زیتون - طاها پارسا
یکی از مسئلههای امروز ایران ما مفاهمه و امکان فهم دیگری است. پرورش تفکر انتقادی یکی از راههای حل این مسئله است.
مشکلات متعددی بر سر راه مفاهمه و فهم دیگری میتواند وجود داشته باشد از جمله رعایت نکردن برخی از پیششرطهای منطقی. در این یادداشت به یکی از شرطهایی میپردازم که برای فهم دیگری لازم است و رعایتنکردن آن سبب میشود که سخن گوینده درک نشود و یا دریافت ضعیف و ناقصی از آن داشت.
«اصل چریتی» یکی از مهمترین شرطهای فهم دیگری است. بدون رعایت اصل چریتی امکان ندارد که سخن طرف مقابل را فهمید. با اینحال بسیار دیده میشود که این اصل نادیده گرفته میشود و بدون رعایت آن به نقد و جنگ دیگری میرویم. اساساً اگر بناست فهم و تفسیری صورت بگیرد، باید این اصل برقرار باشد.
اصل چریتی معنای سادهای دارد و نسبتا بدیهی مینماید. بر اساس این اصل «برای فهم سخن دیگری، بهترین تدبیر این است که سخن او را به گونهای معنا کنیم که تعداد گزارههای درست او به حداکثر برسد و سخنش کمترین تناقضرا داشته باشد». به تعبیری دیگر، هنگامی که میخواهیم سخنی یا گزارهای یا فرضیهای را بفهمیم، نقل کنیم و یا به نقد بکشیم، عاقلانهترین کار این است که قویترین و درستترین تعبیرِ آن را در نظر بگیریم و با «آن» دست و پنجه نرم کنیم. یعنی تا حد امکان نقاطِ ضعف نظریه را بپوشانیم؛ خطاهای احتمالی سخن را به صفر برسانیم؛ گویندهی سخن را عاقل فرض کنیم؛ عیبها و ایرادیهای ممکن در حواشی سخن او را نادیده بگیریم و بر آنها جامهی عقلانیت بپوشانیم. مثلا اگر داریم نظریهای را در مورد جهانبینی حافظ شیرازی نقد میکنیم نباید بگوییم «هر کس که یکبار دیوان حافظ را خوانده باشد متوجه میشود که این نظریه اشتباه است»، چون با طرح این ادعا ما صاحب نظریه را به انکار یک اصل بدیهی متهم کردهایم و یا او را و یا خوانندگان را نادان/احمق دانستهایم.
اصل چریتی Principle of charity» در زبان فارسی با «اصل احسان»، «اصلِ حملِ بر احسن» و «اصلِ همدلی» معادلسازی شده است. بهنظر میرسد «اصلِ احسان»، بیشترین تطابق معنایی و عملی را با چاریتی یا کاریتاس دارد.
منظور از اصل چریتی پرهیز از بددهنی و تخفیف و توهین به گوینده نیست بلکه فراتر از آنهاست. این اصلِ «منطقی» برای مراعاتِ انسجام منطقی گزاره و فهم معنا و استدلالِ درست است. به معنای وفاداری به یک روشِ علمی در خوانش و نقدِ متونِ علمی و غیر علمی است. البته ناقدی که به این اصل وفادار نمیماند، معمولا در بخشهایی از کار خود، بیآنکه متوجه باشد، خواننده و یا صاحبِ نظریه را «ناعاقل» فرض میکند و به تعبیر رایج، خواسته یا ناخواسته، به شعورِ او یا خوانندگان توهین میکند.
تعدادی از فلاسفه با صراحت بیشتری بر رعایت اصل چریتی و ضرورتهای آن تأکید کردهاند. از نظر دیویدسن «چریتی یک گزینه نیست، بلکه شرط داشتن نظریهای کاراست... چریتی بر ما تحمیل میشود؛ خواه ما آن را دوست داشته باشیم خواه نه. اگر می خواهیم دیگران را بفهمیم، باید آنها را در اکثر موارد بر حق بدانیم». کواین هم قاعدهی ساده و کوتاهی را برای رعایتِ اصل چاریتی پیشنهاد میدهد. او میگوید «امر بدیهی را حفظ کن». منظور کواین این است که «نباید گوینده را چنان تصویر کنیم که بدیهیات را انکار میکند».
فرض کنید کسی در سخنانش میگوید «اکثر مسلمانان ترکیه، اصلا ۹۹ درصد مردم ترکیه، اهل سنت هستند». بر اساس اصل چریتی، اکر بخواهیم این ادعا را «بفهمیم» و یا نقد کنیم، نباید روی عدد «۹۹ درصد» متمرکز شویم و مثلا در بخشی از نقد آن بگوییم «مطابق نظرسنجیِ نهادهای رسمی سال ۲۰۲۰، که در کتاب جغرافیای انسانی ترکیه از سوی ادارهی آمار ترکیه منتشر شده، در صفحه ۲۱۷ پاراگراف دوم آمده است که مسلمانان ترکیه ۹۷/۹۷ درصد جمعیت آن را تشکیل میدهند و جمعیت شیعیان رو به گسترش است و لذا ادعای فلانی در خصوص تعداد مسلمانان ترکیه خطا دارد یا نادرست است». اصل چاریتی میگوید که برای فهم این گزاره، باید به همان بخش که میگوید «اکثر مسلمانان ترکیه اهل سنت هستند» تمرکز کنیم تا پیش از هرچیز ادعای گوینده را بفهمیم. و اگر میخواهیم این ادعا را هم نقد کنیم باید همین نسخهی اخیر گزاره را نقد کنیم و نه آن بخش ضعیفش را. و البته اصل چریتی تاکید دارد که آنگونه خوانش و روایت و نقد این گزاره، برخلافِ ظاهرِ مستندش، نشان از بیتوجهی به آداب نقد است.
اصلِ چریتی یا همان اصل احسان و همدلی، اگرچه اخلاقی هم مینماید، اما برخورداری و رعایتِ آن پسینیتر از اخلاق است. یعنی اگر این قاعده در فهم و نقدِ گزارهها و مخصوصا نظریهها رعایت نشود، فهم نظریه چهبسا ناممکن میشود و نقد احتمالی هم از عقلانیتِ چندانی برخوردار نخواهد بود. در تعبیری دقیقتر محصول چنین خوانش و نقدی، «عاقلانه» نیست. علاوه بر این، ناقدی که بهجای قویترین و کمتناقضترین حالتِ یک فرضیه، گزینههای دیگری را دنبال میکند، غالبا به دامِ شبهاستدلالها یا همان مغالطهها میافتد و مانند فردی میشود که با یک پهلوانپنبه کشتی میگیرد و دچارِ توهمِ پهلوانی میشود. مغالطهی پهلوانپنبه یک مغالطهی شناخته شده است و در سطحهای مختلف امکان ارتکاب دارد.
اصل چریتی معمولا در فضای مجادلات سیاسی رعایت نمیشود به همین خاطر فضای مجادلات سیاسی معمولا از عقلانیت برخوردار نیست و میدان کُشتی پوپولیستهاست و چیزی هم به عقلانیت جمعی نمیافزاید. اما رعایت نکردن این اصلِ ظاهرا بدیهی، حتی در نزد متفکران هم بسیار رایج است. بگذارید چند مثال مرتبط با موضوعات روز بزنم.
شیرکو بیکهس، شاعر نامدار کُرد، در یکی از سرودههای خود، میگوید:
بدون رقص و جسم و سیمای زیبای «زن»
«زندگی» درختی خشکیده است و
«آزادی» ابری است بدون باران . (ترجمه آزاد)
نایلون به جای روسری