حكم من اعدام است. پسرم گريه میكرد و میگفت به مامان چيزی نگو.»
این را ماشاالله کرمی، پدر محمدمهدی کرمی به مهدی بیک، خبرنگار روزنامه اعتماد گفته بود.
روز جمعه ۱۶ دی خبر رسید که مهدی بیک بازداشت و پدر محمد قبادلو، دیگر بازداشتی محکوم به اعدام، به دلیل فشار عصبی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانی بستری شده است.
عصر جمعه بعضی از حسابهای حکومتی در شبکههای اجتماعی تبلیغ میکردند: «دم اذان صبح خبرهای خوبی میشنوید.»
گویی آنها از قبل خبر داشتند که قوه قضاییه چه برنامهای دارد: در اولین ساعتهای صبح شنبه ۱۷ دی، محمدمهدی کرمی و محمد حسینی اعدام شدند.
برخلاف حسابهای حکومتی که معلوم نیست چه طور از برنامهریزی اعدام باخبر بودند و به پیشوازش رفتند، خانواده محمدمهدی کرمی این فرصت را نداشتند تا با او خداحافظی کنند و فرزندشان مانند چندین مورد دیگر از اعدامهای سیاسی ناگهانی و بدون آنکه ملاقات آخری داشته باشد کشته شد.
آن طور که فعالان حقوق بشر میگویند محمد حسینی پدر و مادرش را از دست داده بود و کسی را نداشت که پیگیر کارش باشد.
هیچ یک از این دو از حق تعیین وکیل برخوردار نبودند و به گفته پدر محمدمهدی کرمی، وکیل تسخیری که قوه قضاییه برای پسرش انتخاب کرد حتی جواب تلفنهایشان را نمیداد.
در چنین شرایطی از اولین جلسه دادگاه آنها تا اجرای حکمشان حتی ۴۰ روز هم طول نکشید.
به این ترتیب شمار اعدامیان مرتبط با اعتراضات اخیر به چهار نفر رسیده است.
این به غیر از انبوه زندانیانی است که محکومیتهای دیگری داشتهاند و اعدامهایشان با شتاب بیشتری از ماههای قبل اجرا میشود.
اعدام ناگهانی محمدمهدی کرمی و محمد حسینی، همانند اعدام محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد، بیش از آنکه باعث ایجاد ترس، سرخوردگی یا اندوه شود، موجی از ابراز خشم و نفرت از حکومت ایران را برانگیخته است.
«وقت عزا نیست که هنگامه خشم است»
بخشی از یک سخنرانی قدیمی حامد اسماعیلیون در تجمعی برای همبستگی با اعتراضات آب ۱۴۰۰ خوزستان به یکی از شعارهای اصلی معترضان در مواجهه با اخبار اعدام و سرکوب تبدیل شده است. آقای اسماعیلیون در آن سخنرانی با خواندن شعری از محمود درویش و اشاره به فجایع پیاپی و قربانیان قتلهای حکومتی و اعدامهای سیاسی، گفت: «خانه پر از عزا است، اما وقت عزا نیست، که هنگامه خشم است.»
جملاتی که یادآور سخنان هوشنگ گلشیری بود که در آذر ۱۳۷۷ بر مزار محمد مختاری، شاعر و نویسنده کشتهشده به دست ماموران وزارت اطلاعات، گفت: «آنقدر عزا بر سر ما ریخته اند که فرصت زاری نداریم. پیام دقیق به ما رسیده است: خفه میکنیم. ما هم حاضریم. مگر قرار نیست برای جامعه مدنی، برای ازادی بیان قربانی بدهیم؟ حاضریم.»
جدای شباهت سوگواری و دادخواهی حامد اسماعیلیون با هوشنگ گلشیری، میزان همراهی جامعه ایران با این پیام شبیه دهه ۱۳۷۰ و پیش از آن نیست. دورانی که وابستگان جمهوری اسلامی شاعران، روشنفکران و فعالان سیاسی سرشناس را در قتلهایی زنجیرهای از سر راه برمیداشتند و نگران پیامدهایش هم نبودند؛ حالا نام محمد حسینی، که کارگر مرغداری بوده و خویشاوند درجه یکی هم ندارد بر زبانها افتاده و بسیاری میگویند قاضی آصف الحسینی که حکم آنها را داده و دیگر مقامهای قضایی و رهبران حکومت باید برای این اعدامها حساب پس بدهند.
در راس آنها آیتالله علی خامنهای است که در برخی آثار انتقادی، به شکل ضحاک ماردوش به تصویر کشیده میشود؛ شخصیتی اهریمنی که زندگیاش با خوراندن مغز جوانان به مارها ادامه مییافت.
مانا نیستانی آقای خامنهای را در حال وضو گرفتن به تصویر کشیده است: وضو با خون جوانی که کشته شده و بر خاک غلتیده است.
تصاویری از رهبر جمهوری اسلامی در حال آبیاری درختان چوبه دار، یا در حالی که از ریش و چفیه او طناب دار آویخته هم هزاران بار همرسانی شدهاند.
جمله «به مامان چیزی نگو» از زبان محمدمهدی کرمی و همین طور اینکه محمد حسینی خویشاوندی نداشت، به نماد مظلومیت این دو تبدیل شده است.
به جز طرفداران حکومت که اعدام محمدمهدی کرمی و محمد حسینی را به عنوان اجرای عدالت در پرونده روحالله عجمیان، بسیجی کشتهشده در کرج، جشن گرفتهاند، یا آنهایشان که میگویند قوه قضاییه کمکاری کرده و باید بیشتر بکشد، کمتر کسی است که عادلانه بودن روند دادرسی آنها را قبول داشته باشد.
مخالفان حکومت میگویند اعدامها در آستانه سالگرد سرنگونی هواپیمای اوکراینی با موشکهای سپاه برای ارعاب آنها انجام گرفته، اما بسیاری از آنها معتقدند که چنین کاری نتیجه عکس داده و خشمشان را بیشتر میکند.
سروش هیچکس، رپر مشهوری که قطعات اعتراضی خوانده و اخبار اعتراضات را همرسانی میکند، در این باره نوشته: «این خشم مقدس...»
اما واکنشهای تند به اعدامها محدود به چهرههای هنری و فعالان سیاسی و حقوق بشری خارج از کشور نیست.
علی قمصری، آهنگساز نوشته است: «شرم بر من اگر در این زمانه شوم که هر روز اخبار چند بار نفسمان را میگیرد، روی صحنه رسمی به فکر شادی زایی و سرگرم کردن مردم باشم... من اهل سیاست نیستم اما سعی میکنم انسان باشم...»
مهسا افسانه، ورزشکار نیز در استوری اینستاگرام خود نوشته: «محمد مهدی کرمی و محمد حسینی را اعدام کردید، دل پدر و مادرشان را خون کردید، انگار کارتون خون کردن و جدا کردن همیشگی پدر و مادران از فرزندانشان هست. کاری مهمتر از اعدام جوانها و نسلکشی در این کشور ندارید.»
او همچنین انتقاد کرده که اگر اتهام آنها قتل بوده چرا «قاتلان پرواز، مهسا امینی و کشته شدگان دیگر هنوز زندهاند.»
پرستو سرمدی، نویسنده، نیز در پستی در صفحه اینستاگرام خود نوشته: «چطور بعد از شنیدن خبر اعدام این دو جوان، اعضای بدنم هنوز کار میکنند، آنقدرها هم جان سخت نیستم. یک روزی بالاخره بعد از آن که خبر اعدام یا کشته شدن انسانی را شنیدم، چایم را هورت میکشم اما چای فرصت گردش در بدنم را پیدا نمیکند. انسان آنقدرها هم طاقت ندارد...»
نوید محمدزاده، هانیه توسلی و سحر دولتشاهی از سینماگران سرشناس ایران نیز تصویر جمله محمد مهدی کرمی «به مامان چیزی نگو» را همرسانی کرده و هشتگ نام او و محمد حسینی را زدهاند.
حسین جنتی، شاعر نیز در توئیتی نوشته: «مارها تا چند روز دیگر سیر خواهند بود.»
حسین نادری، شاعر مذهبی نیز در استوری اینستاگرام خود نوشته: «ما روزهایمان را با خبرهای داغ آغاز میکنیم» او داغ را به رنگ سرخ نوشته است.