احمد وحدت خواه - ویژه خبرنامه گویا
مطالعه تاریخ چندهزارساله و پرفرازو نشیب ایران بدون بررسی تاریخ و فرهنگ نظامی گری آن تکمیل نمی شود.
از دوران پیروزی های نظامی برای فتح سرزمینهای جدید و گسترش امپراتوری هخامنشیان تا شکست در جنگ های قرون وسطی با همسایگان افغان و ترک و روس، نقش ارتش و نیروهای نظامی ایران در شکل دهی به شخصیت ملی و جهان بینی ایرانیان تا به امروز انکار ناپذیر است.
هم کوروش و شاپور و اردشیر، و هم نادرشاه و شاه عباس و رضا شاه، ، پیش از آنکه پادشاهانی برجسته و تاریخساز باشند، فرماندهان نظامی مقتدری بوده اند که هر یک به نوبه خود مقدرات ایران و ایرانی را به درستی یا نادرستی تا به امروز رقم زده اند.
علیرغم خوی نظامی این حاکمان، جامعه مدنی میهن ما، به ویژه پس از انقلاب عظیم مشروطه، به موازات تحولات ناشی از نقش ارتشیان در سیاست آن شکل گرفته و به پیش رفته است.
اما اگر در پس هر جنگ با دشمنان خارجی و مخالفان داخلی نقش نیروهای نظامی هر کشوری در مقابل جامعه مدنی آن برجسته تر می شود، رژیم جمهوری اسلامی از نخستین روز تولد نامیمون خود از هر دوی این «مواهب الهی» برای ظهور و تکامل به سوی یک نظام متکی بر سرنیزه بهره مند بوده است.
۴۴ سال آتش و خون انقلاب اسلامی، جنگ با عراق و نیروهای مسلح اپوزیسیون، لشگرکشی به کردستان و ترکمن صحرا، سرکوب های امنیتی، دخالت های نظامی در کشورهای همسایه و دور، تلاش مخفیانه برای دستیابی به بمب ویرانگر هسته ای و و... ماهیت این رژیم و گرایشات عقیدتی آن را هر روز نظامی تر از دیروز آن کرده و امروز ملت ما با نظامی روبرو است که حرف اول و آخر آن را طبقه نوپایی از سرتیپ و سرلشگران جنون زده ای می زند که پادگان ها و تاریکخانه های امنیتی خود را به دفاتر فعالیت های تجاری و نقشه های شوم وابستگی خفت بار به روس و چین تبديل کرده و اوامرشان برای دولتها لازم الاجرا می باشد.
برخی تحلیل گران ایرانی و خارجی با توجه به چیرگی نظامیان بر صحنه سیاست ایران بر این باور هستند که گویا فرماندهان سپاه با مزه کردن دلار و داشتن حسابهای بانکی در سوییس و لندن زیر دندانشان «بورژوا شده اند» و توانایی گذار کشور از یک رژیم دینی و ارتجاعی به یک حکومت سکولار و دموکراتیک را دارند و نیروهای مخالف می توانند با موضع گیریهای متناسب در این روند به آنها یاری برسانند.
تحلیلی به غایت بی پایه چون ما با نظامیانی روبرو هستیم که برای ادامه سلطه حکومتشان در واقع خودشان مبلغان رسمی خرافات و اندیشه های ارتجاع مذهبی هستند و نفرتشان از هرچه رنگ و بوی نوگرایی و آزاداندیشی دارد اظهر من الشمس است.
سرلشگران حقیری که در مقابل آخوند مستبدی که ایران را به روزسیاه نشانده دست به سینه و خبردار می ایستند حتی لیاقت آن را ندارند نامشان در کنار سربازان نوجوانی که در جبهه های جنگ با عراق جان عزیزشان را در راه حفظ خاک میهن فدا کردند قرار بگیرد.
اگر تا امروز و با توجه به مبارزه و خواست اکثر ایرانیان برای تغییر رژیم و دستیابی به آزادی و یک زندگی در خور انسانی و دیدن سختی ها و اندوه عظيم ملت ما حتی بخشی از این نظامیان هنوز در کنارشان قرارنگرفته اند، دل بستن بر آنها برای برچیدن بساط رژیم که در واقع حاکمیت همین نظامیان است نقض غرض است.
کافیست به سخنان حسين سلامی فرمانده سپاه و واکنش این نیروی ضد ملی علیه مردم ما نگاه کنیم که می گوید جنبش آزادیخواهی ملت ما در یکسال گذشته با قتل زنده یاد مهسا امینی، «قویترین، خطرناکترین، جدیترین، نابرابرترین و وسیع ترین پیکار علیه نظام جمهوری اسلامی» بوده است، بی آنکه ابعاد جنایت خود و همپالگیهایش را در سرکوب موقت این جنبش به گردن بگیرد.
او و سرداران ریز و درشتش نهایتا در مواجهه ذلیلانه خود با خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی»، اگر تا آنروز سرنگون نشده باشند، حاکمیت بیت خامنه ای رابا یک کودتا و قلع و قمع اعضای آن به یک دیکتاتوری کامل نظامی تبدیل می کنند، گامی که هیچ تغییری در تصمیم ملت ایران برای محو پرانتز خونین و سیاه جمهوری اسلامی از تاریخ خود به وجود نخواهد آورد!
ازدواج موقت رژیم با سوریه به عقد دائم بدل میشود