پیشوای خودکامه
درکارگاه مقدساتاش
دژخیمان را یکشبه قدیس میکند
و اوباش را یکشبه فرزانه
*
پیشوای خودکامه
مقدساتاش را
چون دژی به تن کرده است
حلقههای طناب
که گردن قهرمانان را میجوید
از کنگرههایش آویخته است
*
پیشوای خودکامه
یوغ فکری مقدساتاش را،
بال و پَر ملکوتی میبیند
و رسالت شرعی خود میداند که آنرا
بر گردن همهی آزادگان بیندازد
*
پیشوای خودکامه
تیربار مقدساتاش بر دوش
مهرههای خون حلال و حرام را
در تختهی حکمرانیاش
هر جور که خواست میچیند
*
پیشوای خودکامه
با قدیسان دیناش
همچو سربازهای مسی بازی میکند
و تفنگهایدور- زناش را
از دوششان بر میآویزد
*
پیشوای خودکامه
هر زمان که بخواهد به خلوت مردم
چون حیات خلوت دینیاش وارد میشود
او کلید خوابگاه همهگان را
از مقدساتاش آویخته است
فوزافوز هر که را که بخواهد
در میان هماغوشی قطع میکند
*
پیشوای خودکامه
مقدسات دقیانوسیاش را
که به پندارهای کودکی انسان
و چرکهای خرافه آلوده است
نوبرانهی دانشها میداند
و آنها را سبکسرانه
میان فرزانگان پخش میکند
*
پیشوای خودکامه
سنجههای داوریاش را بیکم و کاست
از مقدساتاش برمیگیرد
او به هوش انسانیاش
و هستی تپندهی پیراموناش اعتماد نمیکند
*
پیشوای خودکامه
سنگ و کلوخ استنجایاش را حتا
از مقدساتاش برمیدارد
*
پیشوای خودکامه
که در خواب دینیاش فرو رفته است
تندآبهای جهان دیجیتالی را نمیبیند
کز هزاران سوی
ریشههای مقدساتاش را
از دلها و جانهای مومنان
برای همیشه برمیکَند
رضا فرمند
سپتامبر ۲۰۲۳
ایران، شیرین سمیعی