Tuesday, Feb 28, 2023

صفحه نخست » شهریار ایران، ماندلای ایران، عرفان قانعی فرد

qfar.jpgعرفان قانعی فرد - ویژه خبرنامه گویا

ماندلا در کتابش (راه دشوار آزادی) نوشته است که : آن راه طولانی رسیدن به آزادی را پیموده ام، در طی مسیر قدم های اشتباه هم برداشته ام اما بدون سست شدن قدمانم ، دوباره تلاش کرده ام ولی به راز آن پی برده ام که پس از صعود از تپه ای بزرگ، تپه های بس بیشتری در سر راه وجود دارند که باید از آن ها هم بالا رفت . گاه بر سر تپه ای، لحظه ای آسوده ام؛ که آهسته ، منظره ای از دورنمای پرشوکت و چشم انداز پرشکوه پیرامون خود را و یا به راهی که پیموده ام، نگاهی بیفکنم.... لیکن، لحظه ای توانسته ام بیاسایم، در پی آزادی هم مسئولیت هایی بر گردنم افتاد که دیگر جرئت و زهره نداشته ام که بیشتر بمانم و تعلل کنم؛ آنهم بخاطر راه طولانی که رفتم و هنوز در حال قدم زدن در آنم...

برای ایرانیان اهل مطالعه و یا برخی از علاقمندان به سیاست، راه طولانی فعالیت برای دمکراسی از گاندی تا ماندلا خوانده می شود. برای اینکه کشورشان، امکان و مجال و روزنه بهتری برای آزادی داشته باشد، از هر چیزی گذشتند و میراثی به جای نهادند.

خانم کاندولیزا رایس در کتاب دمکراسی نوشته است : "بوش از ماندلا پرسید " چرا شما برای دور بعدی ریاست جمهوری کاندید نمی شوید؟" چهره پر چین و چروک اش را در هم کشید و با متانت و وقارش، رفتار محترمانه ای داشت. اما سوال بوش باعث شد که خنده ای صورتش را بپوشاند و بگوید می خواستم برادران آفریقایی من بدانند که ترک مقام و کرسی بسیار خوب و پسندیده است. در ان لحظه من به جرج واشنگتن و خود داری اش از شاه شدن در آمریکا فکر کردم. و پیش خودم گفتم : موضوع رئیس جمهور اول، در آفریقای جنوبی مثل آمریکایی ها، براستی، خوش شانس بودند ... وی متوجه شد که رئیس جمهوری، چیزی فراتر از شخص است که می شود در هر زمانی او را مهار کرد. نلسون ماندلا، حاضر نشد دور دوم ریاست جمهوری را بپذیرد". [ دمکراسی، کاندولیزا رایس ؛ ترجمه قانعی فرد؛ شرکت کتاب؛ 2022، آمریکا]

حال و روز ما در ایران هم چنین است. مجال و روزنه ای برای آزادی و دمکراسی پدید آمده اما از یک سو، ورشکسته های سیاسی 1357 سنگ اندازی می کنند از دیگر سو، اصلاح طلبان حکومت، خواب و خیال شوم دیگری دیده اند تا این مردم رنج کشیده و چشم انتظار را به سرابی دل خوش کنند. وان دگر سو، چکمه پوش ها هم می خواهند که حکومت خونتا ( نظامی ) در ایران پدید آورند.

گرچه بارها در شبکه های عربی گفتم که اپوزیسیون جمهوری اسلامی، امتداد جمهوری اسلامی است و تمایلی به انقلاب ندارد زیرا هویت اش در 57 نهفته است. از چپ مارکسیستی تا چپ اسلامی ( اصلاح طلبان) غم آزادی و دمکراسی نداشته و ندارند.

ماه هاست که مصاحبه ها و تویت ها و نوشته و گفته های شاهزاده رضا پهلوی را می خوانیم و می شنویم و می بینیم. نسل 57ی هم با ذره بینی در دست به دنبال تجزیه و تحلیل خیالی است زیرا هنوز در خیالاتش با شاه فقید می جنگد. به طور قابل تاملی در کلام و گفتار شاهزاده نوعی انسجام و پیوستگی وجود داشته و شاید بسیاری به این نتیجه رسیده اند که ایشان، دقیقا می داند که چه می خواهد و راه حل نجات چیست. حرف هایش روشن بوده و برخلاف هم سیاست مداران چند چهره و حقه ساز امروزه تئاتر سیاسی ایران، نظر خود را صادقانه و بدون شبهه بیان می دارند.

عده زیادی از مخالفان ایشان، گفته هایش را 24 ساعته زیر ذره بین و نورافکن گرفته و آماده اند به محض کوچکترین اشتباه یا دوگانگی یا تضاد، با انتقاد و توهین ، گله ای حمله کنند و مقام و جایگاه اجتماعی شهریار ایران را به زیر سوال ببرند. اخیرا مصاحبه او با تلویزیون من و تو و پاسخ هایش به سوالات بینندگان آن رسانه از ایران پخش شد.

دور اندیشی، دمکرات بودن، و صمیمیت او هر بیننده و شنونده ای را تحت تاثیر قرار می داد. در پاسخ به یک بیننده که در مورد عاقبت تروریست های سپاه پاسداران سوال کرد ، با بزرگواری و گذشت و منطق تمام توضیح داد که هنوز هم برای آن گروه از سپاهیان و نیروهای انتظامی که جنایت نکرده اند ، راه باز است و می توانند به آغوش ملت ایران بازگشته و برای جایگزینی جمهوری اسلامی با یک سیستم دمکراتیک قدم بردارند. آنها هم مردمانند!

علی رغم این که ما مردم ایران با خانداان پهلوی - پدر و پدربزرگ او، بی مهری، غضب، کینه توزی، نمک نشناسی و اشتباه تارخی بزرگی را در خودکشی دسته جمعی 57 مرتکب شده ایم، در صحبت های شاهزاده در این 44 سال، اثری از عقده و کینه و بی احترامی و خواست انتقام گیری با مردمی که تا این حد به او و خانواده اش قدرنشناسی و ناسپاسی کرده اند، ندیده ام... قطعا دیگران هم ندیده اند!

کاری به حساب و کتاب 57ی ها و مصدقیون و مُلای وحشی ندارم که جز عربده کشی و شارلاتانیسم ، گفتمانی را به نسل جوان هدیه نکرده اند.

همگی دیدیم که با مقبره باقی مانده رضا شاه کبیر، چه کردند... به یاد داریم که شاه فقید با چه وصفی از ایران بیرون کردند... درباره اش چه دروغ ها بافتند، حتی می خواستند باز گردانند و در قفس بگذارند و اعدام اش کنند... تنها شخصیت های بزرگ و بزرگ مردان تاریخ قادر هستند که این گونه ناسپاسی و نمک نشناسی و قدرنشناسی و بی حرمتی را با مهر و محبت و احترام پاسخ بدهند.

در مصاحبه با فاکس نیوز مشاهده کنید که خبرنگار حرفه ای و با شخصیت با چه عزت و احترامی به لقب تاریخی او اشاره کرد و در نهایت ادب از او سوال می پرسید. مقایسه کنید با روانپریشی جمعی خبرنگار دوره دیده در مکتب شمس الواعظین و سعید حجاریان و فایزه هاشمی که چگونه در هر رسانه ای فارسی با او پدر کشتگی دارند. و در عین بی ادبی و فقدان کیاست، او را بی لقب تاریخی صدا می زنند اما به ناف روزنامه نگار فحاش و بیسوادی مانند حسین فاطمی، دکتر و قهرمان می بندند و یا برای بازرگان و مصدق السلطنه، از مهندس و دکتر استفاده می کنند!

شاهزاده، در این گفت و شنود با ایرانیان در شهرهای مختلف، مانند پدر و برادری بزرگوار برخورد کرد، چکیده سخنانش این بود که باید از انتقام گیری و تکرار چرخه باطل خشونت پرهیز کنیم و با کمک هم یک ایران مدرن و تازه و مرفه بسازیم! اما گوش شنوایی هست؟

فلان کهنه تروریست تجزیه طلب، حاضر بود با خمینی و صدام و تروریست های فرقه رجوی عهد اخوت ببندد با تروریست های سپاه پاسداران و شورای عالی امنیت ملی گفتگو کند اما اسم شاهزاده که می آید، انگار مد روز است، فحشی آبدار نثار میکند!

چیزی که در تمام مصاحبه های شاهزاده مشخص است ، آن است که در هیچکدام از آنها، برای خود ، مقام و منزلتی و عنوانی نمی خواهد . حرف هایش از قلب بر می خیزد و آنقدر صمیمانه است که هر بیننده و شنونده ای را محو صداقت و خیراندیشی برای هم وطنانش می کند.

چون شهریار ایران است و در آئین شهریاری و پادشاهی ایرانی، او برای همین منظور تربیت شده که همراه وطن و مردمان هم میهنش باشد. دغدغه او، ایران است و بس.

بارها او را دیده ام، هم صحبت شده ام، سخن گفته ام. و دوستی مشترک با وی هم دارم که بیشتر از من، روابط و نشست و برخواست داشته. ده ها سال پیش، در شهر واشنگتن، موقعیت امروز شاهزاده - به عنوان رهبر بلا منارغ اپوزسیون - پیش بینی می کرد. جوان بودم و نمی دانستم چه می گوید.

آن ایام، تابستان 1387، مهمان منزل شاهزاده بودم . فرمود : "ایران ما نیازمند دوران گذار به دمُکراسی است و ضروری ترین کار هم همین کمک به جامعه آسیب دیده و زجر دیده ایران است که قدم بقدم به دمکراسی و آزادی نزدیک بشود. بزبان روشن باید گفت که رهایی از استبداد، تصمیم ایرانیان است... وقتی اساس و مبنای حرکت؛ دمکراسی خواهی و احترام به حقوق بشر باشد؛ خیلی راحت تر می شود به تفاهم و آشتی ملی رسید. بدون هیچ ابهامی باید به مردم جامعه حق انتخاب را داد. به مردم باید گفت به کدام سمت حرکت می کنیم".

وقتی از منزل شاهزاده بیرون آمدم به آن دوستم خبر دادم و برایم از مواضع شاهزاده گفت. پس از 14-15 سال، امروز هم به من گفت " به یاد دارید که سالها پیش، آن وقت که کسی شانسی برای شاهزاده رضا پهلوی و گزینه پادشاهی پارلمانی قائل نبود به تو چه گفتم ؟ دلیل اش آن بود که از نزدیک و دور از چشم دوربین ها و میکروفن ها به صداقت، ثابت قدمی ، دید باز و خوش قلبی ایشان ایمان و اعتقاد پیدا کرده بودم."

به وی گفتم " این خصوصیات ار هیچ رهبر سیاسی و اجتماعی دیگری سراغ ندارم. نشان پدر دارد. مانند پدر بزرگوارش، محمد رضا شاه، 10 یا 20 سال ، جلوتر از زمانه خود حرکت می کند و تفکر دارد".

به در خواست دیدارها و مصاحبه ها با شاهزاده در این 2-3 ماه اخیر دقتی کنیم. برای جوامع بین المللی که سالها گول تبلیغات دروغ جمهوری اسلامی مُلایان وحشی و انتخابات قلابی اش و لابی های وابسته اش را خورده بودند، امروز دیگر ثابت شده که رهبر محبوب و بلامنازغ اپوزیسیون ایران، شاهزاده می باشد و نسل جوان به او می نگرد.

کسی هم برای عروسک های خیمه شب بازی و رهبران تراشیده و ساخته و پرداخته "مافیای مجاهدین خلق- اصلاح طلبان - نایاک" تره خورد نمی کند. جایگاه و پایگاهی ندارند و به ضرب روزنامه و دروغ و دغل می خواهند خود را در میزی کنار شاهزاده ببینند. "یکی در اوهامش، ضد اسرائیل است، یکی با تجزیه طلب تروریست بستنی می خورد، آن دگر در پی موسوی نخست وزیر جلاد خمینی است، فلانی در پی تجزیه ایران است و بهمانی در حفظ 57 می کوشد و ... " خبری از وجدان اخلاقی هم نیست!

بی هیچ اغراقی، بسیاری از رسانه های جهان تحت تاثیر صحبت های شاهزاده قرار گرفته اند. حال به او به عنوان یک رهبر سیاسی پخته و کاردان و کاربلد با کالیبر جهانی نگاه می کنند . دیگر، لطف خداداد است!

ایده های دمکراتیک، دوراندیشانه و منطقی ایشان در این مدت کوتاه، باعث شده که کشورهای آزاد و متمدن جهان، برای اولین بار در این 44 سال به گزینه " تغییر رژیم" بطور جدی فکر کرده، و اعتقاد پیدا کرده اند که اپوزیسیون ایران به رهبری شاهزاده، می توانند به عنوان یک جایگزین واقعی از جمهوری اسلامی گذر کند.

در یکی از نوشته های اخیرم، نوشتم که بزرگترین نگرانی ام بعد از سقوط ملایان این است که چگونه با این همه گروه های سیاسی و تفنگ چی های تجزیه طلب و ناراحت الفکر که هنور هم طرفدار جمهوری نکبت هستند و یا بسیجی ها و مُلایان و خانواده هایشان ، بتوان بدون خون و خون کشی و حمام خون - با حداقل هزینه - یک سیستم دمکراتیک و آزاد را پدید بیاوریم که همه ایرانیان بتوانند در آن کشور، به طور مسالمت آمیز زندگی کنند!

این مساله، بزرگترین چالش ایران فردای جمهوری اسلامی و سیاست مداران آن خواهد بود.

از دید شخصی ام، تنها فردی که دید و بلوغ سیاسی و تجربه کاری و قدرت و اعتبار و شخصیت این کار بزرگ دوران انتقالی را دارد، شخص شاهزاده رضا پهلوی است . فراگیر بودن شهریار ایران، مقام و منزلت و شان او در ایران امروز، کارنامه پاک 44 ساله اش و کاردانی اش می تواند مانند یک چسب و سیمان باعث نزدیکی و همبستگی اقوام و اقلیت های مختلف ایران می باشد.

در پادشاهی ایرانی، شهریار همیشه نقش الگو و نماد اتحاد بوده است .

در عرصه سیاسی امروز، یک کرد سنندجی، بلوچ زاهدانی، عرب خوزستانی، و ترک آذری به هیچ کس دیگری این احساس نزدیکی و از خود بودن را ندارد و نخواهد داشت.

در هفته های آینده ، شاهزاده با نفوذ وسیعی که بطور روز افزون خواهد داشت ، تنها چهره سیاسی است که می تواند این دوران انتقالی را بدون خون ریزی هدایت و رهبری کند. بارها گفته و نوشته ام که حتی مخالفین وی و پادشاهی ایرانی ، مانند مارکسیست ها، تجزیه طلب ها، کمونیست ها، مُلاها، حزب اللهی ، مصدق اللهی و ... دوستی بهتر از او، در ایران آینده نخواهند داشت.

بزودی، تنها او خواهد بود که این قدرت را در میان مردم داشته باشد که سلامت و امنیت همه را تضمین کند. این سخن هم در این نوشته، بماند به یادگار.

شاهزاده رضا پهلوی مانند نلسون ماندلا، در صحبت هایشان، از گذشت و عفو و بخشش عمومی صحبت می کند و مشخص است که قلبا به انتقام گیری و بازسازی چرخه باطل خشونت و انتقام، کمترین اعتقادی ندارد. از این رو، خصوصیات و طرز فکر شاهزاده، بسیار شبیه به ماندلا در روزهای واپسین حکومت آپارتاید در آفریقای جنوبی می باشد. گرچه خمینسیم و رادیکالیسم اسلامی به مراتب خطرناک تر و وحشتناک تر از آپارتاید است .

به گمانم، ما ایرانیان خوشبخت بوده ایم که چنین سیاست مداری را در مقابل روی خود داریم. امیدوارم که این باز ذکاوت و تیزفهمی و شناخت نسل جوان به این درجه رسیده باشد که این شهریار ایران زمین، فرد میهن پرست و درست کار را بدانیم و از بهانه گیری و چوب لای چرخ گذاشتن پرهیز شود. این روزنه و فرصت تاریخی را از دست ندهیم! وگرنه خلافت اسلامی مُلایان وحشی ، سفیه وقیح ( ولی فقیه) سوم را بر کرسی می نشانند و می تراشند! تا امام زمان جعلی شان، روزی ظهور کند!

شاهزاده ، امروزه 62 سال دارد و جوان تر هم نخواهد شد. برای جبران خرابی ها و ویرانی های جمهوری نکبت مُلایان وحشی، سالها وقت لازم است و این روزنه دمکراسی را از دست ندهیم. تاریخ جهان، هر روز ماندلاهای جدیدی تحویل جامعه نمی دهد. تاریخ ایران هم چنین است.، هر روز شهریار ایران دوست و با فرهنگ نداریم!

شاهزاده با اعمال و رفتار خود ثابت کرده که تشنه قدرت و مقام نیست. گاهی به خود می گویم که ایشان زندگی خوب و مرفه ای را در واشنگتن دارند. همه دنیا به او حرمت می گذارند. مشکل مالی هم ندارد و در کنار خانواده اش، ایام را می گذراند. چرا پس از 44 سال غربت، به دنبال دردسر می گردد؟ اما عشق وطن است دگر.

اما می دانیم که ساختن دوباره ایران و فرهنگ آن با مردم و گروه های سیاسی امروز، کار بسیار مشکلی خواهد بود. اگر هر کس دیگری جای او می بود، شاید هرگز به دنبال این چالش و این کار عظیم نمی رفت. دوران فروپاشی و انتقالی با صندوق رای، دورانی پر نشیب و فراز است. اما : مرد ره، نیاندیشد از نشیب و فراز!

توصیه ام برای گروه های شرکت کننده در جنایت و مکافات 57 و راهگشایان اهریمن ( خمینی ) که بر خلاف مصالح و منافع ملی ایران فعالیت کردند، و کسانی که با جمهوری اسلامی شیطانی همکاری و همدستی کرده و در خلق جنایت سهیم اند و هنوز هم همگی در شیپور پهلوی ستیزی و پهلوی هراسی می دمند، این است: پیرانه سر، اشتباهات تاریخی خود را دوباره تکرار نکنید! دیدید که زمستان بی بهار 57 چه کردید؟ دیدید که چه شد؟

بیایید و آخر عمرتان، یک بار هم که شده، یک تصمیم معقول و منطقی در راه وطن بگیرید. چه دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، شاهزاده محبوب ترین شخصیت سیاسی امروز ایران است و تنها کسی است که می تواند این کار خطیر را - بازسازی ایران عزیز و دوباره ساختن وطن پاک مان- به پشتوانه نام و برند پهلوی و کارنامه تجربه و کاردانی و وطن دوستی اش، با حمایت نسل جوان و مردمان ایران، درست انجام بدهد.

44 سال است به خود و مردم و تاریخ ، دروغ گفته اید. در اوهام به سر برده اید. قبول کنید که در سپهر سیاسی ایران امروز، فقط یک آس وحود دارد که بتواند با کمترین هزینه ، جمهوری اسلامی را سرنگون کرد و پس از دوران گذار، شرایط برای یک همه پرسی برای انتخاب نوع آینده حکومت آینده آماده سازد.

چه جمهوری خواهان و چه پادشاهی خواهان ، بالاخره در یک امنیت نسبی باید رای گیری شرکت کنند و رای شان را در صندوق رای بندازند. در اوهام هم نمی شود، مملکت به تاراج رفته و ویران شده را ساخت. اگر واقعا خواستار خوشبختی ایران و ایرانی هستید و اگر هنوز آرزو دارید که روزی به مام میهن برگشته و شهر و روستای خود را ببینید، باید یکدندگی ، تفکر بیات شده، دروغ پردازی، پرونده سازی، پهلوی ستیزی و پهلوی هراسی را کنار گذاشته و جزیی از راه حل شوید نه بخشی از مشکل که بر عمر مُلای وحشی بیفزائید. این فرصت تاریخی و روزنه را از دست ندهیم!

تاریخ ایران، شاید تا ده های دیگر، هیچ شخصیتی با خصوصیات شاهزاده رضا پهلوی دوباره به ما ندهد. بیائید به ایران بیاندیشیم!

زنده باد آزادی و پاینده ایران



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy