دیشب در گفت و گوی جناب استاد امیر طاهری در تلویزیون «کانال یک» وقتی ایشان فرمودند که ما از زیر بته به عمل نیامده ایم و کاغذ سفیدی نیستیم که هر کس آمد بخواهد روی ما چیزی بنویسد و مثلا از صفر، «منشور»ی صادر کند در جایی که ما قانون مشروطیت را داشته ایم، به این فکر افتادم که مردمان بی سواد و کم سواد دوران مشروطیت، دنبال که ها بوده اند و مردمان مثلا با سواد امروز ما به دنبال که ها!
اگر شخصیت های «سیاسی» در دوران مشروطیت برای سازماندهی و حضور در وسط میادین جنگ واقعی با حکومت مورد توجه مردم بوده اند، شخصیت های «فرهنگی» مثل شاعر و روزنامه نویس زیر بنای فکری آن ها را می ساخته اند و مورد توجه و اقبال مردم بوده اند.
وقتی میرزا جلیل در قفقاز روزنامه «ملانصرالدین» را با امکانات اندک آن روزگار منتشر کرد، کسی باور نمی کرد و هنوز هم ممکن است کسانی باور نکنند، که این روزنامه عامل دگرگونی سیاسی و فکری و فرهنگی در کشور ایران شود. یک روزنامه دمکرات و انقلابی که با صاحب قدرتان زمانه و شاه ایران و عثمانی و دیگر صاحب منصبان و صاحب نفوذان دوران به مبارزه بر خاست و ریشه ی فکر ی و ایدئولوژیک آن ها را که خرافه های دینی و مذهبی بود به باد تمسخر گرفت.
این روزنامه به قول خودش زخم ها را می شکافت و پرده ها را بالا می زد و چوب تووی لانه ی زنبور می کرد و دنبال آن بود که آقا و گدا و دارا و ندار از لحاظ حقوق و اختیارات یکی باشند و حکومتی بر ملت حاکم شود که بر اساس اصول آزادی بر مردم حکومت کند.
این روزنامه ی شریف که نام اش برای ابد در تاریخ فرهنگ منطقه ی ما ثبت شده است، روزنامه ای بود که در زمان فقر شدید و بی سوادی عامه، در تیراژ باور نکردنی ۵۰۰۰ نسخه منتشر می شد و دست به دست و قهوه خانه به قهوه خانه و شهر به شهر می گشت و با زبان بُرَنده و بی رحم طنز اذهان عامه را روشن می کرد و آن ها را نسبت به حقوق حقه ی خود آگاه می کرد.
بعد ها نشریه ی نسیم شمالِ «دیوانه» و نشریه ی صوراسرافیل میرزا جهانگیر خان، اولی با شعر طنز و دومی با نثر طنز، به جان حکومت وقت ایران افتادند و پایه های فکری مشروطیت را بنا نهادند.
ادیب بزرگی چون دهخدا با امضای دخو، شمشیر قلم اش را به سمت ارکان حکومت وقت و تاریک اندیشان زمان بیرون کشید و بدبختی های ملت را به خودشان نشان داد و راه بیرون آمدن از گندابی که سرزمین ایران را فراگرفته بود در «چرند پرند» اش نشان داد.
اما امروز گویا همه چیز بر عکس شده است. بر خلاف دوران مشروطیت، کلمه ی مقدس آزادی ورد زبان همگان است اما از محتوای آن از چگونگی آن از مزیت های آن از چگونگی به دست آوردن آن سخنی در میان نیست.
امروز صاحبان فکر و فرهنگ به دنبال سیاست بازان مبتدی و نعره کش افتاده اند و وقت شان را به حمایت از آن ها می گذرانند.
و بدیهی ست که با پس رفتن در عرصه ی فرهنگ و اندیشه، حالاحالاها به پیش رفت واقعی دست نخواهیم یافت.
زن - زبلی - عمامه!
«ما اومدیم دوباره» ، اعتراضات شبانه در شهرهای ایران