خیزش زن زندگی آزادی، انقلاب است و نه جنبش
ایران بر سر دو راهی پرتگاه یا نجات قرار گرفته است؛ مسبب اصلی این پرتگاه، حکومت اسلامی و شانس نجات آن بر عهده خیزش انقلابی زن زندگی آزادی است. این خیزش در صورت پیروزی، ایران را از گزند حکومت اسلامی نجات خواهد داد و بنا بر اهمیت مضمونی اش، راه آزادی در همه زمینه ها گشوده خواهد شد. موسوی در کجای این دو قرار دارد؟ وسط وجود ندارد. متن بیانیه موسوی از نحوه انشانویسی تا انتخاب واژه ها و جملات، بی حساب شده نیستند. می داند چه می گوید. موسوی برای انقلاب زن زندگی آزادی واژه "جنبش" را بکار می برد و همزمان سه پیشنهاد را مطرح می کند که صورت اجرایی و عملی اش منوط به پس از نظام اسلامی است. در پیشنهاد سوم به صراحت لهجه از "همه پرسی" برای "استقرار نظامی" می گوید که می بایست متکی بر اراده مردم باشد. جمع بست هر سه پیشنهاد در صورت عملی شدن مربوط است به ختم نظام اسلامی از پیش. اما موسوی چه واهمه ای دارد که انقلاب جاری در ایران را به سطح جنبش فرو می کشد؟ برای پاسخ می بایست تفاوت میان جنبش و انقلاب را توضیح کرد.
مسئله "جنبش"،مطالباتی است در حالیکه انقلاب یک امر سرنگونی. و این دو هموزن و همسطح نیستند. جنبش اگر با مقاومت حکومت روبرو شود و نتواند به مطالباتش دست یابد به سطح انقلاب ارتقاء می یابد. "انقلاب" فقط تکیه بر گستردگی اجتماعی آن نسبت به "جنبش" نیست بلکه بانضمام اجتماعی بودنش جنبه سیاسی نیرومند دارد که هدفش سرنگونی نظامی است که در مقابل مطالبات جنبش مردمی، عقب نمی نشیند. میرحسین موسوی به این دلیل لفظ جنبش را برای انقلاب زن زندگی آزادی به کار می برد که می خواهد جنبه مطالباتی آن را برجسته کرده و به قدرت گوشزد کند و بگوید "سر جنگ" نداریم تا بدینوسیله بقول خودش "پیشگیری از خشونت" شود. به همین جهت موسوی به سه پیشنهاد خود جنبه مطالباتی داده است تا سرنگونی. هر چند که از "استقرار نظام" برآمده از "همه پرسی" می گوید معنایش همان سرنگونی است اما می خواهد که این سرنگونی یا عبور از نظام، بصورت "قانونی" انجام پذیرد!!! و گرنه می توانست با صراحت لهجه از واژه انقلاب برای خیزش زن زندگی آزادی و همچنین از چگونگی امکان و تشکیل شورای رهبری برای آن، سخن بگوید.
"خواستار تغیر وضع موجود" یا " تدوین میثاق اساساً تازه" یا استقرار نظام" تازه، همه اینها عالی هستند اما کدام قدرت و نیرو باید آنها را عملی کند؟ حکومت که اینکار را نمی کند چونکه حکومتِ تفتیش عقاید و سرکوبگر اسلامی اساساً زیر ورق سرنگونی خود را امضاء نخواهد کرد و موسوی هم چنین نظری ندارد پس این باید قدرت خیزش انقلابی جاری باشد تا آنها را تحقق ببخشد و یعنی اول باید حکومت را سرنگون کرد و سپس بدانها نائل گشت. و این یعنی انقلاب و نه جنبش که اولی در سرنگونی نظام دینی صراحت دارد و دومی بسنده به مطالبات از حکومت. بنابراین شرط عملی شدن سه پیشنهاد موسوی پیش از هر چیز برچیده شدن این حکومت است. چونکه موضوعات مطرح در آن سه پیشنهاد نظیر "همه پرسی برای تدوین میثاق و قانون اساسی تازه" یا "تشکیل مجلس مؤسسان" یا "همه پرسی" برای انتخاب نظام آینده، اگر همگی موضوعات مربوط به پس از سرنگونی نظام هستند(که هستند) پس پیش از ارائه آن سه پیشنهاد، موسوی می بایست پیشنهاد شورای رهبری و همبستگی مرکب از نمایندگان همه طیف ها سیاسی داخل و خارج و همه آنهایی که خواهان سرنگونی این نظام فرتوت اند در الویت قرار می داد.