زیتون - سعید حجاریان
در شرایطی که جامعه ایران پیوسته در وضعیت اعتراضی-جنبشی بهسر میبرد، تحلیل مسائل از منظر فقهی شاید چندان جذاب بهنظر نرسد و تقلیلگرایانه محسوب شود. اما، نظر به اهمیت موضوع از یکسو، و ارجاع به مقدمه یادداشتی که پیشتر با عنوان «چه پی فکندن در سیلبارِ این بندر؟» نوشتم، ضروری دیدم مسئلهای را در باب گشت ارشاد بیان کنم.
سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در یک از عبارتهای معروف خود، که همواره بر آن تأکید داشت، میگفت: «هرگاه دین و آزادی درگیر شدهاند، دین قافیه را باخته و شکست خورده است.» (نقل به مضمون) این گزاره بهنظر مورد تصدیق بسیاری از صاحبان قلم و تحلیلگران هم قرار گرفته است، چنانکه بسیار میخوانیم و میشنویم: جامعه ایران (در زمینه حجاب و گشت ارشاد) به قبل از شهریور ۱۴۰۱ بازنخواهد گشت. ترجمه این عبارت آن است که بعد از رویدادهای اعتراضی سال گذشته عرصه عمومی از گشت ارشاد -یا هر آنچه نماد آن باشد- خالی خواهد شد.
عبارت رئیس دولت اصلاحات بهرغم اهمیتاش ابطالپذیر است زیرا جدال دین و آزادی همواره به نفع آزادی ختم نشده است. بهعنوان مثال در اروپای قرون وسطی دین توانست با تشکیل دادگاههای تفتیش عقاید آزادی را سرکوب کند و یا امروز طالبان به زور سرنیزه بهکلی آزادیهای مشروع را از میدان به در کرده است. ولی اینها بدان معنا نیست که لزوماً آزادی در ایران به همین سرنوشت دچار خواهد شد. به هر تقدیر، جامعه ایران بهواسطه رشد شهرنشینی، افزایش سطح سواد عمومی و بهرهگیری از تکنولوژی و ارتباطات بهجامعهای مطالبهگر تبدیل شده است که نتیجه آن امتناع پروژههای دستوری و توقف پروسههای تحمیل الگوها و هنجارهای برساخته است؛ امری که بر اهمیت «عرف» جامعه تأکید میکند. ارجاع به سنت دین اسلام نیز کمابیش چنین پیامی را به ذهن متبادر میکند. شاید، آیاتی مانند «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِین»(اعراف/۱۹۹) به این معنا باشند که عرف عامه شاخص مناسبی برای تطبیق سبک زندگی و رفتار و گفتار مردم است و از همین باب هم بود که خداوند به پیامبرش دستور داد به «عرف» فرمان دهد.
از آن گذشته، اساساً احکام آن مقطع قابل تعمیم به تمامی اعضای جامعه نبوده است. بهعنوان مثال در آیه: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ و بَنَاتِکَ و نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ و کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیما» (احزاب/۵۹) با واژه «جلباب»[=حجاب] مواجه میشویم اما مشاهده میکنیم توصیه به آن محدود به همسران و دختران پیامبر و نیز زنان مؤمنه است. به عبارتی حجاب متعلق به زنان محتشم بوده و بر سایر زنان همچون زنان عادی، کنیزان و نیز اهل ذمه واجب نبوده است. همچنانکه از آیه ۳۱ سوره نور چنین محدودیتی مستفاد میشود. به عبارتی نمیتوان مسئله حجاب را مسئلهای عام دانست و به طریق اولی آن را به زنان ایرانی تعمیم داد که در بهترین شرایط از جمله مسلمین هستند و نه مؤمنین.
علاوه بر این ارجاع به نمونهای از رفتار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با کشفِ حجابِ اهل ذمه خالی از لطف نیست. اوریانا فالاچی در حین گفتوگو با رهبر انقلاب بحث را به موضوع حجاب اسلامی و پوشش اجباری هدایت میکند. پس از اصرار پاسخ میشنود: «حجاب مانع فعالیت زنان نیست» و «ما اجباری در کار نداریم». فالاچی در واکنش به این گفته شیطنت میکند و چادرِ اجباری را از سر برمیدارد و امام خمینی بلافاصله اتاق را ترک میکند. فالاچی روایت میکند: «آیتالله با چنان سرعتی از اتاق خارج شد که برای مردی با آن سن و سال غیرقابل تصور بود.» سه روز بعد، فالاچی موفق میشود دوباره به ملاقات برود. احمد خمینی به او میگوید دیگر حرفی از چادر نزند تا امام عصبانی نشود. اما او مجدداً حرف چادر را به میان میکشد. او میگوید: «آیتالله خمینی اول ساکت مرا نگاه کرد، بعد سایه لبخندی پیدا شد...» (نقل از پرتال امام خمینی) از این روایت میتوان نتیجه گرفت، آیتالله خمینی از اجبار به حجاب اعراض کرده و میان بیحجابی و اجبار به حجاب تفاوت قائل شده است. چنانکه امروز میبینیم آیتالله سیستانی نیز در باب وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر همین طریق سخن میگوید.