Sunday, Apr 2, 2023

صفحه نخست » فدرالیسم و ایران؟! نگاهی به تاریخ کشورهای فدرال، حنیف یزدانی

hanif_Yazdani_2.jpgفدرالیسم یکی از آلترناتیوهای دولت جمهوری اسلامی بعد از سرنگونی است که همواره از سوی اپوزیسیون قومی به خصوص احزاب کرد مطرح شده است.

در این نوشتار سعی می کنم با بررسی تاریخ چندین کشور فدرال نشان دهم که آیا این پیشنهاد مناسب ایران است و یا خیر.

فدرالیسم شیوه حکومتی است که در آن دولتهای مستقل و مستقر برای اهدافی به یکدیگر می پیوندند و با اعطای برخی از اختیارات خود دولت مرکزی قوی را ایجاد می کنند. از جمله این اهداف می توان به موارد زیر اشاره کرد :

1- مبارزه با نظامی گری و سلطه گری و دیکتاتوری

2- تضمین دموکراسی

3- صلح پایدار و جلوگیری از اختلافات و جنگهای مرزی

4- کمک به شکوفایی اقتصادی با تشکیل دولت قوی و برداشتن مرزهای بین دولتها

شیوه های دیگری برای پیوستن دولتها به یکدیگر نظیر کنفدراسیون و یا اتحادیه نیز وجود دارد. در کنفدراسیون دولت مرکزی دارای قدرت کمتری است و ابتکار عمل در بسیاری از موارد در دست دولتهای پایه باقی می ماند.

برای بررسی این موضوع و درک بهتر فدرالیسم باید به تاریخ کشورهای فدرال مراجعه کنیم.

امپراتوری مقدس روم:

برای دانستن فدرالیسم غربی در ابتدا باید نگاهی به تاریخ امپراتوری مقدس رم داشته باشیم. از اوایل قرن دهم تا 1806، امپراتوری مقدس روم بر بخشهایی از اروپای مرکزی و غربی حکومت کرد. این امپراتوری در بزرگترین حالت خود از کشورهای آلمان، اتریش، اسلوونی، سوئیس، لیختن‌اشتاین، بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، جمهوری چک، شرق فرانسه، شمال ایتالیا و غرب لهستان کنونی تشکیل شده بود. امپراتور که منتخب 6 یا در بعضی مواقع 7 دولت قدرتمند بود، اصولا قدرتمند ترین فرد نبود بلکه باید منافع دول اصلی را تامین می کرد. در دل امپراتوری گاه 350 تا 390 دولت و شاهزاده نشین و شهر آزاد و ... وجود داشت که زبان و فرهنگ و مذهب متفاوتی داشتند. بسیاری از دولت های تشکیل دهنده امپراتوری علیه یکدیگر و یا حتی امپراتوری می جنگیدند.

با ظهور پروتستانتیزم، اختلافات و جنگ های مذهبی نیز به موضوع نزاع میان دولتهای متخلف امپراتوری اضافه شد. مسئله ایی که با پیمان وستفالی در 1648 به جنگ های سی ساله مذهبی پایان داد.

1.jpgسرانجام، امپراتوری در سال 1806 به دست امپراتوری ناپلئون اول سقوط می کند.

دولت فدرال آلمان

یکی از دولتهای قدرتمند در امپراتوری مقدس رم، دولتی به نام پروس بود. در 1862 بیسمارک با شعار "خون و آهن" به قدرت می رسد و درصدد ساختن دولت-ملت آلمان با متحد کردن تمامی دول آلمانی زبان بجز اتریش می شود. راهکار او برای ملت سازی جنگ بود زیرا می پنداشت این جنگ مشترک با دشمنان خارجی است که هویت ملی را می سازد. به همین ترتیب او در سه جنگ با دانمارک، اتریش و در نهایت با فرانسه پایه گذار آلمان امروزی در 1871 می شود. در جنگ با فرانسه|، آلمان دو استان آلزاس و لورن را با این بهانه که آنها نیز آلمانی زبان هستند، ضمیمه خود می کند. این مسئله زمینه ساز جنگ اول در 1914 می شود.

بعد از شکست اتریش در سال 1867، 22 دولت آلمانی زبان شمالی در یک امپراتوری فدرال یکپارچه می شوند.

2.jpgهمانطور که می بینید، آلمان بر روی دول مستقر و مستقلی که در درون امپراتوری مقدس رم بوده اند ساخته شده است. فدرالیستهای ایرانی باید به این پرسش پاسخ دهند که چه شباهتی میان ایران با قدمت 3000 ساله با آلمان 150 ساله وجود دارد؟

جنگ های میهنی و نه تهاجمی ایران به شکست تهاجمات آشوریان توسط مادها و پارس ها، مقاومت در برابر تجاوز اسکندر، جنگ و مقاومت فرهنگی در برابر اعراب مسلمان و ... در هزاران سال پیش انجام شده است. در این جنگها همه اقوام ایرانی از لر و کرد و فارس و ترک و بلوچ و ... شرکت داشته اند. لذا، ایران بر خلاف آلمان نیازی به جنگ تهاجمی برای ملت سازی بر پایه زبان نداشته است. بلکه این روند به صورت طبیعی شکل گرفته است.

سوییس

در سال 1291 میلادی در دل امپراتوری مقدس رم، سه منطقه منطقهٔ آلمانی زبان آوری (Uri) و شویتس (Schwyz) و اونتروالدن (Unterwalden) اتحادیه‌ای تشکیل دادند که اساس کنفدراسیون سوئیس قرار گرفت.

3.jpg

این سه منطقه در طی حدود 350 سال در جنگ های مختلف با سایر دولتها و شهرهای تحت کنترل خانواده هاسبورگ و یا امپراتوری مرزهای خود را گسترش داده و زمینه برای جذب برخی از دیگر مناطق همجوار به کنفدراسیون را هموار می کنند. سوئیس به دلیل اجباری بودن حضور در ارتش برای مردان بین 16 تا 60 سال و مهارت در نیزه داری علی رغم کوچک بودن، دارای قدرت بالایی بود. به همین دلیل آنها توانستند از خود در برابر قوی ترین دولتهای اروپایی دفاع کنند. سرانجام، خودمختاری آنها توسط امپراتوری مقدس رم در سال 1648، در قرارداد وستفالی به رسمیت شناخته می شود.

در اوایل قرن نوزدهم تعدادی از شهرها و مناطق فرانسوی و ایتالیایی زبان که بسیاری از آنها متحد کنفدراسیون بودند به سوییس می پیوند. از جمله ژنو و نوشاتل.

امروز سوئیس دارای چهار زبان رسمی آلمانی، رومانش، ایتالیایی و فرانسوی می باشد.

در مورد کنفدراسیون سوئیس نیز می بینیم که مناطق و دولت های مستقل و مستقر برای دفاع از خود دربرابر سایر قدرتهای مهاجم و همچنین بهره بردای از موقعیت اقتصادی شان دست به اتحادی زده اند که از اواخر قرن 13 ام تا کنون ادامه دارد. اما آیا تاریخ ایران شباهتی با تاریخ سوئیس دارد؟

ایالات متحده امریکا

در فردای انقلاب دولتهای امریکا علیه استعمار انگلستان در قرن 18 ام، یک دولت کنفدرال در امریکا ایجاد شد که دچار نابسامانی های زیادی بود. برای مثال همه دولت ها جدای از میزان جمعیت شان دارای یک حق رای بودند. دولت کنفدرال فاقد بودجه لازم برای داشتن ارتش و اراده کشور بود. از دیگر سو، با کمبود دیپلمات و نداشتن سیستم قضایی یکسان مواجه بود. به دلیل داشتن دولت مرکزی ضعیف شرایط آنقدر بحرانی بود که حتی نزدیک بود تعدادی از دولتها بر سر اختلاف مرزی وارد جنگ با یکدیگر شوند از جمله ایالتهای ویرجینی، ماساچوست، کنتاکی و نیویورک بر روی سرزمینهای شمال غربی.

لذا، سیزده دولت مستقل و مستقر وقت در گفتگو با یکدیگر قانون اساسی امریکا بر اساس فدرالیسم را به رشته تحریر در می آورند.

آنها می دانستند برای بهبود روابط اقتصادی با اروپا، جمع آوری مالیات توسط دولت مرکزی که اداره ارتش را به عهده داشت و ... نیاز به دولت مرکزی قوی هستند. اما در بین آنها دو نگرش وجود داشته است. دولتهای جنوبی به رهبری جفرسون موافق اقتصاد کشاورزی و کنفدراسیون و دولتهای شمالی به رهبری همیلتون به دنبال اقتصاد صنعتی و فدرالیسم بوده اند. دغدغه جنوبی ها حفظ آزادی های فردی در برابر قدرت زیاد دولت فدرال بود.

4.jpg

در نهایت در 1788 دولت فدرال امریکا تشکیل شد.

آنچنان که مشاهده می فرمایید، در فدرالیسم امریکا نیز همان فاکتورهای سایر دولتهای فدرال را می بینیم؛ دولتهای مستقل و مستقر برای بهبود اقتصاد، دست یافتن به صلح پایدار، دفاع از آزادیها و دموکراسی دست به ساختن دولت مرکزی فدرال زده اند.

آیا در ایران دولتهای مستقل و مستقر وجود دارد که بخواهد برای رسیدن به صلح و دموکراسی بخواهند با یکدیگر متحد شوند؟

بلژیک

بلژیک در سال 1830 از دو منطقه هلندی -فلمان- و فرانسوی تشکیل شده است. این کشور در طول تاریخ صحنه جنگ های قدرتهای اروپایی بوده است و به همین دلیل بارها جز قلمرو امپراطوری مقدس، دوک بورگوندی، فرانسه، اطریش، اسپانیا و یا هلند بوده است.

قسمت جنوبی کشور فرانسوی زبان و متمایل به کشور فرانسه و قمست شمالی آن به زبان فلمان حرف می زنند. اگرچه حدود دویست سال از تشکیل این کشور می گذرد اما از نظر سیاسی و اجتماعی بسیار پرتنش است. گاه برای سالیان، دولت مرکزی تشکیل نمی شود! ناهمگونی فرهنگی حتی به مشکلات اجتماعی نیز راه پیدا کرده است و به گمان این قلم دور نیست روزی که این کشور مصنوعی سرنوشت دیگری پیدا کند.

5.jpgهند

یکپارچگی در طول تاریخ دغدغه تمام سلسله های حاکم بر هند بوده است. این کشور با بیش از یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر-بیش از 17 برابر ایران- و 4000 زبان توسط دولت فدرال اداره می شود. هندو زبان اصلی تنها 41 درصد و انگلیسی 10 درصد مردم هند است. 21 زبان منطقه ایی هم وجود دارد. اگرچه هندویسم دین حدود 80 درصد مردم است اما پیروان سایر ادیان نیز پرشمار هستند؛ 138 میلیون مسلمان و 20 میلیون مسیحی. در طول تاریخ، به خصوص در مسئله جدایی پاکستان از هند، جنگهای خونینی بین مسلمانان و هندوها در گرفته است. خوشبختانه، کشور ما علی رقم تاریخ بلندش هیچگاه شاهد کشتارهای مذهبی نبوده است. این مسئله یکی از تفاوتهای بزرگ ایران با کشورهای نظیر هند است که فدرالیسم را به عنوان سیستم دولت خود برگزیده اند.

دولت فدرال هند بعد از استقلال این کشور از انگلستان در 1950 بر روی بیست و هشت دولتی شکل گرفت که توسط انگستان ایجاد شده بودند و توسط شاهزاده های هندی، مهاراجه ها و یا وفادارن به انگلستان اداره می شدند. این دولتها بر روی زبان مشترک شکل گرفته اند، هرچند این مرزها کاملا دقیق نیستند.

از آنچه در بالا آمد می توان موارد قبلی نتیجه گرفت که هند پس از استقلال از انگلستان برای ایجاد یک کشور مشترک با وجود انواع تنوع های زبانی و دینی، با استفاده از دولتهای مستقل و مستقری که وجود داشته اند، دولت فدرال را تشکیل داده است.

خوشبختانه تعارضات میان ادیان و گروههای اجتماعی-برای مثال سیستم کست- هندی هیچگاه در جامعه ایران وجود نداشته است. از سوی دیگر، دولتهای مستقل و مستقر هم در ایران وجود نداشته است. پس چگونه و چرا فدرالیسم را می توان برای آینده ایران پیشنهاد کرد؟

6.jpg

نتیجه گیری

آنچنان که در بالا رفت، برای ایجاد فدرالیسم باید دولتهای مستقل و مستقر وجود داشته باشند که چنین چیزی در ایران وجود ندارد! پس اولین قدم برای فدرال شدن ایران تجزیه آن به دولتهای کوچک است و این به معنی جنگ های منطقه ایی در سراسر ایران است. چرا که بسیاری از شهرهای ایران، در طول تاریخ خانه مشترک اقوام مختلف بوده که در صلح و آرامش با یکدیگر زندگی کرده اند. برای مثال ارومیه به دولت اذری تعلق دارد یا به دولت کردی؟ لذا اگر فدرالیسم در سایر کشورها برای رسیدن به صلح بود، در ایران منشا جنگ و خونریزی خواهد شد.

این قلم اگرچه با فدرالیسم برای یک ایران دموکراتیک مخالف است اما به شدت موافق غیر متمرکز کردن قدرت و اعطای قدرت تصمیم گیری به مناطق مختلف و مردم هر شهر و روستا هست. مخالفت با فدرالیسم به هیچ عنوان به معنی موافقت با یک سیستم مرکزگرا و اقتدرگرا نیست.

زبانها و فرهنگ های اقوام گوناگون ایران، سرمایه های فرهنگی ایران هستند که باید مورد پاسداری قرار گرفته و تا جای امکان سعی در تقویت انها کرد. زبان و لهجه ها، رقص، لباس، ایین های ازدواج و مرگ، غذاها و ... هر منطقه گنجینه فرهنگی جامعه ایران هستند، که خوشبختانه در طول تاریخ محفوظ باقی مانده اند. متاسفانه این بخت یاز بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه نبوده است و بسیاری از زبانهای محلی کشور فرانسه در سالهای 1870 به بعد که ناسیونالیسم در اوج بود، توسط سیاستمدران به کل از بین رفته اند. امروز دیگر کسی در فرانسه به زبان پروانس، بورگون و یا اوکسیتان صحبت نمی کند در حالی که در سالهای نچندان دور بیش از 30 درصد مردم اوکسیتان تکلم می کردند. از لباس و رقص های محلی فرانسه نیز همچون بسیاری از کشورهای غربی چیزی باقی نمانده است. در حالی که فرهنگ مناطق مختلف ایران همچنان زنده هست.

7.jpgبرعکس فدرالیستها، این قلم معتقد است به جای اندیشیدن به تجزیه ایران، می توان با برداشتن مرزها به تشکیل اتحادیه کشورهای مابین سوریه تا هند فکر کرد. ایا با برداشتن مرزهای ایران و عراق و ترکیه و سوریه مردم کرد بعد از 500 سال بعد از شکست چالدران به یکدیگر نمی پیوندند؟ آیا نمی توان روزی را تصور کرد که بلوچهای ایران و پاکستان در یک اتحادیه منطقه ایی دوباره یکدیگر را دریابند؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy