نامه سرگشاده به آقای داریوش اقبالی، به خوانندگان، نویسندگان و به ملت ایران
دلم تنگ است دلم میسوزد از باغی که میسوزد... شعر از اردلان سرافراز، خواننده داریوش
به راستی؛ "عجب آشفته بازاری است دنیا! سرودهها و نوشتارهای (ادبیات) پارسی را دوست دارم و همچنان میخوانم و با دانش ناچیز خود میسنجم. خنیاگری و آهنگ را هم مانند هر کس دوست دارم و کم و بیش از آن بهره مند میشوم. شنیدن و خواندن بس نیست باید به هر کاری اندیشه کرد. یک بار بدون آن که بخواهم و مانند بسیاری از هم میهنانم، تصادفا به آهنگ داریوش؛ "عجب آشفته بازاری است دنیا" گوش دادم. شاید چندین بار پیش از آن هم شنیده بودم. به درون مایهاش گوش نداده بودم فقط صدای آن را شنیده بودم. این بار کوشیدم پیام شاعر و خواننده را دریابم. غمگین و ناامید شدم. بر آن شدم تا نامهای سرگشاده به داریوش، اردلان سرافراز نویسندهی ترانه و همهی هنرمندان و یک یک هم میهنانمان بنویسم و از همه برای پیدا کردن راه چارهای برای رهایی میهن مان از نابسامانی کمک بخواهم.
به فیسبوک و نوشتههای داریوش نگاه کردم، برخی از نوشتارهای او را خواندم. دیدم او به مبارزه و تلاش برای رهایی میهن مان باور دارد. ناگهان با دیدن نام رضا پهلوی در میان آن نوشتهها همهی امیدم را از دست دادم. آقای داریوش اقبالی دوران پهلوی را دیده، دخالتهای دیکتاتورهای پهلوی، بر خلاف قانون اساسی در کارهای کشور را هم دیده و هم شنیده است. محمد رضا پهلوی پدر همین رضا پهلوی مورد توجه آقای داریوش افزون بر دزدیها و جنایاتی که انجام داده است، با تشکیل حزب رستاخیز، کشور را تک حزبی اعلان کرد و در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ با گستاخی به ملت ایران صاحبان راستین کشور ایران چنین گفت: «... کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد دو راه برایش وجود دارد... او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش میگذاریم و به هر جایی که دلش میخواهد، برود.». دیدیم این پدر رضا پهلوی بود که مانند پدر بزرگش از ایران فرار کرد و ملت ایران همچنان در ایران باقی ماندهاند. آقای داریوش باید بارها شنیده باشد که قوای مملکت ناشی از ملت است و شاه برابر با اصل ۴۴ متمم قانون اساسی مشروطیت از دخالت و مسئولیت در امور کشور مبرا است.
اصل بیست و ششم: قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین مینماید...
اصل چهل و چهارم: شخص پادشاه از مسئولیت مبری است وزرای دولت در هرگونه امور مسئول مجلسین هستند.
اصل چهل و پنجم: کلیه قوانین و دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجراء میشود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول آن فرمان و دستخط همان وزیر است.
اصل چهل و نهم: صدور فرامین و احکام برای اجرای قوانین از حقوق پادشاه است بدون این که هرگز اجرای آن قوانین را تعویق یا توقیف نمایند. در قوانین راجع به امور مالیه مملکت که از مختصات مجلس شورای ملی است...
آقای داریوش اقبالی گسترش خرافات و کمکهای محمدرضا پهلوی به آخوندها را دیده و عکس محمدرضا پهلوی که در مکه احرام بسته بود و برای مردم فریبی، به در و دیوار شهرها چسبانده بودند را هم دیده، عکسهای فرح دیبا با چادر نمازهای گوناگون، عکس رضا پهلوی را در کنار مادرش که ضریح را میبوسد!ای وای که داریوش سر پیری علیرغم دیدن این جهان پیشرفته باز هم به همان راه میاندیشد که مردمان میهن ما را به این سیاه روزی نشانده است. اگر پهلویها با کودتاها و دسیسهها و جاسوسیها راه را بر دموکراسی در ایران نبسته بودند و هزاران تن از جوانان و فرهیختگان کشور ما را اعدام نکرده بودند، امروز مردمان ما در این تیره روزی به سر نمیبردند و چه بسا آقای داریوش اقبالی و اردلان سرافراز و میلیونها ایرانی فرهیخته و میهن دوست امروز به جای آوارگی، در ایران برای خوشبختی و آبادانی کشورمان تلاش و فداکاری میکردند. میدانم که شما ممکن است بگویید؛ گناهان پدر، چه ربطی به پسرش دارد؟ پاسخ را همه میدانند؛ پسر کو ندارد نشان از پدر - تو بیگانه خوانش مخوانش پسر!
عکس: فرح دیبا با چادر توری Shahbanou Farah Pahlavi، Iran! جنتی: دست بوس اعظم - YouTube عکس فرح پهلوی با چادر توری در حرم امام رضاعکس محمدرضا شاه در حرم امام رضا
اگر رضا پهلوی در چهل و چهار سال گذشته، با ثروتی که از تاراج ایران در اختیار داشت، برای رهایی ایران کاری کرده بود یا اگر مقام علمی، ورزشی، سیاسی در جهان کسب کرده بود میتوانستیم بپذیریم این پسر با آن پدر فرق دارد و میتوان او را تافتهای جدا بافته دانست. داوری دربارهی ما و نسل ما را تاریخ انجام خواهد داد. اگر پهلویها بر خلاف قانون مشروطیت با کودتاها و کشتارها، خفقان ایجاد نمیکردند، نویسندگان، خوانندگان، شاعران و... را به چهار میخ نمیکشیدند، اگر حزبها و اجتماعات را قدغن نمیکردند، مردمان ما و هنرمندان ما هم مانند دیگر کشورهای آزاد رشد متعارف میکردند، آن گاه دیگر آخوندی پیدا نمیشد که یک ملت بزرگ و باستانی را با زور زندان و شکنجه و کشتار هزار و چهارصد سال واپس براند و میلیونها ایرانی فرهیخته و هنرمند را آواره کند. به راستی عجب آشفته بازاری است دنیا!!!
ترانهی " عجب آشفته بازاری است دنیا"، پیامی جز ناامیدی و سرخوردگی ندارد و من سر آن ندارم که آن زاریها را در اینجا بازگو کنم. آیا آقای اردلان سرافراز یا داریوش میخواهند که مردمان میهن ما از این هم سرخورده تر و تیره روز تر بشوند؟ به راستی چاره چیست؟ زانوی غم به بغل بگیریم و برای"غمان قرن ها" زاری کنیم؟ نه! باید کاری کرد. دکتر محمد مصدق و یارانش در سال ۱۳۲۸ یعنی بیش از هفتاد سال پیش راه خوشبختی و سعادت ملت ایران را برپایی جبهه ملی ایران دانستند. با همبستگی و یک پارچگی ایرانیان در آن روزگار صنعت نفت ملی شد و انگلیسهای غارت گر را با خواری از ایران بیرون راندند.
راه نجات ملت ایران از بند استعمارگران و نوکرانشان ساختن جبههای فراگیر از همهی ایرانیان برای بیرون راندن آخوندها و برپایی یک حکومت ملی با فرمانروایی نمایندگان راستین و انتخاب شده از سوی ملت ایران با رأی آزاد و بدون دخالت بیگانگان است. امروز حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران و برخی از گروهها و انجمنها با جبهه ملی ایران همسازی و همکاری میکنند. ضرورت دارد که دیگر انجمنها، سندیکاها، گروههای سیاسی گوناگون نیز دست به دست هم بدهند و با هم همکاری و همراهی کنند تا راه را برای برپایی کنگرهای ملی از همهی ایرانیان آزادی خواه هموار کنند. آقای دکتر حسین موسویان و رهبران جبهه ملی در داخل ایران آمادگی خود را برای برپایی کنگرهی ملی ایرانیان اعلام داشتهاند. جا دارد که گروههای سیاسی و اجتماعی، انجمنها و هنرمندان، نویسندگان، هنرپیشهها، خوانندگان و همهی ایرانیان در داخل و در خارج از ایران آمادگی خود را برای شرکت در کنگرهی ملی ایرانیان بر روی شبکهی جهانی اینترنت اعلان کنند. با نشستهای همگانی بر روی شبکهی جهانی اینترنت رهبرانی را برای نمایندگی در کنگره اعلام دارند. اگر حکومت اسلامی نمایندگان برگزیدهی کنگره را دستگیر و زندانی کند، هموندان کنگره گروه دیگری از نمایندگان را میتوانند برگزینند. در ایران بیش از هشتاد میلیون ایرانی هست و زندانی کردن همهی آنها عملی نیست و نمایندگان ملت میتوانند راهی برای برکناری خامنهای و دار و دستهاش پیدا کنند. ملت ایران برای جلوگیری از نابودی کشورمان باید راه حل هایی یافته و عملی سازد.
دبیرکل حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی جمهوری خواهان)
منوچهر تقوی بیات
شعر و سیاست، اکبر کرمی