مجید محمدی - ایندیپندنت فارسی
این سخن بارها از زبان مقامهای رژیم اسلامی در دو جناح اقتدارگرا و اصلاحطلب شنیده شده است که علی خامنهای بهترین گزینه برای رهبری بعد از خمینی بود. چرا کسانی که نگرش امنیتی، توطئهاندیشی، بیسوادی، کینهتوزی، و سبک اداره امور توسط او (دخالت در همه امور ریز و درشت) را میدانستند او را بهترین گزینه معرفی میکردند؟ علت آن است که میدانستند حکومت دینی بعد از روشن شدن ناکارآمدی، نداشتن مشروعیت و مقبولیت، و فساد روحانیان و پاسداران آنها به چه ذلتی گرفتار میآید و فقط با کشتار و شکنجه و ترور میتوانند آن را سر پا نگه دارند. علی خامنهای چنین ظرفیتی از خود را به آنها نشان داده بود. این عده، که گاه خامنهای آنها را «نخبگان بیبصیرت» خوانده است، همچنان حامی او هستند.
علی خامنه ای در ۳۴ سال رهبری کشور نشان داده است که تا چه حد سازمان سرکوب و تبلیغات کشور را فربه ساخته و آنها را در اختیار تام و تمام خود گرفته است؛ تا چه حد قسیالقلب است و میتواند دستور تیر صادر کند؛ و تا چه حد در برابر خواستهای عمومی و مصالح کشور کور و کر است. بدون سبک حکومتی علی خامنهای، که مبتنی بر ساختارهای مافیایی و پلیسی و امتیازهای ویژه برای قشر حاکم است و اطاعت محض میطلبد، جمهوری اسلامی سالها پیش رخت بربسته بود. علی خامنهای در سرکوب روی حکومتهای نظامی مثل پینوشه یا خمرهای سرخ را سفید کرده است. او در حذف رقیبان سیاسیاش که میتوانستند او را به چالش بکشند، در به حاشیه راندن نیروهای اسلامگرای طرفدار خمینی، و در به کار گرفتن چاپلوسان و اراذل و اوباش بسیار موفق بوده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
خامنهای هراسناک سرکوبها را فرماندهی میکند
توییتهای مسلسلوار گذاشتهشده در حساب کاربری خامنهای در ۲۵ شهریور حکایت از علم خامنهای به لرزان بودن شرایط حکومت در مقابله با اعتراضهای عمومی است. او در این رشته توییتها در باب پرهیز از غفلت از شرایط و مراقبت از قدرت و ثروت به چنگ آمده هشدار میدهد. انتشار این توییتها، که در حین عملیات سرکوب در جمهوری اسلامی طی دو ساعت بیسابقه است، نشان میدهد که اولا خامنهای مدیریت سرکوب میدانی را راسا در اختیار دارد و این سرکوبها از بیت وی اداره و هماهنگ میشود. دوم آنکه علی خامنهای اطمینان ندارد که نیروهای استخدامشده و بالاخص فرماندهان آنها در برابر امواج جمعیت تاب بیاورند؛ فشار و تشویق شخصی او لازم است. از همین رو، به روحیهدهی به آنها مشغول بود. و سوم آنکه او به عملکرد دستگاه تبلیغاتی رژیم اعتماد ندارد و خودش میخواهد به آنها جهت دهد تا بعدا حسابکشی کند. بوقهای تبلیغاتی رژیم معمولا در برابر حرکت مردم منفعلاند و تنها روایت آنها نسبت دادن هرگونه اعتراض به دشمن از روی نسخه علی خامنهای است. ماشین تبلیغات رژیم در دوران انقلاب مهسا ریزشی شدید داشت و بسیاری از عملههای تبلیغاتی صحنه را ترک کردند.
خامنهای عینا همانند گوزنی است که وسط جاده است و دیری نخواهد بود که خودرویی با سرعت ۱۱۰ کیلومتر در ساعت با آن برخورد خواهد کرد. نور چراغهای جلو خود او را در بهت فرو برده و او در اضطراب شدید، وحشت، تحیر، و گیجی به سر میبرد. هذیانهایی که اخیرا میگوید و سرکوبهایی که هدایت میکند بازگو کننده همین وضعیت ذهنی او است.
چرا تمرکز بر ساکت کردن دادخواهان؟
حکومت هنوز رسما نپذیرفته که بیش از ۵۳۰ تن را در جریان انقلاب مهسا کشته و هزاران تن را مجروح کرده است. در مورد آمار زندانیان نیز مقامهای رسمی از ۲۰ تا ۸۰ هزار نفر ذکر کردهاند که اتهام آنها اعتراض زبانی بوده. بسیاری از آنها بدون وارد کردن اتهام به آنها و بدون محاکمه و صدور حکم عفو شدهاند. در عین حال، حکومت به تخریب قبرهای کشتهها و سرکوب خانوادهها مشغول بوده است. علت این امر وجود چرخه همدلی، همبستگی، همراهی، همرایی، و همکاری است که دادخواهی به راه میاندازد. وقاحت حکومت در انکار کشتههایی که داستانهای زندگی آنها را هر روز میلیونها نفر دستبهدست میکنند و اعضای خانواده آنها بازداشت و احضار میشوند مثالزدنی است.
بازداشتهای کور
علی خامنهای حدود سه ماه مانده به سالگرد مهسا بازداشتهای فلهای را آغاز کرد. بنا به دستور او، هر کسی که صدایش درآمد و پستی گذاشت یا دادی در خیابان زد یا اعتراضی کرد باید بازداشت میشد. بنا به تخمین نویسنده، بیش از دو هزار نفر در این سه ماه بازداشت و مورد تهدید و ارعاب واقع شدند. این تعداد در برابر دهها میلیون ناراضی که صبح تا شام به حکومت و روحانیت و سپاه و بسیج ناسزا میگویند قطره ای در دریاست. خامنهای و فرماندهان سپاه حتما میدانند که این کار بیهوده است، اما رفتار دیگری نمیدانند یا اگر بدانند، نمیخواهند امتحان کنند، چون حکومت را لرزانتر از آن میدانند که بخواهد به آزمونی دست بزند.
موفقیت فراخوان سالگرد
اعلام فراخوان چهره های سیاسی و گروه ها در سالگرد قتل حکومتی مهسا برای اعتراض از طریق اعتصاب و حضور در کف خیابانها از سه لحاظ موفق بود:
- عملکرد: همصدایی همه مخالفان در اعلام خواست براندازی و ساقط کردن جمهوری اسلامی. برگزاری چند گردهمایی اعتراضی در آن واحد در یک شهر نافی این همصدایی نیست. تضاد میان بخش کوچکی از مخالفان اصولا مسئله غالب کسانی نبوده است و نخواهد بود که برای گفتن نه به رژیم اسلامی به خیابان میآیند. سیل جمعیت و رخدادهایی که وجه ملی دارد این کفهای روی آب را خواهد شست. رسانههایی که این تضادها را پوشش وسیع میدهند به بوق تبلیغاتی رژیم تبدیل میشوند. برخی رسانههای فارسیزبان بهجای پوشش دادن اعتراضها در ۲۲ استان کشور و ۷۰ شهر در چهار قاره، بر اختلافهای مخالفان تمرکز دارند. اختلاف بر سر رهبری و آینده کشور میان مخالفانی در مقیاس چند صد هزار نفری غیرعادی نیست.
- راهبرد: حکومت به آخرین سنگر حکومتهای دیکتاتوری و تمامیتخواه در حال سقوط، یعنی حکومت نظامی، رانده شد. حکومت در روز ۲۵ شهریور عملا حکومت نظامی اعلام کرد و همه نیروهایش را به میدان آورد تا اعتراضی رخ ندهد. اما معترضان به صورتهای گوناگون نشان دادند که در اراده آنها خللی وارد نشده است. قدرت کسی که از پنجره شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهد بیشتر است یا گروهی که با انواع سلاحها در فضای عمومی رژه میرود؟
- تاکتیک: معترضان با حضور مکرر و تداوم انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، سازمان سرکوب را- بهعنوان آخرین دستاویز حکومت برای بقا- دچار فرسایش و ریزش تدریجی کردند.
نبرد افکار عمومی
روز ۲۵ شهریور نبردی کوچک در جنگی درازمدت و فرسایشی علیه حکومتی اشغالگر بود که در عین انکار نیروی وسیع طرف مقابل، در برابر آن لشکرکشی میکند. دختران شجاع ایران در این روز به قلب یگان ویژه میزدند و یکی از آنها با پنج تا ده چماقدار دوره میشد. خلق این صحنهها در «قدرت اول منطقه» قدرت پوشالی حکومت مافیایی و پلیسی را به نمایش گذاشت. جمهوری اسلامی در ۲۵ شهریور یک بار دیگر جنگ در عرصه افکار عمومی را باخت. تهدید رسانههای خارج کشور یا بازداشت روزنامهنگاران مستقل داخل این باخت را نمیپوشاند.
تبلیغ منفی علیه خاندان پهلوی
از یکی دو روز قبل تا دو روز بعد از ۲۵ شهریور، تبلیغات سنگینی علیه شاهزاده رضا پهلوی و دیگر چهرههای شاخص مخالفان صورت گرفت که برای اعتراض در این روز فراخوان داده بودند. بوقهای تبلیغاتی رژیم فایل فحاشی مسعود بهنود به شاهزاده را در دست داشتند و پخش آن را به دو روز قبل از ۲۵ شهریور موکول کرده بودند. در روزهای بعد از ۲۵ شهریور نیز فایل صوتی عبدالله مهتدی در مورد شاهزاده و سخنانی با عنوان انتقاد شاپور بختیار از شاهزاده را پخش کردند که محتوای آن بیربط به عنوان خبر بود.
تبلیغات علیه حکومت پهلوی در سال ۱۴۰۲ بسیار رواج یافته و هر سخنی علیه رضاشاه، محمدرضاشاه، و شاهزاده رضا پهلوی را اکثر بوقهای رژیم تکرار میکنند. به نظر میآید حکومت از ظرفیت سیاسی شاهزاده بسیار هراس دارد. برخلاف بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی که شاهزاده را چهرهای مناسب برای رهبری جنبش در دوران اعتراضها و گذار نمیبینند، حکومت این موضوع را جدی گرفته است. نظرسنجیهای متعدد بر محبوبیت بیشتر او نسبت به دیگر چهرههای مخالف گواهی میدهد.
بوقهای تبلیغاتی خامنهای پس از ۴۴ سال تازه متوجه شدهاند که مردم به آن دسته از خدمتگزاران دوران پهلوی که کشور را به سوی توسعه و تمدن سوق میدادند و عرق ملی داشتند علاقه دارند. این بوقها، همانند مشاطهگران و دلالان سیاسی مقیم خارج و کمونیستهای ۵۷ی، هنوز خواهان براندازی حکومتیاند که ۴۴ سال قبل در روندی غیردمکراتیک براندازی شد. کسانی که هنوز به ایدههای ۵۷ی مثل غربستیزی، اسرائیلستیزی، امتگرایی، تقدم تعهد ایدئولوژیک بر تخصص، نفی علمگرایی و عقلگرایی، گسترشطلبی با اتکا بر انقلابیگری، ترجیح جامعه تودهوار بر جامعه مدنی، و گداپروری زیر عنوان عدالت اجتماعی تعلقخاطر دارند، در سر بزنگاهها در کنار حکومتی ایستادهاند که همه آن ایدهها را تام و تمام نمایندگی میکند.