Sunday, Mar 19, 2023

صفحه نخست » چپ در زمان شاه چه بود و امروز چرا به این روز افتاده است؟ ف. م. سخن

074614E5-D91B-4C1E-910A-10229360FC23.png(قسمت اول)

یکی از بچه های اینستاگرام برای من نوشته که شما برای ما از فعالیت چپ ها در دوران قبل از انقلاب و بعد از آن بنویس و برای ما که آن دوران ها را ندیدیم روشنگری کن.

خدمت این دوست نازنین باید عرض کنم که چپ در دوران گذشته حرفی برای گفتن داشت. حرف تازه. حرف متفاوت. حتی می توانم بگویم حرف شگفت انگیز و رویایی.

ما در آن زمان، معیاری برای مقایسه نداشتیم.

ما در زمان شاه، نمی دانستیم که شاه نسبت به زمان خود چقدر مدرن بود. چقدر دنبال پیشرفت کشور و مردم ایران بود.

دو روزنامه عصر داشتیم، کیهان و اطلاعات، چند تا مجله داشتیم، عامه پسند مثل جوانان و روشنفکر پسند مثل فرودسی و ادبی مثل یغما و فرهنگی مثل آینده و فکاهی انتقادی مثل توفیق و علمی مثل دانشمند و ورزشی مثل کیهان ورزشی و ترکیبی از سرگرمی و اطلاعات عمومی و فرهنگی مثل تماشا و دو کانال تلویزیونی داشتیم که عصرها برنامه هایشان شروع می شد و حدود نیمه شب برنامه های شان تمام می شد و حتی برق در همه جای ایران نداشتیم و در بعضی شهرستان ها شب ها،،، فقط برق تامین می شد و تلفن مستقیم به خارج از کشور که هیچ، به شهرستان ها هم نداشتیم و این وضع ارتباطات و انتقال دانسته ها بود، چون امکانات فنی در آن دوران در همین حد بود و در همه جای دنیا هم تقریبا همین بود اما در ایرانی که از منجلاب دوران قاجار بیرون آمده بود این امکانات کمتر بود ولی نسبت به وضعیت قبل، خیلی خیلی پیشرفته به شمار می آمد.

حال شما تصور کنید در دو کانال تلویزیونی با شانزده ساعت برنامه روزانه و دو روزنامه عصر چه ها منتشر می شد. خبرهایی تکراری، کسل کننده، بدیهی، تایید کننده وضع موجود، خلاصه، چیزهایی که هیچ جوانی رغبتی به خواندن آن ها نداشت.

در تلویزیون هم خبرهایی از سیاست داخلی و اتفاقات خارجی و جنگ ویتنام و بحران کره و سفر پادشاه و ملکه به فلان کشور و فلان رییس جمهور به ایران و همین و همین.

مقداری شو و رقص و آواز و فیلم های سینمایی و سریال های امریکایی و روزهای زندگی و محله پیتون په لیس و مرد شش میلیون دلاری و تعدادی فیلم و سریال علمی مثل عروج انسان و راز بقا.

همین قطعات کلیپی که از دوران پادشاه فقید امروز در اینترنت ملاحظه می کنید و ملاحظه می کنیم، آن زمان وسط ساعت ها برنامه پخش می شد و کسی را رغبت تماشای آن ها نبود چون بود، و به نظر تبلیغاتی می آمد و هیچ چیز دلنشین و دلچسبی به نظر نمی رسید که مثلا پادشاه از انرژی خورشیدی سخن بگوید یا از رسیدن به تمدن بزرگ.

سیاستمداران درب و داغون و آشغالی مثل خامنه ای و رییسی ندیده بودیم که وقتی میهمانی هایی که دربار برای مقامات خارجی برگزار می کرد، عظمت و شکوه آن ها به چشم ما بیاید و اتفاقا فکر می کردیم در جامعه ای که در آن حلبی آباد و روستاهای بدون آب و برق و حمام وجود دارد این ریخت و پاش ها یعنی چه، و در جایی که ایران در اروند رود یک مانور دریایی می داد و عراق کاسه کوزه ی «ارتشک» خود و نگاه چپ به کشور ما را جمع می کرد و ماست ها را کیسه می کرد، و عرب ها به دستبوس پادشاه می آمدند و کسی دم از خلیج عربی و مال خود کردن جزایر سه گانه نمی زد، جشن های دو هزار و پانصد ساله و کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم و خریدن هواپیمای سوپر مدرن تامکت و هلیکوپتر شینوک یعنی چه و این بریز و بپاش ها چه معنی دارد.

آن زمان این ها را نمی فهمیدیم مثل آدم سالمی که مثلا ریه اش سالم است و بدون این که فکر کند یا شکر گذار باشد نفس می کشد و تمام غم اش این است که مثلا بازوی چپ اش ضعیف است و مثل آرنولد نیست یا با پای بدون کفش نایکی مجبور است راه برود و پای اش درد می گیرد، بعد که ریه اش را سرطان می گیرد، تازه می فهمد ریه اش قبلا سالم بوده و چه نعمتی در اختیارش بوده که او از آن بی خبر بوده است و کاش امروز هم کفش نایکی نداشت ولی ریه اش سالم بود.

ما در آن دوران ملاک و معیار برای مقایسه نداشتیم، و دستگاه های تبلیغاتی و امنیتی حکومت وقت هم به جای این که این ملاک ها را در اختیار بگذارند، فقط و فقط از محاسن و بزرگی آن روز و آینده می گفتند که برای جوانان حال به هم زن بود و بیشتر به دروغ می دانست.

اما یک چیز که کمتر کسی به آن اشاره می کند و اشاره کرده است این است که آن ها که امروز می گویند ما دیروز هم این ها را می دانستیم و شماها نمی دانستید، آن ها کسانی هستند که از امکانات مناسبی در آن دوران بر خوردار بودند و نمی خواستند که آن را از دست بدهند و نه این که آگاه تر بودند بلکه چیزهایی داشتند که زندگی را برای شان دلپذیر می کرد و نمی خواستند آن چیزها را از دست بدهند و معلوم بود که ناراضی نبودند و خواستار تغییر وضع هم نبودند.

اما جوانی که حتی اگر خانواده ی دارا و ثروتمندی داشته باشد، خواهان تغییر و دگرگونی ست و چون «کار» ندارد، و کار نمی کند و فقط درس می خواند، به طبقه ای تعلق ندارد، خیلی راحت در گروه تغییر خواهان قرار می گیرد و این اتفاق زمانی می افتاد که بچه ها بخصوص وارد دانشگاه می شدند یا آن ها که سرشان بیشتر درد می کرد و دوستان «چپی» داشتند، از کلاس یازدهم دوازدهم دبیرستان شروع می کردند به سر ناسازگاری گذاشتن با وضعیت موجود و حکومت وقت،،، و اینجا بود که افکار چپ، چپ رویایی، چپ ی که هیچ کس در مورد واقعیت آن چیزی نمی دانست و همه از جمله حکومت، می خواستند با سکوت و جلوگیری از فکر کردن به آن، مانع از رشد و اشاعه اش شوند، خودنمایی می کرد و مثل آهنربا، جوانان را به سمت خود می کشید و جذب می کرد....

ادامه دارد....



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy