نوشتۀ قلم کاوه
بار دیگر اصلاحطلبان با شعار «بازسازی اصلاحطلبی» وارد میدان شدهاند؛ اما جامعهٔ ایران بیش از هر زمان دیگری از اصلاح طلبی عبور کرده: جریانی که هرگاه جمهوری اسلامی در آستانۀ سقوط قرار میگیرد، با چهرۀ تازه وارد میشود تا به عمر آن بیفزاید. مردم دیگر بازی «اصلاح در چارچوب نظام» را نمیپذیرند؛ زیرا در این چهار دهه ثابت شده اصلاحطلبی جز محافظت از ساختار قدرت، کارکردی نداشته است.
اگر اصلاحطلبان فکر میکنند میتوانند ادعا کنند «در کنار مردم میایستیم»، باید بدون هیچ ابهامی به مجموعهای از واقعیتهای قطعی اعتراف کنند. مردم ایران اعلام کردهاند چه میخواهند و چه نمیخواهند.
۱. اذعان صریح به عبور کامل مردم از جمهوری اسلامی
ملت از نظام گذشته؛ انتخاباتی در این ساختار پذیرفته نیست و هیچ راه اصلاحی وجود ندارد. اگر کسی هنوز از «صندوق رأی در جمهوری اسلامی» حرف میزند، عملاً سخنگوی نظام است نه مردم.
۲. پذیرش واقعیت تاریخی: مردم حکومت دینی نمیخواهند
هیچ نوعی از «اسلام سیاسی» ـ با هر صفتی ـ قابلقبول نیست. ملت پایان حکومت ایدئولوژیک را خواستار است، نه تعدیل آن را.
۳. اعتراف به اشتباه فاجعهبار انقلاب ۵۷ و عذرخواهی از نسلها
تمام چهرههایی که انقلاب ۵۷ را ساختند یا از آن حمایت کردند، باید بهصراحت اعلام کنند که خطا کردند. این خواست مردم یک مطالبهٔ اخلاقی و ملی است، نه انتقامجویی.
۴. پذیرش سکولاریسم کامل
جامعه میان «جمهوری اسلامیِ ملایمتر» و «سکولاریسم» یکی را انتخاب کرده و انتخابش صریح است: دولت عرفی، قانون عرفی و کاملًا جدا از دین.
۵. روابط خارجی بر اساس منافع ملی، نه ایدئولوژی؛ حتی دربارۀ اسرائیل
ایران باید با تمام جهان ـ از جمله اسرائیل ـ بر مبنای منافع ملی رفتار کند. دشمنی ابدی یک بیماری ایدئولوژیک است، نه سیاست.
۶. احترام به هویت تاریخی ایران؛ از جمله پرچم شیر و خورشید
ملت ایران خواستار بازگشت به خود است: به نمادها، مفاخر و حافظهٔ ملی. هر جریان سیاسی که هنوز از هویت ایرانی میترسد، همچنان در منطق جمهوری اسلامی میاندیشد.
۷. آزادی کامل پوشش
نه مرحلهای، نه مشروط، نه با «نظارت اجتماعی». مردم حق تعیین پوشش را بازپس گرفتهاند و این حق برگشتناپذیر است.
۸. محکومیت شفاف تمام جنایات جمهوری اسلامی
قتلعامهای اول انقلاب، اعدام ۶۷، کوی دانشگاه، قتلهای زنجیرهای، آبان ۹۸، زن ـ زندگی ـ آزادی و تمام کودککشیهای حاکمیت باید بدون اما و اگر محکوم شود. سکوت در برابر جنایت، شریک جرم بودن است.
۹. اعتراف به نقش در بزککردن چهرهٔ نظام در جهان
سالها اصلاحطلبان در رسانهها و دانشگاههای غربی چهرهای انسانی از جمهوری اسلامی ساختند و مانع فشار بینالمللی شدند. این رفتار باید نقد و ترک شود.
۱۰. شفافسازی از داراییها، رانتها و شبکههای اقتصادی اصلاحطلبان
از شهرداریها تا رسانهها، بخش بزرگی از فساد ساختاری زیر مدیریت تکنوکراتهای اصلاحطلب رخ داد. اگر صداقت دارند، اموال و قراردادها را علنی کنند.
۱۱. پایاندادن به ایدئولوژی «حفظ نظام اوجب واجبات است»
اصلاحطلبان باید اعلام کنند: حفظ ایران مهم است، نه حفظ جمهوری اسلامی. این خط قرمز مردم است.
۱۲. احترام به حق ملت برای انتخاب آزاد مدل حکومت، ازجمله پادشاهی مشروطه
دموکراسی یعنی پذیرفتن هر نتیجهٔ رأی مردم. هرکس از پیش «جمهوری» را تحمیل میکند، نه دموکرات است و نه همراه مردم.
۱۳. پذیرش واقعیت پهلویدوستی گسترده مردم و گرایش عمومی به پادشاهی مشروطه
جامعهٔ ایران آشکارا نشان داده است که به سامانۀ پادشاهی مشروطه بهعنوان مدل سیاسی باثبات، سکولار و ملی مینگرد. شاهزاده رضا پهلوی تنها فردی است که توانسته اعتماد سراسری کسب کند و نوید همبستگی ملی بدهد. هر جریان سیاسی که واقعاً مدعی «ایستادن کنار ملت» است، باید به این واقعیت احترام بگذارد.
۱۴. پذیرش مسئولیت در تخریب ساختار اقتصادی کشور
خصوصیسازیهای رانتی، نابودی صنایع، و اقتصاد سیاسی فاسد دوران اصلاحات باید پذیرفته و برای جبران آن برنامه اعلام شود.
۱۵. پذیرش عدالت انتقالی، محاکمهٔ عاملان جنایت و حق مردم برای حقیقت
جامعه خواستار محاکمات عادلانه و مستند است؛ نه «آشتی ملی» از بالا و نه سرپوشگذاری برای حفظ بازماندگان قدرت.
جمعبندی
اصلاحطلبان اگر واقعاً میخواهند کنار مردم بایستند، باید این خواستهها را بپذیرند. وگرنه پروژهٔ تازهٔ آنان، جز حرکت دیگری برای نجات جمهوری اسلامی نیست.
جامعهٔ ایران دیگر به «بازسازی اصلاحطلبی» نیازی ندارد؛ بلکه به بازسازی ایران نیاز دارد.

آقای قالیباف شوخی می فرمایید؟















