Sunday, Apr 2, 2023

صفحه نخست » «منشور همبستگی» و سنگلاخ دیسکورس‌های سیاسی

discourse.jpg سایت نقطه ـ منشور همبستگی جدا از نام بردن مستقیم از «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد»، از ۹ کنوانسیون جهانی نام می‌برد و آنها را شرط ساخت قدرت در ایران آینده می‌داند. نام بردن از این کنوانسیون‌های، فراروی مردمان ایران است تا با یک دیسکورس جدید روبرو شوند. این ویژگی منشور را در هیچ‌کدام از پیمان‌‌نامه‌های قبل از آن نمی‌توان دید.

در این نوشتار، نخست نگاهی داریم به دیسکورس‌های بزرگ جامعه‌ی ایران قبل از انقلاب که به انقلاب سر باز کردند. سپس تداوم آنها را تا به امروز، نگاهی کوتاه داریم و به این می‌پردازیم که چرا کمبود دیسکورس جدیدی کارآمد، در بین ایرانیان مشهود است. در پایان نیز به امکانات بالقوه‌ی «منشور همبستگی» برای رویارویی با این نقصان می‌پردازیم.

دیسکورس

واژه‌ی دیسکورس ** از زمانی که در مفاهیم سیاسی و اجتماعی جا واکرد و به عنوان یکی از پیچیده‌ترین مجموعه‌‌های نشانه‌ها برای بازشناسی زمینه‌های حرکات اجتماعی یا سیاسی انسان مبدا قرار گرفت، بالا و بلندی‌های بسیاری را طی کرده است و توسط کارشناسان علوم انسانی به کرات مورد مطالعه قرار گرفته است. اختلاف نظرها در تعریف از دیسکورس اما به آشفتگی و پراکندگی نیانجامیده و در میان و لابلای مشترکات این تعاریف، دیسکورس از یک انسجام دینامیک برخوردار است.

دیسکورس را شاید با ‌‌هدف دست‌یابی به انگیزه‌ها و دینامیسم ‌‌حرکات سیاسی جوامع، بهتر از همه، میشل فوکو تعریف کرده باشد که آنرا دستگاهی برخاسته از واژه‌های انگیزه‌زا در درون یک ساختار هدفمند برای کسب قدرت سیاسی در جامعه ببینیم. ساختاری هدفمند، که می‌خواهد برای ایجاد دگرگونی در جامعه به قدرت سیاسی دست یابد، از طریق زبان با انسانهای جامعه پیوند ایجاد می‌کند و سپس با واژه‌های کلیدی هدایت ‌حرکات اجتماعی را مقدور می‌سازد.

اما دیسکورس و کار دیسکورس به همین سادگی هم نیست. در ادامه‌ی این نوشتار به دیسکورس‌هایی که ایرانیان را به انقلاب ۵۷ کشاندند می‌پردازیم تا بهتر دیده شود که دیسکورس همانند و به نوعی شکلی از درهم فرورفتن دایره‌های ارزش‌های یک جامعه است. دایره‌های که بطور کامل یکدیگر را نمی‌پوشانند اما مستقل نیز قرار ندارند.

چند دیسکورس آشکار و پنهان، در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ انسان ایرانی را به نقطه‌ای از کنش و واکنش اجتماعی رساندند که انقلاب ۵۷ به وقوع پیوست. نخستین دیسکورس و قوی‌ترین دیسکورس آن دوران که بیش از دیگر دیسکورس‌ها مبنای علمی و تئوریک داشت از میان مکتب تاریخی-اقتصادی مارکسیسم زاده شده بود. این دیسکورس را هرچند که با نام‌های متفاوتی برشمرده‌اند اما می‌توانیم آنرا دیسکورسی در مبارزه با امپریالیسم و بویژه در تضاد با ایالات متحده‌ی آمریکا و رقابت با بسط هژمونی این کشور ببینیم. امروز، با وجود گذار از مقطع تاریخی امپریالیسم و خارج شدن آمریکا از جایگاه تنها ابرقدرت سرمایه‌دار جهان، چپ ایران، همچنان هویت و موجودیت خود را در تضاد با آمریکا لازم می‌بیند و حفظ کرده است و با این دیسکورس قدیمی تلاش در نگاه داشتن بخشی از ساز و کارهای اجتماعی- سیاسی ایرانیان در جهت تضاد سنتی با آمریکا، معرف و نمونه‌ی زنده‌ی باقی‌مانده از آن دیسکورس است. دیسکورس آمریکا‌ستیزی، پس از انقلاب به بزرگترین دیسکورس سیاسی ایران تبدیل گشت و سپس تضاد با اسراییل نیز چهره‌ی ایدئولوژیک-استراتژیک این دیسکورس را آرایشی نو نمود.

دیسکورس دیگری که از سالهای قبل از انقلاب در درون کرد‌ها و بخشی از ترک‌های ایران ریشه دوانده بود، یا همان دیسکورس تجزیه‌طلبی، دومین دیسکورس پایدار محافل سیاسی اکراد ایران و سپس ترک‌ها و بلوچ‌ها شد. اما این دیسکورس در بین کرد‌ها از سازماندهی و جایگاه بزرگ‌تری برخوردار بود. هرچند این دیسکورس به وسعت دیسکورس آمریکاستیزی نرسید و نشد، اما برای دست‌یابی به قدرت سیاسی و با هدف جداکردن کردستان ایران و چسباندن آن به کردستان عراق، همسویی و همگامی با چپ ایرانی، و یا برعکس، را بهترین تاکتیک پایدار برای خود دید. ولی آمریکاستیزی هرگز برای کردها یک استراتژی نشد و نیست. شاید دلیل این دوری استراتژیک کردها از چپ ایران، ریشه‌های ناسیونالیسم و ناسازی بنیادین آن با مارکسیسم است. با اینحال اینجا می‌توانیم به آن تعریف صوری از کارکرد دایره‌های دیسکورس با یکدیگر بازگردیم. دیسکورس تجزیه‌طلبی، اگر چه همصدایی بسیاری با چپ ایران داشته است اما در تبارشناسی خود یک دیسکورس چپ و مارکسیستی نیست.

دو دایره‌ی دیسکورس چپ و دیسکورس تجزیه‌طلبی یکدیگر را نمی‌پوشانند اما با هم تشکیل یک «عدسی» را می‌دهند. اما دیسکورس تجزیه‌طلبی با دو دیسکورس دیگر دوران قبل و پس از انقلاب نمی‌توانست همپوشی داشته باشد. دیسکورس سوم که با واژه‌ی «کاپیتالیسیون» آمریکا بهانه‌ی برای تشکیل اردوی بخشی از رو‌حانیت شیعه ایران در برابر رژیم شاه شد، و با رهبری روح‌الله خمینی ادامه یافت، دیسکورسی منفعل و ناتوان می‌نمود. هیچکدام از دیسکورس‌های ایران نمی‌توانستند تصوری از این داشته باشند که روزی این دیسکورس، که با شعار «عزت و استقلال ایران» توسط ملاها بهانه‌ی برای حفظ حایگاه ملایان در لابلای دیسکورس‌های ایران بود، به بزرگترین اهرم سیاسی وقوع و ادامه‌ی انقلاب ۵۷ تبدیل گردد. در ادامه، این دیسکورس یک دگرگونی کاملا هویتی را در خود جا داد و به دیسکورس اسلامیست‌ها بدل شد.

دیسکورس چهارم، دیسکورس طیفی از روشنفکران ایرانی بود که ندای دور شدن از غرب را سر دادند و به نوعی بین دیسکورس چپ و چاشنی ملی‌گرایی، برای خود فضا باز کرده بودند. نویسندگان و شعرا و اهل هنر بسیاری که خود را تمام و کمال، چپ نمی‌دیدند در پشت این دیسکورس جای گرفتند. امروز که به تاریخ می‌نگریم می‌بینیم که نقش این دیسکورس برای کمک به دیسکورس شیعی، بسیار بزرگ و فرصت‌سوز بوده است. در میان این دیسکورس است که طیف بزرگی از سازندگان آثار هنری و ادبی را می‌یابیم که مدام با ‌شاه و دولت در ستیز بودند. روشنفکران ملی-مذهبی نیز خود را در این دیسکورس جای دادند و به نوعی دوری از دیسکورس چپ را با نگاه ایدئولوژیک منفی به غرب و ملی‌گرایی سرپا نگاه داشتند.

در هر چهار دیسکورس مذکور، آمریکا کشوری منفی دیده می‌شد، و ایران بسوی ساختن چیزی می‌رفت که معلوم نبود چه هست: جامعه‌ای مارکسیستی اسلامیستی از جنس مجاهدین خلق؟ جامعه‌ای که ایران تکه تکه شده را آرزو داشت؟ جامعه‌ای که الگوی آن رفاه و خوشبختی مردم کوبا بود؟ جامعه‌ای که قرار بود بدست عاشقان محمد مصدق ساخته شود؟ اینها مهم نبودند، مهم این بود که آمریکا، «شیطان» گردد، انگلیس، «بچه شیطان» و روسیه، «رفیق»!

دیسکورس حاکمیت اما از جنس دیگری بود و اقبال زیادی نداشت، حاکمیت که در پی ارتقا و پیشرفت دادن معیارهای زندگی مرفه و مدرن برای ایرانیان بود، مدام در جدال و در دفاع از هویت ایران‌دوستی خود، به کنکاش با دیسکورس‌های دیگر مشغول بود. بهانه (دگرگونی خواهی عاری از آگاهی) و گاهی ایراد واقعی مشترک این دیسکورس‌ها به حکومت، اضافه بر مضمون دیسکورس‌هایشان، آزادی گروه‌های سیاسی جامعه بود.

آن فاجعه یا فرجی که با نام انقلاب ۵۷ می‌شناسیم، توسط این دیسکورس‌ها پی‌ریزی شده بود و سپس در پشت شعار «استقلال، آزادی و جمهوری» صف‌آرایی نمود. با توان ویژه‌ای که مردم ایران به خمینی دادند، او برچسب اسلامی را هم به این ترکیب افزود. آمریکاستیز و غرب‌ستیز با خوشخیالی تمام پشت این شعار اردو زدند، اما تجزیه‌طلب‌ها و بویژه کردها این شعار را بایکوت نمودند. کردها بویژه، برای این ‌‌حرکت‌شان، دلایل و توجیه فراوانی دارند که البته با مرور دوران سیاسی انقلاب، قابل قبول نیست. حقیقت این است که آنها می‌دانستند تشکیل یک ‌‌حکومت انقلابی شیعی به معنای پایان قدرت سیاسی اهل سنت ایران است. ولی سخنانی از این دست که مفهوم دموکراسی و آزادی در بین کردها، در سالهای انقلاب، جا افتاده‌تر از دیگر مردمان بود، ادعایی بیش نیست و سیر حرکت اندیشه‌ی مبتنی بر دموکراسی، انسان‌مداری و سکولاریسم، در کردستان ایران، دستمایه‌های بزرگ‌تری را نسبت به دیگر مردمان ایران نشان نمی‌دهد.

دیسکورس‌های پس از انقلاب

پس از انقلاب ۵۷، در درون ایران شاهد تولد دو دیسکورس دیگر بودیم. این دو دسیکورس کاملا به برونمرز نفوذ کردند و توانستند اختلال بزرگ و غیر قابل جبران را در اپوزیسیون برونمرز ایجاد نمایند. اما، در اپوزیسیون خارج از کشور، ما شاهد هیچ دیسکورس جدیدی نیستیم. بسیار جالب است که پس از ۴۳ سال، همچنان دیسکورس‌های قبل از انقلاب ۵۷، بر رسانه‌ها، اندیشه‌ها و کارکرد اپوزیسیون خارج کشور حاکم هستند.

دو دیسکورسی که پس از انقلاب در درون ایران و توسط حکومت و طرفداران نظام سیاسی، زاده شدند، به نوع،‌ی با هم هدف مشترکی نداشتند، اما از آنجاییکه «سنخیت» سیاسی داشتند، در یک مسیر برنامه‌ریزی شده، نیروی مبارزه‌ی سیاسی مردم را به اتلاف و خستگی کشاندند. دیسکورس اول توسط خمینی و ملایان اطراف او بنا نهاده شد. دیسکورس اول، صدور انقلاب به کشورهای مسلمان و به پایین کشیدن حاکمین کشورهای مسلمان منطقه از طریق مردمان آن کشورها بود. این دیسکورس پس از شکست در ایجاد انقلاب درکشورهای مذکور، نفوذ از طریق تقویت نیروهای چریکی و شورشی کشورهای منطقه را پیش گرفت و از ثروت مردم ایران تا توانست برای پروار گرداندن این دیسکورس استفاده نمود و ملت ایران را به فقر و نداری کشاند. ورود سپاه پاسداران به سیاست و اقتصاد نیز در راستای همین دیسکورس بود.

دیسکورس بعدی، که شکست دیسکورس اول را به عینه می‌دید و می‌توانست پیش‌بینی کند که کار کشور به کجا می‌کشد و نگاهی به سطح و حجم انبوه نارضایتی مردم داشت، دیسکورس اصلاح‌طلبی بود. این دیسکورس، بسیار موذیانه عمل نمود و با هدف غایی حفظ نظام و ارزش‌های انقلاب، تلاش کرد تا ملایان تندروی شیعه را روامداری بیاموزاند. دیسکورس اصلاح‌طلبی آنقدر در ایجاد امید به اصلاح نظام ملایان و سپاهیان، مردم ایران را فریب داد، تا سرانجام در هفته‌های اول انقلاب ۱۴۰۱، اعتراف به شکست نمود. دیسکورس اصلاح‌طلبی با سرمایه و برنامه‌ی دقیق به اپوزیسیون خارج از کشور نفوذ کرد و با نحیف ساختن این اپوزیسیون، به بقا و جایگاه جهانی نظام ولایی کمک کلان نمود.

در برونمرز و در درونمرز، تلاش برای ایجاد دیسکورس‌های دیگری از جمله بازگشت به آیین زرتشت و یا بزرگداشت ارزش‌های کوروش کبیر صورت گرفته است. اما اینها توان و قدرت لازم برای پاسخگویی از سوی یک دیسکورس به‌روز و کافی را برای ایران و مردمان ایران امروزی ندارند. همین تلاش در چین برای زنده‌سازی آیین کنفوسیوس در جریان است، اما بسیار دور از واقعیت‌های چین و جهان امروز پارو می‌زند. دیسکورس اسلامِ رحمانی هم که ساخته‌ی اسلامیست‌های فراری از ملایان بود، همچون آشی شور بی مشتری ماند.

دیسکورس‌های ناکارآمد

بجز فرهاد کورا تیشه‌ی آخر بکار آمد
به این فرزانه ده یک مرد کارآمد نمی‌آید

این واقعیتی تلخ و شوک‌آور است؛ اما امروز، ما ایرانیان، از نبود یک دیسکورس نو و به روز که بتواند ۱) دیسکورس‌های قدیم را دور هم گرد آورد، ۲) دیسکورس‌های تاریخ گذشته را کنار بزند و ۳) دیسکورسی امید‌زا و جامع را به مردم ایران ارائه نماید، رنج می‌بریم.

فریاد‌های «رضا‌شاه، روحت‌شاد»، «آذربایجان اُیاق دی، کردستانا آیاق دی»، «از شوش تا کردستان، جانم فدای ایران» و «نه سلطنت نه رهبری، دموکراسی، برابری»، هیچ کدام از دیسکورس قالب بر اندیشه‌ی مردم ایران نمی‌گویند. اشتباه نکنیم؛ دموکراسی، سکولاریسم، انسان‌مداری، وارزش‌هایی از این دست، پادشاهی و جمهوری و فدرالیسم، و سیستم‌های اجرایی از این دست، دیسکورس نیستند. اینها سیستم‌هایی هستند که جوامع فراوان را می‌توان به سمت آنها تهییج نمود. اما دیسکورس‌ها از درون بافت فرهنگی و تاریخی جامعه زاده می‌شوند و با پیروی و یا دوری از یک سیستم جهانی و یا منطقه‌ای، برای ایجاد دگرگونی در جامعه تلاش می‌کنند. امروز جامعه‌ی ایران دست‌کم به چند سیستم ارزشی کلان دلبسته و پایبند است. اما از دیسکورس‌های قدیمی خسته و دور، و از دیسکورس‌های جدید هم طرفه‌‌ای نمی‌برد.

اگر قدری واضح‌تر در مورد دیسکورس بخواهیم بنویسیم باید به این گزاره توجه داشته باشیم که «انسان سیاسی» امروز را بدون دیسکورس، جدی نمی‌گیرند و او را اهل ناکجا‌آباد می‌پندارند. بیهوده نبود که زنده‌یاد اسماعیل خویی، کوچ اجباری و زیستن در غربت را به «بیدرکجایی» بودن تشبیه می‌نمود. نان و آب و قلم و هوا و سرپوش بود، شعر هم که آزادتر از ایران می‌نوشت؛ آنجا که هویت خود را مطرح نمی‌دید، نبودن در میان دیسکورس سیاسی ایرانیان بود.

یادمان هست که سید محمد خاتمی، ملای شیاد، و سازنده‌ی خندق اصلاح‌طلبی دور ولی فقیه، آمده بود به اروپا و از فسلسفه غرب برای اروپاییان می‌گفت! از دیسکورس انقلاب اسلامی به عنوان راه رهایی انسان غرب می‌گفت! او متناقضی به بزرگی یک فیل دیده می‌شد و خود را به کوچه علی چپ می‌زد تا برگی بر تاریخ سیاه انقلاب اسلامی افزوده باشد. دیسکورس او سراسر نقض ارزش‌های اروپایی بود و او در میان سیاست‌مداران اروپایی، خود را رفرمیستِ دیسکورس خمینی و انقلابیون می‌شناساند! بسیاری از فراریان از ایران، که با پرچم مبارزه با جمهوری اسلامی به غرب رسیدند و جایزه گرفتند، پس از مدتی سرگردان و بدون دیسکورس، به توهم مبتلا گشتند. دیسکورس آنان، همانا شناساندن ماهیت شیطانی صهیونیست‌ها شد! اینان بدون آنکه بفهمند چه می‌کنند، کنشگران سیاسی بدون دیسکورس را به جهان معرفی کردند: ایرانی بدون دیسکورس متحد برای شکست دادن ملایان!

نیاز به دیسکورس جدید

چه بخواهیم چه نخواهیم، خط مبارزه‌ی فعلی همه‌ی ایرانیان، منتظر دیسکورس درون ایران است. زمانیکه رضا پهلوی وجود و کارکرد آلترناتیو جمهوری اسلامی را منوط به جریانات سیاسی درون ایران دید، این نکته باید به ذهن همه تبادر می‌کرد، که از درون ایران یک دیسکورس بزرگ و متشکل از دیسکورس‌های کوچک و بزرگ مردمان ایران، باید زاییده شود. امروز نیز، خارج از کشور باید بداند که تاکید بر «تمامیت ارضی»، «جمهوریت‌خواهی»، «پادشاهی‌خواهی»، «سوسیال دموکراسی» و از این دست، هیچ‌کدام قابلیت و پتانسیل کافی را برای اینکه دیسکورس یکدست ایرانیان شوند، ندارند.

شعار «زن، زندگی، آزادی» که طبق قرائن، برخواسته از مبارزات کردهای ترکیه است، در دهان مردم سنندج از نو متولد شد. این تولد بسی واقعی‌تر از آنچه بود که سالها پیش در میان کردهای ترکیه آرزو گشته بود. دیسکورس جدیدی که در ایران در حال رشد است این شعار را یکی از شاه‌شعارهای خود قرار داد. جهان نیز با این شعار، نگاه تازه‌ای به مبارزات مردم ایران انداخت. همه‌ی ما پایبندی و احترام به این شعار را لازم و بایسته دیدیم. اما هنوز تا دیسکورس مردم ایران فاصله داریم.

منشور همبستگی، که منشوری بی آلایش است و بیشترین ایراد‌های وارده بر آن از سوی افراد تندروی اپوزیسیون، از هر طیف و اندیشه‌‌ای که باشند، گرفته شده است، دارای زمینه‌های خوبی برای ایجاد و تولد یک دیسکورس جدید است. این منشور بر یکسری از مفاهیم مطرح در دیسکورس‌های خارج از کشور، که بطور صوری و تلویحی به تایید مردمان درون ایران رسیده است، تاکید دارد. این مفاهیم عبارت از، داشتن حکومت سکولار دموکراتیک، بر مبنای رفاه، آزادی و برابری شهروند ایرانی و همراه با استراتژی شکستن انزوای جهانی ایران می‌باشند. منشور تاکید بر جامعه‌ی دارد که تکثر و تنوع ویژگی‌های زبانی و فرهنگی مردمان ایران را شرط بنیادین ساخت قدرت بداند. بطور اخص، از مجازات‌های خودسرانه، در دوران گذار از جمهوری اسلامی، نام می‌برد و آنرا نفی می‌کند. اما آنچه که این منشور را از دیگر میثاق‌ها و پیمان‌نامه‌های قبلی متفاوت می‌سازد، هیچ‌کدام از این مفاهیم و مدارج مطرح شده نیست. آنچه که این منشور را به سویی می‌برد که دیسکورسی دقیق و نو را بتوان در ایرانیان جای‌یافته دید، تعهد و پایبندی سخت این منشور است. منشور همبستگی جدا از نام بردن مستقیم از «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد»، از ۹ کنوانسیون جهانی نام می‌برد و آنها را شرط ساخت قدرت در ایران آینده می‌داند. نام بردن از این کنوانسیون‌های، فراروی مردمان ایران است تا با یک دیسکورس جدید روبرو شوند. این ویژگی منشور را در هیچ‌کدام از پیمان‌‌نامه‌های قبل از آن نمی‌توان دید. دیسکورسی که می‌تواند حتی دید‌گاه‌های تند چپ‌های ایران و سازمان‌های چریکی را بطور نسبی تحت پوشش قرار دهد.

اجازه بدهید این کنوانسیون‌ها را برشمریم:

اعلامیه جهانی حقوق بشر

کنوانسیون منع شکنجه

کنوانسیون بین‌المللی رفع هرگونه تبعیض علیه زنان

کنوانسیون حمایت از افراد دارای معلولیت

کنوانسیون حقوق کودکان

دو پروتکل اختیاری میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی

کنوانسیون بین‌المللی سازمان‌های کار

کنوانسیون ایمنی و امنیت هسته‌ای

قطعنامه‌های سازمان ملل در مورد توسعه‌ی پایدار و حقوق محیط زیستی بشر

کنوانسیون گروه‌ی ویژه‌ی اقدام مالی (اف‌ای تی اف)

بندرت می‌توانیم، و شاید هرگز نتوانیم، منشوری را با این حجم کم، و عاری از اضافه‌گویی‌های قاریان دیسکورس‌های قدیم بیابیم؛ که اینگونه با ذکر دقیق، پایبندی مردمان ایران را به اصول جهان مدرن خاطر‌نشان ساخته و مورد تایید قرار داده باشند. فرض کنید، چپ‌های ایران که علاقه‌ی وافر به روابط سیاه ایران و آمریکا و گوشه چشمی به چین دارند؛ چگونه می‌توانند در دیسکورس آینده‌ی ایران، چین را که متعهد به هیچ کدام از این کنوانسیون‌ها نیست، هم‌پیمانی استراتژیک برای ایران بدانند! پس با این کنوانسیون‌ها، ما راه بدون برگشتی را بروی پلی درراستای رسیدن به جهان مدرن و بویژه غرب، در پیش گرفته‌ایم. این منشور، که خواهان برونرفت ایران از انزوای جهانی است، می‌گوید باید بدانیم به کدام طرف می‌رویم. به زبان ساده‌تر، این منشور، مکررگویی و پرگویی‌های «روشنفکر‌مآبانه» و برخواسته از اعتماد و باور کنشگران سیاسی به خویشتن را، به کناری می‌نهد. می‌گوید: ۴۴ سال گفتیم و گفتید! حال بیاییم دور یک مجموعه از کنوانسیون‌های جهان مدرنی که ۴۳ سال است در آن می‌زییم و از آن سخن می‌گوییم، گرد آمده و ایران را بسازیم.

منشور همبستگی، هم‌پیامانان با این منشور، مخالفان این منشور و ناقدان این منشور، راهی سخت در پیش دارند تا ایران را از ملا و دلارهای سپاه پاسداران بازپس بگیرند. راه سخت‌تر؛ راه ساختن ایران آینده، با اتکا بر عقلانیت اکثر مردم ایران و دوری از تشویش‌ها و وسواس‌های سازمان‌های سیاسی وابسته به دیسکورس‌های قدیمی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

**‌ برای واژه‌ی دیسکورس، برگردان فارسی خوب و رسا وجود ندارد. واژه‌ی «گفتمان» ترکیبی است که از هم از نگاه فلسفی و هم از نگاه زبانشناسیک، ذهن بیننده را به یک محدوده‌ و مکعبی از نظریات سیاسی می‌رساند. تعریف صوری از دیسکورس، که به چرخیدن نظریه‌های سیاسی بر همدیگر تبادر دارد، بسی روان‌تر و دینامیک‌تر می‌باشد.

برگرفته از [سایت نقطه]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy