Tuesday, Aug 29, 2023

صفحه نخست » حکومت هیچ مشکلی با استادان بی‌سواد ندارد

ostad.jpgقبلا استادان علوم اجتماعی را اخراج می‌کردند، بعد از اعتراضات ۱۴۰۱ همه را

علی سرزعیم از استادان اخراج شده دانشگاه در دولت رئیسی، می‌گوید: قبلا فقط استادان علوم اجتماعی را از دانشگاه‌ها اخراج می‌کردند تا نتوانند به ایدئولوژی حاکمیت آسیب برسانند اما از دوره‌ای به بعد کار به اخراج استادان اقتصاد هم رسید. از دوره‌ای دیگر (بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱) همه را اخراج کردند و مسئله اصلی حاکمیت، امنیتی کردن دانشگاه شد.

رویداد۲۴ سعید شمس: علی سرزعیم استادیار دانشگاه علامه طباطبایی از استادانی است که در ابتدای آغاز به کار دولت سیزدهم از دانشگاه اخراج شده است. او در واکنش به اخراج استادان دانشگاه با رویداد۲۴ مصاحبه کرده و تحلیل خود را از این اتفاق گفته است. بخش‌های مهم این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

قبلا استادان علوم اجتماعی را اخراج می‌کردند، بعد از اعتراضات ۱۴۰۱ همه را

*‌ حاکمیت در حالی این روز‌ها استادان دانشگاه را اخراج می‌کند که در گذشته بیشتر با استادان علوم اجتماعی با تصور اینکه دانش غربی و غیر اسلامی را تدریس می‌کنند، زاویه داشت تا نتوانند به ایدئولوژی حاکمیت آسیب برسانند. اما داستان حاکمیت با استادان دانشگاه بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ و جنش «زن، زندگی، آزادی» به کل عوض شد. یعنی تهدید امنیتی به دغدغه دوم تبدیل شد و مسئله اصلی حاکمیت به امنیتی کردن دانشگاه و استادان دانشگاه تبدیل شد

*‌ در واقع تصورغلط حاکمان این بود که اگر از دانشگاه صدای اعتراض بلند می‌شود، متاثر از استاد‌ها است. همچنین این توقع را هم داشتند که استادان جو به هم ریخته را کنترل کنند که البته این فرضیه‌ای اشتباه و به دور از واقعیت بود. موضوع این است که تصمیم‌گیران شکاف نسلی را در نظر نمی‌گیرند و نمی‌دانند در بحث‌های مربوط به مرحوم مهسا امینی، عمدتا دانشجویان فعال و استاد‌های دانشگاه غیرفعال یا در بهترین حالت دنباله‌رو بودند.

فکر کردند با اخراج استادان دانشگاه می‌توانند فضا را مدیریت کنند

*‌ حاکمیت در شرایطی بنا را بر تقابل با استادان دانشگاه گذاشته است که به طور جدی تهدید‌های امنیتی را متوجه خود می‌بیند که اعتراض‌های ۱۴۰۱ موید تهدید‌هایی است که ریشه در نارضایتی بالا در جامعه دارد. خب! یکی از کانون‌های اصلی اعتراض‌ها نهاد دانشگاه بود که کاملا جدی مطالبه‌هایش را از حاکمیت طلب کرد. در چنین حالتی تصور تصمیم‌گیران امنیتی این است که با برخی از تصمیم‌ها از جمله اخراج استادان دانشگاه می‌توانند فضا را مدیریت کنند که باید اذعان داشت، اصل چنین تصوری غلط است. در واقع رفتار‌های رادیکال موضوع را تشدید خواهد کرد.

*‌ قانونی نانوشته اینطور می‌گوید «اگر استقلال نهاد‌ها به رسمیت شناخته شوند، شاید در کوتاه‌مدت گرفتاری ایجاد کند، اما در بلندمدت به نفع حاکمیت خواهد بود.» یعنی اگر استقلال دانشگاه به رسمیت شناخته شود و استاد دانشگاه آزادی عمل داشته باشد و حاکمیت به آن‌ها اعتماد کنند، در بزنگاه‌های دشوار همان استادان از حکومت دفاع خواهد کرد. به هرحال عموم استاد‌های دانشگاه مدافع حقیقت هستند و به همین دلیل اگر جریانی به ناحق علیه حاکمیت تحرکی داشته باشد، مقابله را لازم و واجب می‌دانند. البته شرط این مهم به رسمیت شناختن استقلال نهاد دانشگاه است. البته قوه قضائیه مستقل، رسانه‌های مستقل و ... هم لازمه این امر است. پس نتیجه‌گیری می‌کنیم، وقتی حاکمیت از استقلال دانشگاه، رسانه و ... جلوگیری می‌کند، اعتبار این نهاد‌ها در جامعه از ارزش می‌افتد و نمی‌توانند در مقاطع لازم برای حکومت موثر باشند، چون مردم برای‌شان ارزشی قائل نیستند.

اخراج استاد‌ها نوک کوه یخ است، اصل ماجرا بی‌سوادی تعداد زیادی از استادان دانشگاه‌هاست

*‌ اگر بپرسید، مساله دانشگاه چه چیزی است می‌گویم، اخراج استاد‌ها نوک کوه یخ است و اصلِ کوه یخ زیر آب است و دیده نمی‌شود که شامل ناکارایی، بی‌سوادی، کم تجربگی تعداد زیادی از استادان دانشگاه‌ها است. در واق بخش بزرگی که از استادان هستند که به لحاظ علمی بسیار ضعیف و ناکارا هستند و تا وقتی که فعالیت سیاسی ندارند، نظام دانشگاهی تحمل‌شان می‌کند و حتی درجه‌شان را ارتقا می‌بخشد.

*‌ منفعت این دسته از استادان در این است که مناقشه‌های سیاسی برجسته شوند. چرا؟ چون همه حواس به این موضوع جلب می‌شود و کسی به سراغ اصلاح دانشگاه نمی‌رود و به فکر کنار گذاشتن استاد‌های بی‌سواد و کم‌تلاش نمی‌افتد و میدان برای آن‌هایی که با تقلب و سوءاستفاده از دانشجویان ارتقا می‌گیرند، فراهم می‌شود.

*‌ سوال این است که چرا نمی‌توانیم این مشکلات را درست کنیم؟ تصور می‌کنم به این دلیل که گرفتار حاشیه‌های سیاسی هستیم؛ یعنی نفع بسیاری از استادان این است که تعدادی از استا‌دها اخراج شوند تا مسئله اصلی دانشگاه «مساله سیاسی» تلقی شود بتوانند با کمترین شایستگی به عنوان استاد در دانشگاه تدریس کنند.

حکومت مشکلی با استادان بی‌سواد ندارد

*‌ اکنون به جایی رسیدیم که بیشتر استاد‌های ایرانی خیلی کمتر از اروپایی‌ها مطالعه می‌کنند و مقاله می‌خوانند. در واقع بخش کوچک ماجرا که «اخراج استاد‌ان» است، دیده می‌شود اما به بحران اصلی که «بی‌سوادی استادان» است، بی‌توجهی می‌شود چون حکومت مشکلی با استادان بی‌سواد ندارد.

*‌ فرض کنید لیگ فوتبالی دارید که هیچ تیمی نمی‌تواند در آسیا مقام بگیرد. پس مساله اصلی ناکارایی و در نتیجه شکست در میادین بین‌المللی است. اما این کنار گذاشته می‌شود و حواس معطوف به این می‌شود که فلان بازیکن روی دستش تتو دارد یا ...! در واقع با برجسته شدن حاشیه‌ها، ناکارآمدی سیستم نادیده گرفته می‌شود.

گمان می‌کنند همه چیز درست است و فقط عده‌ای نفوذی درصدد هستند تا جمهوری اسلامی را زمین بزنند!

*‌ اگر ناکارآمدی اوج گرفته و نارضایتی عمومی به بیشترین حالت ممکن خود رسیده است، دلیلش این است که سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران در بطن جامعه نیستند و به همین دلیل از تحولات عمیق جامعه بی‌خبر هستند. یعنی معمولا مسئولان فقط در جلسه‌های کاری هستند و از برخورد‌های طبیعی مردم بی‌اطلاع هستند که این موجب می‌شود، نگاهی توام با توهم به رویداد‌های جامعه داشته باشند و گمان کنند همه چیز درست و خوب است و فقط عده‌ای نفوذی درصدد برهم زدن آرامش جامعه و ایجاد ناامیدی و بی‌اعتمادی بین مردم هستند تا جمهوری اسلامی را زمین بزنند!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy