جمشید عنبرستانی - کیهان لندن
در سالهای پیش از شورش سال پنجاه و هفت، ارتش شاهنشاهی ایران بدون مجهز بودن به سلاح هستهای پنجمین ارتش قدرتمند جهان و قدرت اول نظامی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به شمار میرفت و حرف اول را در منطقه میزد. در همسایگی ایران کشور عراق قرار دارد که خود را قویترین قدرت نظامی منطقه و ولینعمت کشورهای عربی قلمداد میکرد و در آن دوره از حمایت کامل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برخوردار بود.
صدام حسین رهبر قلدر و دیکتاتور عراق که تحمل برتری کشور قدرتمند ایران را نداشت در چند نوبت با ماجراجویی برای عرض اندام کردن و قلدرنمایی و زیادهخواهی در رابطه با خطوط مرزی خاکی و آبی این کشور با ایران، دولت و ارتش ایران را به واکنش واداشت که هربار با درایت پادشاه و قدرت و صلابت ارتشیان دلیر ایرانزمین با تحقیر و سرافکندگی سر جایش نشانده شد، اما عقده و کینه صدام نسبت به کشور ایران مانند آتش زیر خاکستر باقی ماند.
رهبران دولتها در اروپا و آمریکا تصمیمگیرندههای اصلی در سیاست خارجی کشورهای خود نیستند بلکه رهبران در سایه، «کارتلها و تراستها و کمپانیهای غولپیکر چندملیتی و فراماسونرها» هستند که روند سیاست خارجی این دولتها را در جهت منافع کوتاهمدت و بلندمدت خود تدوین و ترسیم میکنند.
در سالهای پیش از فروپاشی نظام پادشاهی و بر مبنای قراردادهای استعماری نفتی که میان آمریکا و اروپا (کارتلهای نفتی) و کشور ایران منعقد اما در حقیقت تحمیل شده بود، این کشورها نفت و گاز را به قیمت بسیار ارزان از ایران خریداری میکردند و فرآوردههای نفتی را به چندین برابر قیمت به ایران میفروختند و هر سال چندین درصد گرانتر از سال گذشته این اجناس را به بازار ایران عرضه میکردند اما به هیچ عنوان زیر بار اینکه قیمت نفت از سوی ایران افزایش محسوسی پیدا کند نمیرفتند.
دولتهای استعمارگر از درایت و تیزهوشی پادشاه ایران غافل شده بودند. شاه فقید بدون آنکه با آمریکا و اروپاییان مفتخور بر سر افزایش قیمت نفت به مجادله بپردازد و رابطه خود را با آنان تیره و تار کند، بنیه نظامی و دفاعی کشور را با خرید مدرنترین سلاحهای جنگی از این کشورها خاصه آمریکا تا حد پنجمین قدرت نظامی جهان ارتقا داد و چرخهای اقتصادی کشور را در مسیر توسعه و پیشرفت قرار داد و یک جایگاه ویژه و محترم برای کشور ایران در جامعه بینالمللی برپا ساخت. زمانی که شاه زیرساختهای کشور را محکم و استوار و اقتصاد کشور را در مسیر شکوفایی قرار داد و کشور ایران را به عنوان قدرتمندترین و با نفوذترین عضو «اوپک» مطرح ساخت، در زمانی که اعتبار قراردادهای استعماری نفتی که سود کلانی را به جیب کارتلها و دولتهای جهانخوار سرازیر میکرد رو به پایان بود، شاه به اروپاییان و آمریکا پیام داد این قراردادها دیگر قابل تمدید و تجدید شدن نیست و مبنای قراردادهای جدید ایجاد توازن میان قیمت فروش نفت و خرید فراوردههای نفتی خواهد بود و بر اساس در نظر گرفتن منافع دو طرف منعقد خواهد شد و این امر مصادف با زمانی بود که اروپا درگیریک بحران اقتصادی شده بود.
این مواضع شاه زنگ خطر را برای کارتلهای نفتی به صدا درآورد و زمینهساز بحرانها و دگرگونیهای سیاسی در آیندهای نه چندان دور در ایران و منطقه شد. دولتهای اروپایی و آمریکا مخالفت خود با تصمیم پادشاه ایران را به اطلاع او رسانده بودند و از طرفی با حفظ ظاهر مناسبات دوستانه خود با دولت و پادشاه، اما در نهان برای حفظ منافع و ادامه چپاولگریهای خود در تدارک نقشههای شومی برای شخص شاه و کشور ایران بودند. در سال پنجاه و هفت حذف شاه از صحنه سیاسی ایران در دستور کار این دولتها و کارتلها قرار گرفت. اما تصمیم و خواسته اصلی و نهایی این کشورها تنها به حذف شاه از قدرت خلاصه نمیشد بلکه فروپاشی ایران و شخم زدن منطقه قصد نهایی آنان بوده و هست و تا زمانی که منابع انرژی فسیلی در این منطقه پایان نیابد چماق دولتهای استعماری و کارتلها بر سر کشورهای نفتخیز منطقه سایهافکن خواهد بود.
بیثباتی در منطقه ثروتمند و نفتخیز خاورمیانه همواره سفره غارتگران را رنگین نگاه خواهد داشت. با تجربهای که اروپاییان خاصه کشور انگلستان که از دوران قاجارها در کشور ایران داشتند بهترین گزینهای که برای به ثمر رساندن طرح براندازی نظام پادشاهی و تجزیه ایران مطرح شد، برقراری یک حکومت مذهبی در ایران بود و بهترین مهرهای که وجود داشت خمینی، یک آخوند مرتجع روانپریش ضد ایرانی بود که او را از ایران به شهر نجف در عراق تبعید کرده بودند. با فروپاشی حکومت پادشاهی ایران دروازههای جهنم به روی ملتها و کشورهای خاورمیانه و حوزه خلیج فارس و خاصه مردم ایران گشوده شد. با روی کار آوردن خمینی و برقراری جمهوری اسلامی در ایران، سناریوی تضعیف بنیه نظامی دو کشور ایران و عراق و بلعیدن ثروتهای اندوخته شده ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس که در آمریکا و اروپا تلنبار شده بود به مرحله اجرا گذاشته شد.
با تحریکات رژیم ملایان و کینهای که صدام از دوران شاه نسبت به کشور ایران در خود انباشته بود حمله نظامی عراق در سال پنجاه و هشت و اشغال بخشهای وسیعی از خاک ایران در جنوب و نواحی غربی کشور را باعث شد. جنگی که استعمارگران و کارتلها طراح آن بوده و با خرسندی آنرا دنبال میکردند و باید تا زمانی که انبارهای تسلیحاتی دو کشور تهی از تسلیحات شود و این دو کشور مجبور به خرید سلاحهای جدید شوند و آن تسلیحات نیز در جنگ مورد استفاده قرار گیرد ادامه پیدا میکرد و به همین دلیل آن جنگ ویرانگر و بیحاصل هشت سال به درازا انجامید. طی هشت سال جنگ ایران و عراق بارها کشورهای اصلی و دارای حق وتوی عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد برای فریب افکار عمومی بینالمللی جنگ را محکوم کردند و هیئتهای صلح تشکیل دادند، اما فروشندگان و تامینکنندگان تسلیحات نظامی به این دو کشور در این جنگ طولانی همین کشورهای استعمارگر عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد بودند. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و خاصه عربستان در جنگ هشت ساله کمکهای مالی فراوانی به کشور عراق کردند و آمریکا و اروپا با برداشت از میلیاردها دلار سرمایهای که عربستان و کویت در این کشورها داشتند هزینههای تسلیحاتی و لجستیک عراق را تامین میکردند و کارخانجات تولید تسلیحات نظامی در این کشورها بطور شبانهروزی در فعالیت بودند.
پس از پایان گرفتن جنگ هشت ساله نوبت بلعیدن سرمایههای کویت توسط جهانخواران و تضعیف هرچه بیشتر بنیه نظامی عراق و قدرت گرفتن عربستان در منطقه بود. حمله عراق به کویت و اشغال این کشور و ایجاد یک جبهه نظامی مشترک بینالمللی برای بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت که هزینه سنگین این عملیات هم به دوش کشور کویت گذاشته شد باعث انهدام بخش بزرگی از تسلیحات و نفرات ارتش عراق شد و با پایان جنگ کویت ارتش عراق به یکی از ضعیفترین ارتشهای منطقه تبدیل شد. استعمارگران برای جلوگیری از تجزیه عراق در آن هنگام موقتا از برکناری و بازداشت صدام منصرف شدند.
برنامهها و طرحهای آمریکا و اروپاییها و کارتلها برای ملت و کشور ایران که با فروپاشی نظام پادشاهی ایران به اجرا گذاشته شد به مراحل پایانی خود نزدیک شده است. چهل و پنج سال از عمر حکومت ملایان میگذرد و با وجود جنایات ضد بشری این حکومت علیه ملت ایران و آتشافروزی و تروریستپروری در منطقه، همواره مورد حمایتهای پنهانی آمریکا و متحدان اروپایی آن قرار داشته و موجودیت و قدرت خود را حفظ کرده است. اما اکنون بحرانهای عمیق اقتصادی و اجتماعی در کشور ایران به مرحلهای رسیده که حکومت ملایان قادر به کنترل اوضاع نخواهد بود و به این لحاظ عمر حکومت برای کارتلها پایان یافته تلقی میشود و زمان بروز جنگ بزرگ دیگری در منطقه فرا رسیده است.
کشور عربستان به عنوان یک قدرت بزرگ منطقهای که در چهار دهه گذشته صدها میلیار دلار خرید تسلیحاتی داشته و صدها میلیارد دلار نیز ذخیره ارزی دارد و با مناسبات دوستانهای که میان اسراییل و کشورهای عربی برقرار شده و کشورهای عراق و سوریه نیز تهدیدی برای عربستان به شمار نمیروند و احتمال جنگ میان اعراب و اسراییل از میان رفته است تنها دشمنی که عربستان در منطقه دارد حکومت ملایان اشغالگر ایران است.
با در نظر گرفتن سلسله اتفاقاتی که بعد از فروپاشی نظام پادشاهی ایران در سال پنجاه و هفت تا امروز در ایران و منطقه شاهد بودهایم دور از انتظار نخواهد بود جهانخواران پیش از آنکه جمهوری اسلامی توسط ملت ایران سرنگون شود عربستان را درگیر یک جنگ با حکومت ملایان کنند زیرا منافع دولتهای جهانخوار و کارتلها با شکلگیری یک حکومت ملی در ایران ویران شده و وجود عربستان ثروتمند و قدرتمند و برقراری ثبات در منطقه با خطر جدی روبرو خواهد شد. بنابراین بروز جنگی که قدرت نظامی عربستان را به حداقل کاهش دهد و زیرساختهای اقتصادی و صنعتی این کشور و احتمالا امارات و بحرین و ایران را با خسارات عدیدهای مواجه کند، با پایان دادن جنگ، دولتهای جهانخوار و کارتلها صدها میلیار دلاری که عربستان و امارات در آمریکا و اروپا ذخیره کردهاند را با عقد قراردادهای استعماری با این کشورهای تضعیف شده و برای شروع بازسازی دوباره این کشورها به جیب خود سرازیر میکنند و منافع خود را در منطقه برای پنجاه سال آینده تضمین میکنند. کشور ایران نیز که در نکبت جنگ صدمات شدیدی را متحمل خواهد شد با فروپاشی و تجزیه شدن دست به گریبان خواهد شد که خواسته اصلی قلدران جهانخوار بعد از فروپاشی نظام پادشاهی ایران بوده است.