Wednesday, May 31, 2023

صفحه نخست » ذلیل، ذلیل‌تر، جمهوری اسلامی، امیر امیری

Amir_Amiri.jpgرژیم نکبت اسلامی چنان در چهار دهه گذشته توانمندی‌های ملی ایران را، بعنوان یکی از بیست کشور اثرگذار جهان، به خواری و ذلت و در حد کشورهای «نخودی» رسانده است، که اکنون باید برای دریافت حق قانونی و مسلم خود، با توسری، کاسه گدایی به دست گیرد و با گردنی خم، التماس سهمی بمراتب کمتر از حقابه ایران را کند. چنانکه این جانیان وطن فروش در همین بازه زمانی با توانایی‌های اقتصادی، قدرت پول ملی و ارزش گذرنامه ایرانی کرده‌اند.

روزگاری نه چندان دور که همه کشورهای منطقه ساعت سیاست خود را به وقت ایران تنظیم می‌کردند؛ در گذشته‌ای نه چندان دور که ایران گنده‌تر و قوی‌تر از طالبان را با سیاست ورزی خردمندانه، و در صورت نیاز با زور و پس گردنی، وادار به نشستن بر سر میز مذاکره می‌کرد؛ زمانی نه چنان دور که نام ایران در سراسر گیتی با احترام و ستایش بسیار برده می‌شد و عضو قدرتمند خانواده جهانی در راستای گستراندن صلح و ثبات بود و چتر امنیتی ایران برای تأمین و توسعه صلح و ثبات، ترقی و رشد اقتصادی، ترویج فرهنگ مدارا و تقویت همکاری‌های دو‌جانبه و چندجانبه و بین‌المللی بود، اینک، ۴۴ سال پس از انقلاب ذلت بار اسلامی و رژیم نکبت آخوندی، و بالطبع آغاز خزان پیشرفت و شکوفایی و سربلندی، چنان دماری از ایران در آمده است که از یک بازیگر تاثیرگذار جهانی به توسری‌خور منطقه و فرامنطقه‌ای تبدیل گشته؛ ایران، نامی که مترادف با صلح و ثبات و امنیت بود، اکنون به عنوان حامی تروریسم جهانی و آشوبگر صلح جهانی شناخته می‌شود؛ چتر امنیتی برای توسعه و پیشرفت به توان پهپادی و دستیابی به بمب اتمی تنزل یافته، و وزن ژئوپلیتیکی ایران چنان کاهش یافته است که باید در برابر طالبان دست به سینه بایستد.

حوادث اخیر در مرزهای جنوب شرقی کشور و دست انداختن و تحقیر جمهوری آخوندی شیعه از سوی حکومت طالبان سنی نشان داد که ما با رژیم خوار و زبونی روبرو هستیم که سپرهای دفاعی‌اش ترک برداشته و فضای تنفسی‌اش مسدود تر گشته و در حال دست و پا زدن برای زنده ماندن است. بقای این لجنزاری که حکومت شیعه اثنی عشری نام دارد، اکنون امکانات راهبردی ملی و منطقه‌ای ایران را از فرصت به تهدید تبدیل کرده، که نه تنها به تمسخر شخصیت سیاسی و حقوقی ایران منجر گشته، بلکه تتمه هیبت و هیمنه پوشالی رژیم اسلامی ریشخند خاص و عام گردیده است.

بی پاسخ ماندن چالش‌های ناامنی در مرزهای شرقی، به طالبان اعتماد به نفس بیشتری خواهد داد و همین تازه نفسی، هنگامیکه با انگیزه‌های ایدئولوژیک و مذهبی آمیزش یابد، آن‌ها را در آینده گستاخ‌تر خواهد کرد. وقتی سیاست تسلیم و عقب نشینی دنبال شود، نتیجه‌اش جابجایی روش‌ها و معکوس شدن معیارها خواهد بود و اگر زیاده خواهی این فسیل‌ها با رنگ و بوی قومی و مذهبی دنبال شود، می‌تواند امنیت و منافع ملی ایران را به خطر اندازد. قتل دیپلمات‌های ایرانی بدست طالبان در مزار شریف در سال ۱۳۷۷ باید هنوز در یادها و خاطره‌ها باشد.

وقتی حفاظت و صیانت درخوری از مرزها و جغرافیای سومین کشور جهان با بیشترین همسایه، انجام نمی‌گیرد و بسیاری از پاسگاه‌های مرزی و برجک‌های مراقبتی به حال خود رها شده‌اند و مرزهایی هم که از آن‌ها نگاهبانی و حراست می‌شود، هوشمندسازی تجهیزات و مراقبت‌های الکترونیکی و دیوارهای مرزی پیش کش، به علت عدم دسترسی مناسب برای تأمین نیازهای نیروهای مستقر و تعویض به‌موقع آن‌ها و کمبود ساز و برگ نظامی و تجهیزات دفاعی در وضعیت خوبی قرار ندارند، بدیهی است، با همسایگانی بی ثبات، محافظت و حراست از مرزهای کشور به دست انداز بیافتد. عدم راه‌های ارتباطی مناسب و مساعد، کمبود تجهیزات هوایی و پدافندی برای حمایت از نیروهای مستقر در پاسگاه‌های مرزی و ایجاد انسدادهای مرزی، مدیریت مرزهای کشور را، به‌خصوص در مرز افغانستان که از مرزهای بحرانی است، چنان بی در و پیکر کرده است که امکان ترددهای غیر مجاز را مانند گردشگری و پیاده روی آسان کرده است.

وقتی دلمشغولی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پوشک بچه‌ها باشد و میزان رشد بیشتر در زمینه فرزندآوری در سپاه پاسداران را به افزایش میزان مقاومت و ایثار در این سازمان ربط دهد، وقتی سردار دیگر این رژیم مفلوک درگیری‌های مرزی و وحشی گری‌های طالبان را به دعوای خانوادگی تقلیل دهد، بیش از این هم نباید انتظار صیانت و انسداد مرزی را داشت. بیهوده عبور از مرزهای شرقی کشور برای قاچاقچیان مواد مخدر مانند پیک نیک و زنگ تفریح به حساب نمی‌آید.

پس «فرمون فرمون که میگفتن این بود»؟ حالا یه موقع هوس «انتقام سخت» به سرتون نزنه!

مظهر اقتداری که در بیرون با رجز خوانی زرادخانه موشکی، آن هم با اقتصادی فلج و خزانه‌های خالی به تصویر کشیده میشود؛ منظر قدرتی که در درون، با به رخ کشیدن نیروهای سرکوبگر و اعدام جوانان جولان داده می‌شود، مانند حبابی است که بزودی ترکیده خواهد شد و رو سیاهی‌اش برای لاف زنان و پیمانکاران برون مرزی‌اش باقی خواهد ماند. چنانکه باتلاق اوکراین، ماهیت سست و شکننده روسیه در قدرت نظامی‌اش را نشان داد.

ایرانیان از دیرباز و در دوران طولانی تاریخ حکمرانی و فرمانروایی خود، همیشه تصویر روشنی از مرزبانی داشته‌اند، به حدود و ثغور آن آگاه و برای احاطه بر قلمرو و نگهبانی و پاسداری از مرزهای کشور خود، اهمیتی ویژه در نظر داشتند. ما بدرستی از ابتدا از مرزبانی دریافتی سیاسی داشتیم و بر گستره قلمرو سرزمینی خویش آگاه و آنرا یکی از مهمترین امور کشورداری می‌دانستیم که زیربنای قدرت و اقتدار و مدیریت سیاست به شمار می‌آمد. به همین علت نه تنها از «ابعاد قلمرو» شناخت کافی و مشخصی وجود داشت، بلکه از «حوزه قلمرو» و فرایندها و مناسبات آن به خوبی آگاهی داشتیم. این شناخت از مفهوم قلمرو با مرزهای مشخص و درک سیاسی از آن، درونمایه شیوه فرمانروایی و اداره کشور را تعیین می‌کرد که به ایجاد شبکه گسترده‌ای از راه‌ها به منظور نظارت و دسترسی آسان و سریع به قلمروهای مرزی و پاسداری از آن‌ها منجر شده بود. اداره برخی از نواحی کشور بر اساس سیاست‌های پدافندی از سوی ساتراپ‌ها هم تنها از منظر دفاع از مرزها و سرحدهای آن قابل درک است تا یک شیوه حکومت داری.

حکومتی که با باد انداختن به غبغب از نقش رو به رشد ایران در غرب آسیا و گسترش نفوذ کشور تا کرانه شرق مدیترانه، لاف می‌زد، ولی کمی بعد سهم پنجاه درصدی ایران در دریای شمالی را به هفت هشت درصد رساند و آب‌های جنوبی کشور را برای صید بی رویه آبزیان در خلیج فارس در اختیار چین قرار داد، تا شاید بتواند با بالا کشیدن بندهای تنبانش اندکی بیشتر دوام یابد، اینک کارش به باج دادن و سر خم کردن در برابر هیولاهای ماقبل تاریخ طالبان رسیده است.

مفاهیم جغرافیای سیاسی ایران، مانند سرزمین و مرز و بوم، در این چهاردهه به اندازه‌ای تضعیف گشته که منطقه نفوذ و وزن تأثیرگذاری ایران را در سه بعد «قدرت» و «برتری» و «مالکیت» بشدت کاهش داده و با ادامه «جمهوری مدافعان حرم» در آینده باز هم بیشتر کاهش خواهد یافت. حکومتی که تمامیت ارضی کشور و حاکمیت ملی ایران را به بازی گرفته است، باید از هر طریق ممکن و با هر شیوه مبارزاتی و روش عملیاتی سرنگون شود.

از آنجایی که رژیم ورشکسته و رو به انحطاط اسلامی فاقد قدرت نظامی لازم برای برقراری ثبات و امنیت است و نمی‌تواند میان مهار مناطق درگیر مرزی و سرکوب خیزش‌های مردمی تعادل برقرار کند، اکنون تنها به تداوم بقا می‌اندیشد و با ریزش نیروهای سرکوبگرش، که با عدم اراده سیاسی پیوند خورده است، نه حراست از مرزهای کشور، بلکه حفظ شهرهای بزرگ در فلات ایران و سرکوب مردم برایش از اولویت بیشتری برخوردار است.

واقعیت سیاسی ما را به درنگ وامی‌دارد و حقیقت در برابر ما قرار دارد: رژیم فاسدی که صیانت از سوریه برایش مهم‌تر از حفظ تمامیت ارضی ایران است، نمی‌تواند مدافع و نگهبان مرزهای ایرانشهر باشد و تمدید عمر این حکومت دردسرهای ناگواری برای کشور بدنبال خواهد داشت و سرنگونی‌اش از «اوجب واجبات» است. برون سپاری شدگان اجاره‌ای و کسانی که با ماست‌مالی و قلب واقعیت و تزویر، چه با ماتحت و چه بدون آن، جاده سقوط رژیم مفلوک اسلامی را سنگلاخ و ناهموار می‌کنند، به یاد داشته باشند که «نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم»، در همه امور اعتبار دارد و بکار گرفته خواهد شد. «بودن، یا نبودن: مسئله این است».

امیر امیری



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy