یکم، دون کیشوت پیچاره آدم ساده و پاکدلی بود و نه خود نما آنگونه که شما تصورکردهاید. مشکل بزرگش دوگانگی و شکاف بزرگ بین واقعیت عینی و تصورذهنی و راست انگاری آن و نحوه زیستی مطابق آن بوده است. او با همین پاکدلی به جنگ آسیابهای بادی میرفت. تصورشما در مورددولت اسرائیل نسبت به تمامیت ارضی ایران و شکاف بین واقعیت واین ذهنیت و جدی انگاری آن، به تعبیری و فقط به تعبیری مصداق همان بوده است که البته هم چنان آن تصور را در همین نوشته خود هم، چون یک فرض محال قلمداد میکنید.
دوم، این مساله در موردحتی جنگ ایران و عراق هم خود را نشان میدهد. رژیم ایران که از همان بدوظهور خود در پی صدور «انقلاب» /ضدانقلاب به منطقه و بویژه به عراق شیعه مذهب بود که خشم مستبد حاکم برعراق یعنی صدام را برافروخت و به او بهانهخوبی برای حمله بهایران برای پیشبرد سوداهای توسعه طلبانهاش فراهم ساخت. اختاپوس رژیم کنونی از آسمان نیامد بلکه از طریق تولیدهمین نوع این همانی و همذات پنداری بین خود و جامعه و منافع کشور، و جاانداختن نیرنگ بازنمائی «مثبت» جامعه که در واقع کاذب بود توانست به هیولای کنونی تبدیل شود که در اوج ویرانگرانهاش هست. شما همچنان بر همان نگاه پیشین تان پای میفشارید و تاریخ دشمنی و ضدیت حکومت اسلامی با مردم و کشورمان و با دیگران را با گامهای زمان دگرگونی حال و احوال خود میسنجید. آیا این داستان یک بام و دوهوا نیست؟.
سوم، در آن زمان جنگ میهنی اتحادشوروی علیه نازیسم بخشی بود از یک مبارزه جهانی علیه نازیسم و فاشیسم که با برافروختن یک جنگ جهانی میخواستند جهان را تحت سیطره خود در آورده و نابود و ویران کنند. البته مطابق اسناد تاریخی جنگ استالینگراد یک نقطه عطف در عقب راندن نازیسم بود. چپها و کمونیستها هم در آن زمان در کنار دیگران در این مقاومت چه در شوروی و فرانسه و اسپانیا و دیگر کشورهای اروپائی و غیره بسهم خود مشارکت فعال داشته و حماسه ها آفریدند و در رمانهای زیادی هم این حماسهها بازتاب یافت، بنابراین آن جنگهای ضدفاشیسی سخنیتی با جنگ رژیم ایران وصدام نداشتند. رژیمهمان زمان هم برای سوداهای خود میجنگید و اکنون هم با همان سودا با جهان درگیراست. بنابراین چپها نیز برخلاف ادعای شما «قزمیت و چپه» نشدهاند، بلکه همواره تاریخ و حماسههای خود را در کنارضعفهایشان داشته و دارند. میتوان گفت در موردچپها نیز متاسفانه با مشکل تضادعینیت و ذهنیتتان و دوگانه سفید وسیاه کردن درگیرید. اتیکت و پرچم چپ برابری و عدالت اجتماعی و آزادی بوده است و لغزشهایشان هم قابل نقد. اکنون هم خود شاهدید که در ایران کنونی و جلوی چشمانمان نقش کارگران و معلمان و فعالین و کنشگران با مطالبات چپ به همان معنای بالا در مقاومت علیه حکومت جباراسلامی غیرقابل کتمان هست. چنان که در دهههای گذشته نیز نقش و سهم چپ در میان جان باختگان و اعدام شدگان و زندانیان و دادخواهان، و بطورکلی مقاومت و مبارزه علیه جباران حاکم بخش مهمی از تاریخ مقاومت پساحکومت اسلامی را تشکیل میدادهاند. همانگونه که درسطح جهان نیز علیه نظام سرمایه داری حاکم برجهان چنین است و نمیتوان چپ را نادیده و چپه شده تلقی کرد.
چهارم، به نطرمن هم اگر شما مشخصا پاسخی در اننقادی به خودتان به نشریهای ارسال کرده باشید فرقی نمیکند چپ باشد یا راست، قاعدتا باید درج میشد و بشود و اگر نشده انتقادشما واردخواهد بود.
تقی روزبه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*- ف. م. سخن، دن کیشوت، و تقی روزبه! پاسخی کوتاه به یاوه گوییهای بی انتها؛ ف.م. سخن
ضعف گفتمان پنجاه و هفتی و رشد گفتمان ملی