Wednesday, Jan 18, 2023

صفحه نخست » جناب سخنگوی دولت! احتمالا ملکه ایران سیزده چهارده سال پیش قاچاقی به ایران برگشته و جواهرات را برده!؛ ف. م. سخن

124C5834-1124-4E9D-9873-86B30A2AB562.pngمن این شعار «دروغ را آن قدر بزرگ بگو که کسی جرات نکند بگوید دروغ است!» سال ها شنیده بودم، و می گویند گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر خان گوینده ی آن بوده ولی تا به امروز خودم تحت تاثیر «دروغ بزرگ» قرار نگرفته بودم طوری که امروز نسبت به خودم و چشم هایم و آن چه که دیده ام شک کرده ام!

وقتی جناب سخنگوی دولت اسلامی، و به عبارتی آفتابه پر کن سد علی، در توییت خود با قاطعیت فرمود که:
«۳۵ میلیارد دلار اموال ایرانیان؛ ۳۸۴ چمدان جواهر و الماس؛ دو تاج با ۵ هزار قطعه الماس، ۵۰ قطعه زمرد و ۳۶۸ حبه مروارید که از نظر قیمت غیرقابل تخمین است و... این‌ها بخشی از اموالی است که دیکتاتور هنگام فرار با خود به خارج برد. امروز سالگرد مرگ سلطنت، وابستگی و وطن‌فروشی در ایران است...»
من گفتم همانطور که بعضی سایبری ها در اینجا در کامنت ها می نویسند احتمالا قرص هایم را نخورده ام و به طور کامل قاط زده ام!

والله تا آن جا که به یاد دارم، تا سیزده چهارده سال پیش که ایران را برای همیشه ترک کردم، هر دوست و آشنایی از خارج به ایران می آمد، چند جا او را برای گردش می بردم، که یکی اش کاخ نیاوران بود، دیگری کاخ سعد آباد، و بعد از نوشیدن قهوه در کافه نادری، و خوردن پیراشکی در خیابان استامبول، آن ها را به بانک مرکزی در مقابل سفارت آلمان و خزانه جواهرات سلطنتی می بردم که از ثروت و زیبایی های باقی مانده از دوران پیش از انقلاب لذت ببرند و با خاطره ی خوش به کشور محل اقامت شان باز گردند.

البته یک جای دیگر هم آن ها را می بردم و آن زندان توحید بود، که زمان خاتمی تبدیل به موزه ی «عبرت» شد و یکی دو بار هم به خاطر زبان درازی نزدیک بود همانجا دستور بازداشت مرا بدهند و جریان آن استطرادا از این قرار بود که لیدر تور «موزه» که یکی از زندانیان سیاسی زمان شاه و از شکنجه گران دوران خمینی بود، از این زندان و جنایت هایی که زمان شاه در آن جا می شد سخن می گفت و من مثل بچه مثبت ها دست بلند می کردم و سوال ام را که عبارت بود از این که بعد از انقلاب، آیا کاربریِ این زندان عوض شد و اسم توحید بر آن گذاشته شد و گفته می شود شهرداران تهران را در اینجا مورد پذیرایی قرار داده اند و آیا این موضوع صحت دارد مطرح می کردم، که کافه به هم می ریخت و دیگر بازدید کنندگان نچ و نوچ کنان به من که ظاهرا از خارج از کشور آمده بودم و خبر نداشتم که جریان از چه قرار است با این نچ و نوچ ها هشدار می دادند که جلوی زبان ات را بگیر!

بگذریم از این استطراد که یک موضوع دیگر هم به خاطرم آمد که بعد از خروج از زندان توحید، شروع به گرفتن عکس یادگاری کردیم که سربازی که جلوی یکی از مکان های امنیتی در بغل دست زندان نگهبان بود، مرا گرفت و رییس اش را خبر کرد که بیایید جاسوس گرفته ام که با لطائف الحیل و خود را به موش مردگی زدن و ادای سوسول های تازه از فرنگ برگشته در آوردن نجات پیدا کردیم که اگر ما را می گرفتند، همراه من مطالب تایپ شده ام در لپ تاپ ام هم بود که بخیر گذشت والا اکنون شما نوشته ف. م. سخن را نمی خواندید!

باری. در موزه ی جواهرات سلطنتی، که روزهای بخصوص و ساعات محدودی بازدید کننده می پذیرفت، شما از دالان ورودی بانک مرکزی به سمت دری در سمت چپ ساختمان هدایت می شدید و باید از دستگاه ایکس ری عبور می کردید و پایین می رفتید و بلیط می خریدید و وارد خزانه بانک مرکزی که صندوقی عظیم با در ورودی بسیار ضخیم بود می شدید یعنی در اصل آن مکان داخل یک گاو صندوق عظیم بود.

محیط نمایش جواهرات، یعنی فضای داخل خزانه کلا تاریک بود و نور افکن ها روی جعبه های شیشه ای که جواهرات در داخل آن ها قرار داشت نور می انداختند.

اگر کسی، کمی نزدیک به جعبه های شیشه ای می شد، آژیر ها به صدا در می آمد، در گاو صندوق و به عبارتی در خزانه به طور خودکار بسته می شد، بعد گروهی که گارد بانک مرکزی بودند و حدود هشت تا ده نفر بودند در را باز می کردند و برای چک جواهرات، وارد خزانه می شدند و خلاصه از نظر امنیتی مشخص بود که حفاظت کامل و دقیقی از جواهرات صورت می گیرد.

در وسط خزانه، تاج پادشاه و ملکه که زمان تاجگذاری بر سر گذاشتند قرار داشت و در قسمت های دیگر، جواهرات بی نظیر دیگر که برای جلوگیری از طول کلام به شرح آن ها نمی پردازم.

نکته ی جالب اینجا بود که چند نفر ی که به شرح جواهرات می پرداختند، و لباس شخصی های کت شلوار پوش با یقه ی بسته و ریش کامل بودند، از «اعلی حضرت» و «علیا حضرت» با همین القاب و با احترام کامل یاد می کردند که هیچ یک از جواهرات موجود در بانک را که به امانت برای استفاده در مراسم رسمی در اختیارشان قرار می گرفت و بعد از مراسم با اسکورت و حفاظت کامل به بانک برگردانده می شد با خود به خارج نبردند.

حالا آقای سخنگوی دولت که قیافه اش شبیه به «شاه پسر»های ریتارد آخوندهاست و بنده ی خدا معلوم است که اصلا نمی داند جواهرات کجاست و آن ها را ندیده، اظهاراتی فرموده که ما هم که جواهرات را آخرین بار سیزده چهارده سال پیش به چشم خود دیده ایم به چشمان مان شک کرده ایم و احتمال می دهیم، ملکه ایران، در این فاصله قاچاقی به ایران آمده و سری به خزانه ی بانک مرکزی زده و تاج های مزبور را برداشته و به خارج آورده است! والله اعلم! :)



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy