*
*
*
دیکتاتور
گرفتار گرداب خون
به جان جوانان چنگ میزند
*
دیکتاتور
جوانان برومند ایران را
سحرگاهان از صدای اذان میآویزد
تا به کشتارش، رنگ و بوی قدسی دهد
*
دیکتاتور
جوانان برومند ایران را در توفند تهدید میپیچاند
آنان را در دخمههای بینام
زیر دستگاه انسانکُش شکنجه له میکند
زبانشان را بیرون میکشد
و با زبان خودش که در دهان شکستهی قربانیان میچرخاند
به هرچه خواست اعتراف میکند
*
دیکتاتور
با خون و استخوان جوانان
میکوشد تا دیوارهای ارگ هراس را برکشد
و با نفسهای سمیاش میخواهد
تا نفسها را در سینه حبس کند
*
دیکتاتور، اکنون
چنان برهنه شده است
که با دندانهایش حرف میزند
با باتومها و تفنگهایش حرف میزند
و با حلقههای طناباش
*
ایران، چشمهایش را
به دارهای اذان باز میکند
رضا فرمند
حرف یا عمل؟ رامین کامران