خلاصه مقاله پژمان تهوری در ایران وایر
ترور تا جانشینی رهبری، کدام سناریو فرجام اوست؟
در ماههای اخیر، قرار گرفتن حسن روحانی در مرکز حملات جریانهای مختلف حکومتی، آنهم در شرایطی که از ساختار رسمی قدرت کنار گذاشته شده، این پرسش را برجسته کرده است که آینده او در معادلات قدرت چه خواهد بود. مجموعه نشانهها نشان میدهد روحانی همچنان پتانسیل بازگشت به سطحی از اثرگذاری را دارد، اما مسیر پیشروی او بهشدت وابسته به تحولات داخلی و بینالمللی است.
نخستین سناریوی مطرح، حاشیهنشینی تدریجی است؛ گزینهای که بسیاری از چهرههای حذفشده در ساختارهای بسته تجربه کردهاند. با وجود تلاش حاکمیت برای کنار زدن روحانی، اما حملات مداوم به عملکرد دولت او باعث شده که کاملاً از حافظه عمومی حذف نشود و خود او نیز با اتکا به تجربهاش در پنج دهه گذشته، بیسروصدا از صحنه خارج نشود.
سناریوی دوم، حذف فیزیکی یا مهار قضایی-امنیتی است؛ رخدادی که در کارنامه جمهوری اسلامی نسبت به برخی چهرههای بالقوه رهبری مسبوق به سابقه است. با این حال، از آنجا که روحانی در حال حاضر فاقد قدرت اجرایی و جایگاه رسمی است، احتمال ترور او کاهش یافته و گزینه مهار امنیتی و قضایی، از جمله حصر یا محدودیتهای شدید، محتملتر به نظر میرسد.
در سناریوی سوم، ممکن است حکومت در دوره تشدید فشارهای خارجی، از روحانی بهعنوان چهرهای قابل اعتماد برای کاهش تنش با غرب و جامعه بهره ببرد. در این حالت، او نه به قدرت بازمیگردد و نه موقعیت سیاسی پایدار بهدست میآورد، بلکه نقش میانجیگری یا پیامرسانی محدود برای مدیریت بحرانها را ایفا میکند.
سناریوی چهارم، بازگشت کنترلشده به قدرت است؛ مشابه آنچه درباره علی لاریجانی رخ داد. در این مدل، روحانی میتواند بهصورت محدود به نهادهای مشورتی یا امنیتی بازگردد و در بزنگاههای حساس، همچون پرونده هستهای یا میانجیگری بین جناحها، نقشآفرینی کند. این بازگشت، هم مانع تبدیل شدن او به اپوزیسیون میشود و هم ظرفیتهای او را در لحظات بحرانی در اختیار نظام قرار میدهد.
اما سناریوی جانشینی رهبری، در شرایط فعلی کمترین احتمال را دارد. روحانی نه عضو مجلس خبرگان است، نه در میان اکثریت این مجلس جایگاه دارد و نه چهرههای اصلی قدرت با رهبری او همراهی میکنند. هرچند نسبت به سایر گزینهها از تجربه و مقبولیت بیشتری برخوردار است، اما موانع ساختاری بسیار جدی پیشروی اوست.
حمایت خارجی یا نقشآفرینی در یک مدل تغییر ساختاری از بیرون نیز گزینهای بعید ارزیابی میشود. غرب معمولاً وارد پروژه «رهبرسازی» نمیشود و برای هرگونه تغییر، علاوه بر حمایت بینالمللی، نیاز به پشتوانه داخلی در سپاه و ساختار قدرت است؛ چیزی که روحانی پس از پایان دولتش کمتر از گذشته از آن بهرهمند است.
با این حال، برخی سناریوهای فرعی مانند خروج از کشور و تبدیل شدن به چهرهای اپوزیسیونگونه نیز مطرح است، اما با توجه به حساسیتهای امنیتی و تجربههای گذشته، احتمال جلوگیری از خروج او بیش از امکان مهاجرت و فعالیت آزادانهاش است.
در مجموع، ارزیابی ناظران و روندهای سیاسی نشان میدهد محتملترین آینده برای حسن روحانی نه رهبری است، نه حذف کامل، نه نقشآفرینی مستقل در پروژههای غربی، بلکه نوعی بازگشت کنترلشده به لایههای میانی قدرت است. او همچنان چهرهای «قابل مدیریت» برای ساختار سیاسی محسوب میشود و در صورت بروز بحرانهای جدی داخلی یا خارجی، میتواند دوباره به سطحی از اثرگذاری بازگردد؛ نقشی میانهرو و تثبیتکننده، بدون آنکه به رأس هرم قدرت برسد.

آقای قالیباف شوخی می فرمایید؟
















