Friday, Jul 14, 2023

صفحه نخست » دانشجوی معترضی که اعدام مصنوعی شد

shekanje.jpg«میلاد عبدی» یکی از صدها دانشجویی بود که طی اعتراضات سراسری اخیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و زندانی شد؛ دانشجوی رشته مددکاری اجتماعی از «دانشگاه علامه طباطبایی» که جلوی در خوابگاه او را بازداشت کردند، به بازداشتگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتقال دادند و اعدام مصنوعی کردند. این دانشجو را با چشم‌بند مورد ضرب‌وشتم قرار داده و آن‌قدر کتک زده بودند که پرده گوشش پاره شد.

انفرادی، اعتصاب غذا، حبس در زندان «فشافویه»، محکومیت توسط قاضی «ابوالقاسم صلواتی» و بعد خروج از ایران از جمله وقایعی هستند که میلاد در ماه‌های گذشته با آن‌ها مواجه شده است. طی اعتراضات سراسری اخیر بسیاری از مقامات سیاسی کشورهای اروپایی کفالت زندانیان عقیدتی سیاسی را پذیرفتند. «داوید اشتوگ‌مولر» (David Stögmüller)، نماینده «حزب سبز» اتریش هم یکی از آن‌ها بود که کفیل سیاسی میلاد شد اما حالا که او در کشور دیگری نیاز به کمک دارد، هنوز پاسخی از سوی این نماینده دریافت نکرده است.

میلاد عبدی کیست و چه بر او گذشته است؟

این گزارش بر اساس گفت‌وگو با چند نفر از دوستان نزدیک میلاد نوشته شده است.

پیام یونسی‌پور - ایران وایر

دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ بود که نیروهای لباس شخصی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میلاد عبدی را مقابل خوابگاه دانشجویی‌ بازداشت کردند. او را در حین انتقال به «خانه امن» سپاه، چنان ضرب‌و‌شتم کرده بودند که پرده گوشش پاره شد. یک روز بعد او را «اعدام مصنوعی» کردند و به جرم سخنرانی و مطالبه‌گری جلوی «اردشیر (علی) انتظاری»، رییس دانشگاه علامه طباطبایی، به شش سال زندان محکوم شد.

در همان روزها، داوید اشتوگ‌مولر، نماینده حزب سبز اتریش کفالت سیاسی او را برعهده گرفت اما حالا هیچ پاسخی به او نمی‌دهد. پی‌گیری‌های «ایران‌وایر» برای ارتباط با این مقام سیاسی اتریش نیز تاکنون بی‌پاسخ مانده‌اند.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

چرا میلاد عبدی را بازداشت کردند؟

یکی از روزهای اعتراضات در آبان ۱۴۰۱ بود که اردشیر انتظاری، ریيس دانشگاه علامه طباطبایی با صورتی گشاده میان تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه حاضر شد تا صدای تحصن‌کنندگان را بشنود. میلاد هم مقابل او ایستاد و گفت از شهروند درجه سه بودن خسته است؛ از این‌ که چون کُرد است و فارس نیست، از این‌ که سُنی است و شیعه نیست و از این‌ که چون شهروند عادی است و بسیجی نیست، تحقیر می‌شود.

فردای آن روز، یعنی ۱۲ آبان ۱۴۰۱، حراست دانشگاه علامه طباطبایی مقابل در دانشگاه جلوی میلاد را گرفت و به او گفت که ممنوع‌الورود است. ماموران حراست به او گفته بودند باید با رییس دانشگاه صحبت کند تا مشکلش حل شود.

اما اردشیر انتظاری در ملاقاتی کوتاه با میلاد عبدی، با حالتی تهدیدآمیز به او پاسخ داده بود: «وقتی جلوی جمع روبه‌روی من می‌ایستی و درشت‌گویی می‌کنی، باید منتظر باشی که تقاص کارت را هم بدهی. اگر به زودی تو را توی گونی کردند و ببرند، تعجب نکن!»

همین اتفاق هم افتاد؛ روی سر میلاد گونی کشیدند و بازداشتش کردند. پس از این دیدار، میلاد برای دو روز از رفتن به خوابگاه و دانشگاه امتناع کرد و به خانه یکی از دوستانش رفت. روز سوم از دانشگاه علامه طباطبایی با او تماس گرفتند و گفتند که «بدون نگرانی» به دانشگاه برگردد، چون حتی جلسه کمیته انضباطی او هم لغو شده است.

میلاد پیش از رفتن به دانشگاه، به خوابگاه رفت اما دو موتورسوار به محض دیدن او مقابل خوابگاه، تعقیبش کردند. یکی از آن‌ها برای دست‌بند زدن به او حمله کرد و دیگری که با مقاومت میلاد مواجه شده بود، سلاح از کمرش کشید و جلوی صورت میلاد گرفت و گفت: «تکان بخوری، زدم!»

سر میلاد را در گونی پیچیدند و سوار خودرو کردند. لباس شخصی‌ها با مشت، باتوم و شوکر به بدن و صورت و سرش می‌زدند. همان‌جا پرده گوش میلاد پاره شد.

اعدام مصنوعی در خانه امن سپاه پاسداران

میلاد را ابتدا به خانه امن سپاه منتقل و فردای همان روز او را اعدام مصنوعی کردند. او هشت روز در خانه امن سپاه در انفرادی بود و از روز دوم دست به اعتصاب غذای خشک زد. تنها به جرم تحصن، خواندن سرود و مقاومت جلوی رییس دانشگاه، ۱۷ بار بازجویی شد؛ هر جلسه بیش از پنج ساعت.

اطرافیانش از وابستگی عمیق میلاد به مادرش باخبر بودند. با این حال، ماموران اطلاعات سپاه به میلاد عبدی فرصت دادند که فقط یک بار، آن‌هم در پنجمین روز بازداشت، به مدت ۳۷ ثانیه با مادرش تلفنی صحبت کند.

میلاد که هنوز در اعتصاب غذا بود، هشت روز پس از انفرادی، به بند عمومی منتقل شد و ۲۲ روز بعد او را به زندان «اوین» منتقل کردند. به محض انتقال به اوین، بار دیگر بازپرسی انجام شد و از همان‌جا او را به زندان «فشافویه» منتقل کردند.

پس از گذشت ۶۰ روز حبس در بند زندانیان سیاسی، میلاد را برای محاکمه مقابل قاضی «ابوالقاسم صلواتی» فرستادند؛ در حالی‌ که حتی وکیل او اجازه حضور در دادگاه را نداشت و خودش هم اجازه دفاع پیدا نکرد. دادگاه میلاد کم‌تر از ۱۰ دقیقه به طول انجامید.

۲۱ دی ۱۴۰۱، میلاد عبدی توسط قاضی صلواتی به شش سال حبس و دو سال ممنوع‌الخروجی با اتهام‌های «اجتماع و تبانی علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی» محکوم شد. شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر نیز اشد مجازات را در رای صادر شده برایش در نظر گرفت و حبس او به دو سال کاهش یافت.

بهمن ماه بود که جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی دم از «عفو بزرگ» زندانیان سیاسی و بازداشتی‌های اعتراضات توسط «علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی زدند. میلاد یکی از آن‌ها بود که مورد عفو قرار گرفت اما پرونده‌اش را باز گذاشتند.

خلاف ادعاهای جمهوری اسلامی، بسیاری از زندانیان سیاسی اگرچه با عفو آزاد شدند اما پرونده‌های‌شان باز ماند تا به محض اقدامی مشابه و فاصله گرفتن از سروصداهای رسانه‌ای و جوامع بین‌الملل، دوباره بازداشت شوند و مورد شکنجه قرار بگیرند.

عفو و بیرون آمدن از زندان اما پایان رنج‌های میلاد عبدی نبود، او به محض آزادی، در پی درمان پرده گوش خود که پاره شده بود، رفت اما تماس‌ها با شماره‌های ناشناس با او و خانواده‌اش به راه افتادند.

خروج از ایران و کفیلی که پاسخ نمی‌دهد

تهدیدها توسط نیروهای امنیتی در تماس با میلاد و خانواده‌اش آن‌قدر ادامه پیدا کردند که ناامنی روانی وجود او را گرفت. جسم و روح خسته از شکنجه و حبس هم ادامه زندگی در ایران را برای میلاد غیرممکن کرده بود.

میلاد حالا از ایران خارج شده است و در ترکیه به سر می‌برد. هنوز سرپناه ندارد و شب‌ها به کارگری مشغول است تا بلکه درآمدی برای دوام آوردن داشته باشد.

در این بین، نماینده پارلمان اتریش، داوید اشتوگ‌مولر که پیش از این ادعا کرده بود کفیل سیاسی او شده است نیز پاسخ میلاد را نمی‌دهد.

طی اعتراضات سراسری، مقامات سیاسی بسیاری اعلام کردند که کفالت سیاسی زندانیان سیاسی را برعهده گرفته‌اند. اما اگر این کفالت سیاسی نتواند در موقعیت نیاز به داد آن‌ها برسد، چه فایده‌ای دارد؟‌

در جست‌وجوی رویاهایی که از میلاد گرفتند

میلاد عبدی متولد ۲۹ دی‌ ۱۳۸۰ در یکی از روستاهای شهرستان سقز است. تا پیش از دوران دبیرستان، چوپانی می‌کرد و پس از آن‌ که کلاس ششم را به پایان رساند، چون در روستا امکان ادامه تحصیل وجود نداشت، هر روز مسافتی حدود ۲۰۰ کیلومتر را برای رفتن به مدرسه طی می‌کرد.

او از سال نهم وارد رشته علوم انسانی شد و هم‌زمان به توصیه دوستانش، در تمرینات تیم فوتسال «تربیت سقز» که حالا به «سرخ‌پوشان» تغییر نام داده است، شرکت کرد و به سرعت به عضویت این تیم درآمد.

سال ۱۳۹۹، یک مربی وزنه‌برداری میلاد را حین تمرینات فوتسال دید و به او توصیه کرد که به دلیل فیزیک بدنی‌، سراغ این رشته ورزشی برود. میلاد عبدی یک سال بعد دو تیر را با یک نشان زد؛ قبولی در دانشگاه علامه طباطبایی با رتبه پنج‌هزار و حضور در کمپ تیم‌های ملی وزنه‌برداری در ورزشگاه «کبکانیان».

او موفق شد سال ۱۴۰۱ رکورد بلند کردن وزنه ۲۱۵ کیلوگرمی را بزند که حد نصابی نزدیک به دعوت شدن به اردوهای تیم ملی بود.

اما آغاز اعتراضات سراسری و سرکوب گسترده و خشونت‌بار آن توسط جمهوری اسلامی، دو رویای بزرگ میلاد را از او گرفتند؛ هم دانشگاه را از دست داد و هم ورزش حرفه‌ای در سطح تیم ملی را.

اگرچه جمهوری اسلامی او را از کشورش راند اما رویاهای انسان از دست‌رفتنی نیستند. حالا میلاد در سوی دیگر مرزهای ایران، کارگری می‌کند تا بتواند در آینده‌ای که چشم‌انداز روشنی هم برای آن ندارد، به دانشگاه برگردد، درس بخواند و بلکه ورزش را هم ادامه بدهد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy