Sunday, Sep 10, 2023

صفحه نخست » وضع ما که بهتر شود، سیامک صفاتی

Siamak_Sefati.jpgوقتی حکومت دینی خود را عاجز از پاسخگویی به مطالبات فزاینده مردم می بیند تنها روشی که در طی سالیان طولانی آموخته و در آن به مهارت رسیده است را به کار می گیرد. چگونه؟ بحران ایجاد می کند، از بحران تغذیه می کند و بوسیله بحران به حیات خود ادامه می دهد. وقتی می بیند، مردم دیگر به او اقبالی ندارند و نزد آنها از حرمت و احترام برخوردار نیستند و به صوَر و اَشکال مختلف به آنان نه می گویند و مخالفت خود را به هر طریقی به آنها اعلام و ابراز می کنند، لذا مردم را از معادلات و تصمیم گیری و تصمیم سازی ها حذف می کنند. و مهمتر از آن مردم را دشمن خود تلقی می کنند. وقتی مردم به دشمن نظام تبدیل شدند، هرگونه جنایت و خشونت و سرکوب را در حق آنها به راحتی روا می دارند.

نظام برای حفظ خود در مقابل مردمی که آنها را نمی خواهند. علاوه بر خشونت و خصومت و سرکوب، بحران ایجاد می کند. بحران ها مردم را از یک زندگی عادی بدون مداخله اصحاب قدرت در ساحت زندگی خصوصی و مطالبه و مبارزه در سپهر عمومی محروم می کند و همچنین مداخله درروند عادی و اندیشه ساز و برانگیزاننده پرسش و پاسخ طلبی از چرایی قدرت مادام العمر و انتصابی و عدم تفکیک قوا و تمرکز ثروت و قدرت در جایی که بیشترین و بالاترین حجم ثروت و قدرت را در اختیار دارد و کم ترین میزان از پاسخگویی و هیچ نقد و نظارت و شفافیت را روا نمی داند و از پاسخگویی چرایی پیشرفت دیگران و عدم پیشرفت ما و سقوط و انحطاط و ابتذال حکومت، طفره می رود و بهانه می آورد که حالا جنگ است حرف نزنید، حالا تحریم است مطالبه نکنید، دشمن در کمین نشسته اعتراض نکنید، دشمن دنبال بهانه است، اعتراض شما منجر به انحلال و تجزیه ایران می انجامد. داعش را ندیدید چه کرد، چه ها می کند؟ نظام از ابتدای استقرارش، دشمن داشت و در همه ی صحنه ها هم حضور داشت و دارد تا این نظام مقدس را از بین ببرد. و این را موکداً تکرار می کنند تا ابتدا مردم را از جنگ داخلی و تجزیه ایران بترسانند و مهمتر از آن بعد ها که با قصور یا تقصیرشان کشور منحل شد بگویند دیدید ما راست می گفتیم و قدرت پیش بینی بالایی داشتیم اعتراض و مطالبه گری شما نگذاشت با همه اوصاف ایران، ایران بماند؟

چرا مردم حق ندارند بپرسند میلیاردها میلیارد دلار باید صرف انرژی اتمی شود که هیچ دستاوردی نداشته الا میلیاردها میلیارد دلار خسارت و ضرر و زیان علاوه بر هزینه کرد آن، که حاصلش فقر، بدبختی، بیماری، بیکاری، فلاکت، سیه روزی، شکاف طبقاتی، فقدان آموزش و آموزشگاه، درمان و درمانگاه، محرومیت، نابرابری، تبعیض و هزاران نکبت و رذیلت دیگر باشد؟ و پسماندهایش محیط زیست را نابود کند. و هر هنگام مردم دهان به اعتراض گشودند با گلوله و سرکوب و زندان و شکنجه با آنها برخورد شود.

بر فرض محال گیریم حضرات کل دنیا را فتح کردند و همه را به زیر سلطه خود گرفتند، بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا عدالت و آزادی و برابری و حق متفاوت زیستن و تکثر معرفتی و زیستی و رفاه و امنیت و توسعه و مساوات و همبستگی همه حول ارزش های انسانی و جهانشمول و حقوقی چون حقوق بشر و حقوق شهروندی جهانی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و مقدس بودن جان انسان ها صرفنظر از عقیده و دین و ایدئولوژی و بسیاری دیگر از حقوق که تنها با آزادی در بستر گفتگو به وجه انضمامی پدیدار خواهد شد، اِعمال می شود؟ یعنی با مسیحی و یهودی و هندو و بودایی و انواع مذاهب و بی دینان و خداناباوران و زنان و صاحبان عقیده دیگر و دگرباشان و بسیاری دیگر بصورت آزاد و برابر و مساوی برخورد خواهند کرد؟

یا دانشگاه را به حسینیه تبدیل خواهند کرد و تکثرمعرفتی و زیستی را به اتحاد و یکسانی با پیشوا فرو خواهند کاست؟ و چراغ علم و دانش و آگاهی و آزادی و برابری و همبستگی و عشق و زیبایی و ... را خاموش خواهند کرد؟ زنان را خانه نشین خواهند ساخت و دگر اندیشان و مخالفان را سرکوب خواهند کرد؟ و کشتن انسان ها را راحت ترین کار ممکن قلمداد خواهند کرد؟ و قتل و اعدام و شکنجه مخالفان و تفتیش عقاید و غیره را برای یکدست و یکسان سازی جامعه جهانی به کار خواهند بست تا همگان تحت سلطه حضرات در آیند؟ آنچنان که در این چهل و اندی سال بر ما رفته است. شهوت قدرت و جاه و منزلت پرستی تا کجا باید ادامه داشته باشد؟ چه تعداد انسان باید زندگی و آمال و آرزوهای خود را از دست بدهند تا دست از خیالات باطل بردارید؟

وقتی دَرسَت را خوب نمی خوانی و مردود می شوی معلم مقصر نیست توی دانش آموز مقصری که دَرسَت را خوب نخوانده ای؟ حال صد بار بگویی معلم نخواست من موفق شوم، یا معلم و یا مدرسه دشمن من بودند؟ یا دانش آموزان دیگر نگذاشتند من موفق شوم؟ وقتی دانش آموز درس نخوانَد و رد شود آیا او را محق می دانید که در شهریور با تقلب، معلم و نظم را دور بزند، تا با هزار زور و زحمت به کلاس بالاتر برود؟ عقل سلیم می گوید این دانش نیآموز است که خلاف نظم و قاعده رفتار کرده است. نه دشمنان فرضی. آن که باعث تحریم و فقر و سیه روزی و تنگدستی و شکاف عمیق طبقاتی و خودکشی و استیصال و یأس و نامیدی و گرانی سرسام آور و بیکاری و بیماری واقسام جرم و جنایت و آزادی و برابری کُشی و ... شده است، خود حضرات می باشند نه دشمن فرضی. آن وقت از تحریم های ظالمانه می گویند، تا خود را مظلوم نشان دهند؟ همانند دانش آموز درس نخوان. تا نظم و قانون بین المللی را نقض کنند؟ تا تحریم را دور بزنند؟ و در اثناء تحریم میلیاردها میلیارد دلار به قیمت قربانی شدن مردم سود بَرند و سرمایه روی سرمایه بگذارند و آغازادگان را به ممالک تحریم کننده که همواره مرگ بر آنان می گویند بفرستند؟ به نام تحریم و خروج از FATF، از شفافیت و نظارت جهانیان و سازمان های بین المللی و مردم بر ورود و خروج و هزینه کرد ثروت و سرمایه جلوگیری کنند، تا مردم ندانند چه کالایی با چه کیفیت وارد شده و چقدر بابت همین کالای بُنجل سود کرده اند؟ و اساساً ثروت و سرمایه را از راه قانونی و اخلاقی و انسانی به دست آورده اند یا خیر؟

و وقتی از راه قانونی و اخلاقی و انسانی به دست نیاورده اند، چرا این ثروت کثیف باید وارد بازار و مبادلات شود تا با فعل و انفعالاتی ظاهراً شکل قانونی به خود بگیرد؟ چرا باید حساب روی حساب بگذارند و به روی مردم بخندند؟ باری، شیفتگان قدرت، شیفتگان منزلت و ثروت را آزاد می گذارند تا برای بقای نظام شان هر کاری خواستند بکنند و شیفتگان ثروت، براحتی می کشند و حذف می کنند و جامعه را خفه می کنند تا آنها نیز برای چپاول و غارت سرمایه های مردم به حیات شان ادامه دهند؟ شیفتگی به قدرت و ثروت و منزلت تا کی؟ آیا شما عمر جاودان دارید؟ بعد چه کار خواهید کرد؟ آنها ورود خودرو با کیفیت بالا و قیمت پایین را ممنوع می کنند و بازار خودرو را در انحصارخود قرار می دهند، تا خودرو بی کیفیت و پر هزینه با قیمت بسیار بالا را بر مردم تحمیل کنند و مردم را از خودرو با کیفیت و هزینه بسیار پایین تر محروم کنند. بدین طریق سرمایه ملت را بالا می کشند و سود بی شمار می برند و در جوابش می گویند نمی بینید کارگر ایرانی کار می کند و کالای ایرانی رشد می کند؟ آیا مرگ و نقص عضو و قطع نخاع هزاران هزار فرد ایرانی تاکنون جزیی از کارآفرینی شما بوده است؟ آیا نمی بینید که بر اثر خودرو بی کیفیت شما، هزاران هزار نفر تا کنون جان شیرین خود را به شیادی شما باخته اند؟ آنها انسان نبودند و نیستند؟ حق حیات با کیفیت نداشته و ندارند یا موش آزمایشگاهی شما هستند؟ حضرات اگر هدف تان رشد کالای ایرانی و تولید کار برای ایرانی بود؟ باعث تعطیل شدن صدها کارخانه نمی شدید؟ هزاران کارگر را بیکار نمی کردید تا در سطل زباله، روزی جویند؟ یا مستأصل از همه کس و همه جا به اعتیاد و خودکشی روی بیاورند؟ یا از کشور با تقبل صدها خطر و درد و رنج فراوان فرار کنند؟

مگر می شود شما ندانید راه توسعه و بهروزی کشور از راه تعامل با همه کشورهای جهان می گذرد؟ مگر می شود شما ندانید وضع مردم بهتر نمی شود، مگر با سرمایه گذاری خارجی در پروژه های مولد و خدماتی و مسکن و راه آهن وغیره؟ مگر می شود شما اطلاع نداشته باشید این اوضاع بسامان نمی شود جز از طریق صلح و رواداری با همه دولت ملت های جهان، نه با مرگ بر این و آن گفتن و نفرت پراکنی و ضعیف کُشی؟ شما خوب می دانید؟ زیرا می دانید اگر رابطه با جهان خوب شود، اندک اندک وضع مردم از لحاظ کار و معیشت و بیمه های موثر و خدمات بهداشت و درمانی و سطح سواد و آگاهی و رفاه و توسعه و منزلت بهتر می شود؟ وضع مردم که بهتر شد، مطالبات فزاینده می شود. جامعه مدنی، سندیکای مستقل، انتخابات رقابتی و عادلانه با نفی نظارت استصوابی می خواهند؟ وضع مردم که بهتر شد احزاب مستقل و آزادی بیان و پس از بیان و عقل خودبنیاد می خواهند؟ وضع مردم که بهتر شد مردم دیگر پای منبر وعظ و اندرز روضه و موعظه نمی نشینند، معرفت و اطلاعات و آگاهی را از سرچشمه می گیرند. آزادانه فکر می کنند و با هم گفتگو می کنند و از مطبوعات آزاد، روشنفکران و مصلحان و اصحاب علم و دانش، اینترنت آزاد و ماهواره و مجلات و ... می آموزند؟ وضع آنان که بهتر شد به شایسته سالاران و کارآمدان تکیه می کنند نه کوته اندیشان و کهنه پرستان و سفلگان و فرومایگان. وضع مردم که بهتر شد مقام مادام العمر و غیر پاسخگو را نمی خواهند، آنها می گویند، ما قدرت را برای تضمین رشد و تعالی و توسعه و امنیت و آزادی و عدالت اجتماعی و بهروزی و برابری و...در همین دنیا می خواهیم، نه قدرت برای قدرت و نه آقا بالاسر که تازه ما را به رسمیت هم نمی شناسد و به ما چون ابزاری می نگرد تا در انتخابات و راهپیمایی های فرمایشی و جنگ و مراسم مختلف... شرکت کنیم، تا مشت محکمی به دهان استکبار بزند. وضع ما که بهتر شد ما اصحاب قدرت دائمی و همیشگی را نمی خواهیم و خواهان جابجایی اصحاب قدرت بطور مسالمت آمیزمی شویم. نه این که وقتی قدرتِ مستقر قافیه را باخت و اقلیت شد و دید که مردم دیگر او و آنان را نمی خواهند، زیر میز بازی بزند و واژگان و نهادها را مسخ و تهی از معنا کند و توجیهات جدید به آن بدهد و بدمد تا همچنان در صدر بنشیند و یکه تازی کند. وضع ما که بهتر شد نظام قضایی و نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی را حافظ جان و مال و آبرو و حیثیت و آزادی و برابری و حافظ حوزه خصوصی مردم می خواهیم. نه اینکه آزادی و زندگی متفاوت دیگران را سلب کنند و حافظ حاکمان که منتخب ملت نیستند و برای استمرار قدرت خودشان حاضرند دست به هر جنایتی بزنند، باشند. و آنان خواهند فهمید که عمله حفظ نظام نیستند تا شریک ظالم و ابزار ظلم و ستم و تعدی باشند. وضع ما که بهتر شد دیگر انرژی هسته ایی نمی خواهیم، دیگر انرژی های پاک می خواهیم، نمی خواهیم محیط زیست و جهان ما نابود شود، نمی خواهیم خاک و هوا و آب آلوده شود؟ وضع مردم که بهتر شود می پرسند چرا میلیاردها تومان باید صرف اربعین شود، وقتی میلیون ها فقیر و گرسنه و محروم وجود دارند که آن هم نتیجه اقدامات حضرات است؟ چرا بودجه مردم لرستان که باید صرف عمران و آبادانی این استان خرج شود که بیشترین میزان خودکشی و محرومیت را دارند صرف عده ای چیاده و سواره شود. آیا قبلا نمی گفتند هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد. آیا سفر به هندوستان هم رایگان بود با جوج ونوشابه یا آنها با پول خودشان و تحمل رنج سفر به آنجا می رفتند. از جیب ما می زنید تا هم خودتان بخورید و هم اعوان و انصارتان و هم مردم از نان و جان افتاده؟ وضع ما که بهتر شد، خواهیم پرسید، چرا دریاچه ارومیه پس از سیزده هزار سال خشک شده است؟ چرا کارون، آن رود رونده و زندگی بخش چنین کم رمق و ناتوان شده است؟ چرا سیستان و بلوچستان اسیر این همه تنگنای خفقان آمیز گشته است و تا این اندازه محروم و مظلوم است. که به قول اخوان ثالث: هر که آمد بار خود را بست و رفت ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب؟ چرا اصحاب قدرت در فکر حساب پس اندازهای خویش اند و قدرت مطلقه افسار گسیخته خود؟ چرا رودها و دریاچه ها و باتلاق ها و چشمه سارها و قنات ها خشک و بی آب شده اند؟ چرا زمین به فرو نشست دچار شده است؟ چرا دریاچه ارومیه با آن همه تغییرات اقلیمی در طول تاریخ، که علم و دانش و تکنولوژی تا به این حد رشد نکرده بود نابود نشد، خشک نشد، اما در چهل و اندی سال که علم آفاق را درنوردیده و تکنولوژی های مدرن به کمک بشر آمده است، چگونه آن را خشکانده اید که به قول خدمتکار ناصرالین شاه، وقتی به فرنگ رفته بودند، و آن منظره سقف منقش به افتضاح را دیده بود، به شاه گفت: اعلیحضرتا عجیب است، من به شما این اندازه پول می دهم که شاهنشاه بفرمایند که چگونه سقف را به خروجی تحتانی این چنین آراسته اند؟

آری، وضع ما که بهتر شد می پرسیم با کدام پول بچه ات را در انگلیس بدنیا آورده ای با ارث پدرت، یا با بیل زدن و کارگری کردن و با عرق جبین، بطور توانفرسا؟ این سرمایه هنگفت را چگونه و از کجا بدست آورده اید؟ نکند شما هم مثل آن آقای مثلاً زندانی دوستانی دارید که اگر بخواهید از آنها، ایران را به نام شما می زنند؟ با کدام پول به کشورهای مترقی دنیا می روید و با بهترین پزشکان دنیا و مجهزترین امکانات، بیماری خود را درمان می کنید؟ چرا مردم فقیر و محروم که به علت تصمیمات فاجعه بار شما به این وضع دچار شده اند، پول بهداشت و درمان و آموزش و غیره را ندارند که در وطن مان از امکانات خوب برخوردار باشند؟ چرا کادر درمان ما مهاجرت می کنند؟ چرا آنها به قول اخوان ثالث در وطن خویش غریبند؟ وضع ما که بهتر شد می پرسیم، چرا ثروت ما باید برای بقای بشار اسد و پوتین و حوثی های یمن و مرگ اکراینی ها خرج شود؟ چرا مرگ و آوارگی و زندگی بسیار سخت در کمپ های پناهندگی سازمان ملل باید اتفاق بیفتد و این ها نتیجه سیاست های کیست؟ چرا عده ای باید خود و خانواده خود را به دریا بزنند به امید سالم رسیدن از موج های سرکش و طوفنده دریا و برای زندگی بهتر؟ وضع ما که بهتر شد بقول پروین اعتصامی می پرسیم، چرا بر قطره سرشک یتیمان نظاره نمی کنید؟ وضع ما که بهتر شد می گوییم چرا بی اجازه ما سرمایه ما را در راه جنگ و نفرت و کینه و عداوت هزینه کرده ومی کنید؟ چرا شاخصه های شما نباید صرفا انسانیت، بدون رنگ و دین و مذهب و جنسیت و نژاد و زبان و دگرباشی و قومیت ... باشد؟ چرا نمی خواهید در خوب بودن الگو باشید نه بد بودن؟ وضع ما که بهتر شد می پرسیم چرا قول اعتلای مقام انسانیت دادید ولی فقر، محرومیت، تحقیر، تبعیض، فساد سیستماتیک، دروغ، ریا، تزویر، اعتیاد، خودکشی، فحشا، ستم، تعدی، جرم و جنایت و غیره با این ابعاد در جامعه زیاد شده و هر لحظه زیاد و زیادتر می شود؟ وضع ما که بهتر شد دیگر فریب شما را نمی خوریم؟ وضع ما که بهتر شد دیگر نمی توانید به نام خدا و معصوم و آن دنیا ما را خام کنید و حقوق ما را ببلعید؟ وضع ما که بهتر شد، همه در کنار هم با مهر و شفقت و عشق و دوستی و مودت و آزاد و رها و بدون ترس و تحقیر و تبعیض زندگی خواهیم کرد. وضع ما که بهتر شد، زندگی را پاس خواهیم داشت، مرگ را دشمن. شاد و همبسته و آزاد از زنجیر استبداد دینی خواهیم زیست. وضع ما که بهتر شد، خواهیم پرسید چگونه جنگ و تحریم می تواند نعمت باشد درحالی که میلیونها فرد، فقیر و گرسنه اند و پدرها یا مادرها از دستان تهی و خالی نزد فرزندان شان خجل و شرم زده اند و شب را با شکم خالی به روز می رسانند. چگونه جنگ و تحریم نعمت است وقتی میهن مان ویران شده است و هزاران هزار در نبود تغذیه سالم و بهداشت و درمان و هزاران بدبختی دیگر جان عزیزشان و عزیزان شان و آمال و آرزوهایشان برباد رفته و می رود؟ چگونه جنگ و تحریم نعمت است که هر روز آمار خودکشی، اعتیاد، تن فروشی، ازدواج کودکان، فروش اعضاء بدن و بیکاری و بیماری بیشتر می شود؟ بله، تحریم و جنگ برای شما نه تنها نعمت بوده بلکه دکان و مقام و منزلت و پول روی پول و رانت و امتیاز و حق ویژه ای بوده که حتی در خواب هم نمی دیدید! وضع ما که بهتر شد می پرسیم مگراقتصاد مقاومتی می شود؟ به قول هوشنگ شفا: آب اگر راکد بماند صورتش افسرده خواهد شد و بوی گند می گیرد. مقاومت در برابر چه؟ مقاومت در مقابل توسعه و پیشرفت و ترقی و آبادی و آزادی و برابری و برخورداری همگان از همه چیز؟ مقاومت در مقابل که؟ مقاومت در مقابل شایستگان، دانشمندان و کارآمدان و هنرمندان و عالِمان که آزاده اند و سرسپرده نیستند و می گویند اقتصاد که زورَکی و مقاومتی و اجباری نمی شود. چون اقتصاد به فضای باز و به دانش روز و علم و معرفت و آگاهی به نیازها و مطالبات فزاینده و انسان های باسواد و توانمند و کارآمد و دانشمند و نیاز به تعامل با جهان و ورود تکنولوژی های و به روز و جدید دارد. نه یک عده انسان هایی بی سواد، مدعی، فسیل، ناتوان که به عصر ماقبل تاریخ با اطلاعات انسان های غارنشین، که دستاورشان جز فقر، فرق، بیکاری، بیماری، نابرابری، فقدان بهداشت و درمان و کمبود و گرانی سرسام آور تغذیه و سایر اقلام و خدمات نمی باشد اختصاص داد. می دانید چرا نمی گذارند وضع ما بهتر شود؟ زیرا وضع ما که بهتر شد، آگاه تر می شویم. آگاه تر که شدیم مطالبه می کنیم، اعتراض و اعتصاب می کنیم. آنها دیگر نمی توانند براحتی بر ما حکومت کنند. تنها بر مردم فقیر و ناآگاه است که براحتی می شود حکومت کرد.و برای همین است که تمام سعی شان را می کنند تا ما فقیر و کم سواد باقی بمانیم. آنها راه ورود مجاری و مبادی اطلاعات از اینترنت آزاد و پرسرعت و رسانه های آزاد و دانش و علوم را بر ما بسته اند و به دروغ می گویند با آزادی جامعه فاسد می شود؟ آیا با آزادی جامعه فاسد می شود یا با استبداد دینی، که جامعه را به دروغ و ریا و تزویر و تملق و جاسوسی و پیشانی پدر سوختگان و لجن روبرو ساخته است؟

حضرات به نام دین آمده اند تا عدالت برپا کنند، عدل علی. اما خود، با قدرت مطلقه و متراکم و حذف دیگر نیروها و فعالین مدنی و سیاسی و محیط زیستی و زنان و اقلیت های مختلف... بزرگترین بی عدالتی را مرتکب شده اند و این بی عدالتی را در طول زمامداری شان همواره بسط و گسترش داده اند، با قبضه قدرت به صورت انحصاری، سیاست و فرهنگ و اقتصاد و اجتماع و دارو و نفت و گاز و منابع و ثروت های ما را به زیر فرمان خود گرفته و منابع و امکانات و فرصت ها و مناصب و مواهب را بر اساس دوری و نزدیکی به کانون قدرت توزیع نموده و دیگران را از این حقوق و مزایا محروم نموده یا ظرفیت استفاده از آن را برای غیر خودی ها محدود ساخته اند. تو گویی دو انقلاب، دغدغه ی آزادی و برابری و عدالتخانه و تفکیک قوا و حاکمیت قانون موضوعه و حق انتخاب و داشتن مطبوعات و غیره نداشته است و اهداف و مطالبات و آرمانش این بوده تا صرفاً حضرات با درود و سلام بصورت تمامیت خواهانه بر سریر قدرت لم بدهند و بصورت انحصاری از مزایای قدرت و منابع و ثروت های کشور بهره مند شوند. زیرا خدا، جهان را برای اینان خلق کرده است و ایران غنیمت حضرات است. و مردم البته ابزار و عمله این قومند تا برای شان بردگی و بندگی و خدمت کنند. بی خود نیست ممالک مترقی و سکولار دموکراتیک چهار سال یا هشت یا هفت یا چهارده سال حکومت می کنند و جا را در یک انتخابات آزاد و رقابتی و بدون نظارت استصوابی به دیگری می دهند تا با اندیشه تازه و برنامه و فکر و دانش تازه مملکت را مدیریت کند و همین روش باعث رشد و پیشرفت و توسعه و ترقی آنان در همه ی ابعاد شده است. خاصه کشورهای اسکاندیناوی با حاکمیت سوسیال دموکراسی. و ما دیر یا زود باید این راه را برویم، البته تا دیر نشده.

حضرات، به نام خدا حکومت را در دست گرفته اند، اما با تهدید، تحقیر، اخراج، بازداشت، بی آبرو و بی اعتبار سازی مخالفان و شکنجه و شلاق و ترور و ارعاب و قتل دگر اندیشان و مطالبه گران متنوع حقوق صنفی و بشری و پنهان سازی تراژیک کشتار با تمسک به صحنه سازی آنها به جنگ با همان خدایی رفته است که به نمایندگی از او حکومت را در دست گرفته اند. آنان می کُشند، پنهان می کنند، صحنه می آرایند و دروغ می گویند که فلانی خودکشی کرد یا سکته کرد یا از بلندی پرت شد یا تصادف کرد یا داشت ترقه بازی می کرد چشمش نابینا شد و اقسام فریب دیگر. خب اگر بر فرض محال، مردم نمی بینند و نمی دانند و جامعه ی جهانی را هم می شود فریب داد و اسیر مانور متقلبانه کرد یا با آنها زد و بند کرد، خدایی که به آن حداقل در ظاهر اعتقاد دارند که می بیند، او که ناظر بر اعمالشان هست و اگر آن دنیایی باشد نباید فکر کنند که مورد مواخذه قرار خواهند گرفت مگر این که نزد این قوم، خدا و آن دنیا کشک باشد و یا مستمسکی باشد برای چپاول و غارت هر چه بیشتر ثروت های این سرزمین؟ وگرنه انسان اگر سر سوزنی وجدان و انسانیت داشته باشد آیا می تواند براحتی انسانی را بکشد و کشتن را با درهم شکستن شخصیت آنها ادامه دهد؟

آنان پیش از نشستن بر سریر قدرت می گفتند ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت. اما به محض آنکه پایه های قدرت خود را با حذف و نابودی دیگر انقلابیون مستحکم ساختند بلافاصله اعلام نمودند حفظ نظام اوجب واجبات است که حتی مهدی را هم می توان برایش قربانی کرد باقی که دیگر هیچ و این رویه را در چهل و اندی سال بطور مستمر ادامه دادند. در جایی که برای حفظ نظام می شود نماز، روزه و بسیاری دیگر از احکام اسلام را تعطیل کرد که البته در آن مناقشه ایی نیست، پس برای حفظ آن می توان دروغ، تبعیض، ریا، تزویر، بازداشت خودسرانه و حبس های طولانی مدت، اقرار با تهدید و شکنجه اخذ نمود، ترورنمود و و تجاوز کرد و در بیمارستان روانی با شیوه ی غیر اخلاقی و غیر انسانی بستری نمود و قتل های زنجیره ای انجام داد و اعدام کرد و تجاوز نمود و از کار اخراج نمود و حقوق ماهیانه را قطع کرد و دادگاه های نمایشی و نمایش های تلویریونی تشکیل داد و قبرها را سوزاند و تخریب نمود و بسیاری دیگر از جنایات را به راحتی آب خوردن مباح و امکان پذیر شمرد و طُرفه اینکه همه ی اعمال را به نام دین و خدا انجام می دهند. خب، اگر روش و نتیجه ی اعمالی که تا این حد رذیلانه و شرارت آمیز است را می توان به راحتی آب خوردن انجام داد، چرا مردم باید به دین و خدای شما باور داشته باشند که با این وسعت جنایت می آفریند؟ عجیب می است! حضرات شما دیگر چرا هیتلر و موسولینی و چنگیز خان و استالین و نرن و یزید و شاهان تاریخ و پینوشه و معمر قذافی و صدام حسین و حسنی مبارک و سایر دیکتاتورها و مستبدین تاریخ را زیر سئوال می برید و بر آنان لعنت می فرستید؟ شما که دیگر استادید؟ یعنی دو انقلاب آرمانی نداشت الا واگذاری کشور به حضرات برای برخورداری شما تا ابد؟ عجب!!!؟؟؟ البته این هم هوش می خواهد که یک انقلاب را که آرمان و اهداف بسیار متعالی داشت را بربایند و فرو بکاهند به فرعیات، تا توجه از اصل باز بماند.

آنان با دو گانه سازی تعهد و تخصص، تعهد را برتر از تخصص نشاندند. نتیجه این شد که تخصص و دانش و صلاحیت های علمی و معرفتی به محاق رفته و جایش عده ای با دانش کم و ادعای بسیار سر برآورند که بزرگترین و بیشترین ضربه را به حیطه و قلمرو مربوط به حرفه و کارشان و همچنین اخلاق و فضایل انسانی و خدایی که از او دم می زنند، زده اند. چرا که خدا یعنی دانش، علم، آزادی و آفرینندگی و خلاقیت و هنر و عشق و زیبایی و پاکی و .... آنان بجای تکریم و پروراندن فضایل اخلاقی و انسانی و بهره گیری از عقل نقاد و آفریننده و پیروی از زیبایی و علم و هنر و ... در صدر نشاندن اصحاب علم و آگاهی و دانایی و هنرمندان فارغ از نگرش، جنسیت و دین و قومیت و ملیت و مذهب و جهانبینی شان که به معنی در صدر نشاندن خداست، تعهد را به تعظیم و سرسپردگی و کرنش به هسته سخت قدرت فروکاستند و دیگران را با تفتیش عقاید به این طرز تلقی مجبور و مکلف ساختند و نتیجه این شد تا خود را از علوم و دانش و معرفت و هنر جدید که تجلی خداست مستغنی و بی نیاز پنداشتند و استغنا و بی نیازی که صفت خدا است را به خود اختصاص بدهند و خود را بی نیاز از دانشمندان و هنرمندان و جامعه شناسان و فلاسفه و اصحاب علم دانستند و بجای همگام شدن با واقعیت های دنیای جدید و پیشرفت های بسیار زیادش، به وادی تهی ساختن نهادهایی که در انقلاب مشروطه و انقلاب پنجاه و هفت برایش چه جانفشانی ها و مبارزه ها شده بود افتادند. با نظارت استصوابی، مجلس و ریاست جمهوری را ابتر و ناکارآمد و زائد ساختند و بواسطه درصد و امتیاز و دوپینگ قدرت و رانت و حق ویژه، دانشگاه ها را از دانشجویان متوسط و فقیر پر ساختند و از دانشجویان نخبه و توانا و متکی بر استعداد و اراده خود، به انحاء و اتهامات مختلف حذف و تعلیق کردند. استادان باسواد، دانشمند و توانا و متعهد به دانش و علم و آگاهی را به طرق مختلف برکنار و تعلیق و خاموش کردند و به جایش کسانی را بواسطه ی رانت و دوپینگ قدرت به نام دکتر برو دکتر را به عنوان استاد بر دانشگاهیان تحمیل کردند که حاصلش قرار گرفتن انسا ن های کوچک و ماقبل تاریخ بر مناصب بزرگ است. که دستاوردش خیانت به تخصص و تعهد به معنای تعهد علمی و هنری توأمان و نتیجه اش فقر، فرق، مهاجرت نخبگان و دانشمندان و هنرمندان و اندیشمندان بزرگ و توانا و بر کنار ماندن ذهن های بیدار و خلاق از سیاست گذاری و تصمیم گیری و هنرورزی و علم ورزی بوده است. حضرات خروجی تحتانی را همچون ناصرالدین شاه قبلاً به محیط زیست و حیوانات و پرنده ها و چرنده های ساکن در آن و دریاچه ها و رودها و تالاب ها و جنگل ها و مناطق بکر و زیبا و کوه ها و صخره ها و همچنین مجلس و ریاست جمهوری و مجلس خبرگان و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر ارکان نظام زده بودند، و چون ناکافی به نظر می رسید به دانشگاه اعم از دانشجو و اساتید و مراکز درمانی و ... تسری دادند تا انقلاب ما کاملا انفجار نور شود. البته نه در حال مجموع و شکل گرفتن، بلکه در حال از هم گسستن و پراکنده شدن.

باری، آنان از آگاهی و مطالبات ما وحشت دارند. برای همین خصم اندیشمندان، روزنامه نگاران، نویسندگان، روشنفکران، مصلحان، آزادیخواهان و عدالت طلبان و هنرمندان و برابری طلبان و فعالان حقوق بشر و محیط زیست و فعالان حقوق حیوانات و هرکسی هستند که می اندیشد و اطلاعات و آگاهی خود را به دیگران انتقال می دهد و می گوید، ما چرا باید بنده و برده اصحاب دین و قدرت و ثروت باشیم. فرقی نمی کند آن بردگی و بندگی و اطاعت بی چون و چرا به نام دین باشد یا هر ایدئولوژی دیگری. ما چرا نباید آزاد و صاحب کرامت و منزلت باشیم و خودمان سرنوشت خود را تعیین کنیم نه دیگران؟؟؟ آزادی و برابری وصلح و رواداری حق ماست، مملکت حق ماست، زنده اندیشی حق ماست چون به قول ابتهاج: زنده اندیشان به زیبایی بلکه آزادی رسند، نه مرگ اندیشان و مرگ سالاران؟ وقت آن فرا نرسیده تا در مقابل مردم که صدا و تجلی خدا هستند تعظیم کنید؟ و قدرت را به مردم واگذارید؟

گمان می کنید حلاج را چرا کشتند؟ چون گفت انا الحق، خیر؟ چون با بانگ انا الحق دکان فقیهان و مفتیان و مفتشان تخته شد. چگونه ؟ با آگاهی بخشی، به این که خدا در وجود همه ما منزل دارد پس نماینده نمی خواهد، فقیه و مفتی و محتسب نمی خواهد. او گفت آزاد باشید از جهل و خرافه و اباطیل و به منزلت خود واقف باشید، مبادا شما را به نام خدا و نمایندگی از طرف او بفریبند. همه چیز در وجود شماست، وجود خود را ارزان مفروشید؟ مسیح را چرا کشتند؟ چون دیگران را شفا می داد؟ خیر. چون به روحانیون فریسی می گفت: با لباس بلند در میان جمعیت رفت و آمد می کنند تا احترام مردم را نسبت به خود برانگیزند، حال آنکه مال بیوه زنان را می بلعند ولی از روی ریا نماز را طولانی می کنند. در مورد آنها گفته بود آنان قبرهای سفیدی هستند که درونشان پر از استخوان های پوسیده و چرک آلود است. مسیح به جرم آزادیخواهی و آگاهی بخشی و تخته کردن دکانِ دکانداران دین و قدرت و ثروت و روحانیون ریاکار و خودپرست به شهادت رسید؟ چرا جوردانو برونو به صلیب کشیده و به آتش سپرده شد؟ آیا مردم را می فریفت؟ آیا او ضد دین حرف می زد؟ خیر. او ارکان کلیسای کاتولیک و پاپ های گردن کلفت را به مبارزه طلبیده بود. او منفعت طلبی و بهشت فروشی و قدرت و ثروت پرستی آنها را به چالش کشیده بود و با آگاهی بخشی و آزادیخواهی و تخته کردن دکان اصحاب دین و قدرت و ثروت به شهادت رسید و همین طور عین القضات همدانی، شهاب الدین سهروردی و ژاندارک و مانی و مزدک و بسیاری دیگر از شهیدان طول تاریخ که شهید آگاهی بخشی و توانا سازی و آزاد سازی مردم از گردن کلفتان تاریخ شدند.

حسین را که کشت؟ پیروان جاهلش و اصحاب قدرت مادام العمر که نظر بر جانشینی موروثی داشتند. حسین و حلاج و برونو و عین القضات همچنان می میرند. بوسیله کسانی که گرسنگی و فقر و شکاف طبقاتی و فساد و دروغ و ریا و تزویرو هزینه های میلیاردی از پارچه های سیاه سطح شهر و روستاها و ادارات و هزینه های میلیاردی برای خدمات دهی و تغذیه و درمان و بسیاری دیگررا می بینند اما دم بر نمی آورند و فقط و گریه می کنند، پیاده می روند، زنجیر و سینه می زنند. چرا، چون گریه و پیاده روی و ... هزینه ندارد بلکه هم فال است هم تماشا و هم تغذیه رایگان. حسین همچنان می میرد، وقتی پیروانش در خیابان خدمات می دهند و شیرینی و غذا پخش می کنند، حجله می زنند و بسیاری دیگر و تازه نظام خیابان را برای آنها می گشاید. اما چنانچه چون حسین در خیابان یا بیابان، برای حقت مبارزه کنی و حقوقی چون آزادی و رهایی، حقوق بشر، حقوق شهروندی، برابری و مساوات و حق تعیین سرنوشت، برابری جنسیتی و حفظ حقوق دگرباشان و همچنین معلولین و حق متفاوت زیستن، حق انتخاب، حق داشتن جامعه مدنی مستقل و سندیکا و کنشگری و کوشندگی را مطالبه کنی، در جا کشته یا بازداشت و شکنجه برای اقرار و تجاوز و نابینا و اعدام می شوی!

باری، ما تنها در سایه مبارزه و همبستگی مداوم و حق خواهی و عدالت جویی و حرکت و کنشگری و فعالیت و سیالیت، می توانیم به حقوق مان برسیم، نه با هیچ چیز دیگر. سکوت و خاموشی یعنی شراکت در ظلم و تعدی و تنها مبارزه برای ارزش های انسانی است که ما را شایسته انسان بودن خواهد ساخت. به قول حمید مصدق: من اگر ما نشوم، تنهایم

تو اگر ما نشوی، خویشتنی

.....

من اگر برخیزم

تو اگر برخیزی

همه بر می خیزند

من اگر بنشینم

تو اگر بنشینی

چه کسی برخیزد؟

چه کسی با دشمن بستیزد؟

و به قول صمد بهرنگی: "مرگ خیلی آسان می تواند به سراغ من بیاید. اما من می توانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقت ناچار با مرگ رو به رو شدم که می شوم مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زند گی دیگران داشته باشد." صمد جاودانه شد و همچنان برانگیزاننده ی تغییر و تحول نسل ها است. ما نیز باید بسوی دریا برویم و از مرغ ماهیخوار نترسیم. و بیاد بیاوریم شهیدان راه آزادی برای چه و که مبارزه کردند وعلت جاودانگی نام آنان به نیکی برای همیشه تاریخ چیست؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy