Wednesday, Nov 22, 2023

صفحه نخست » حکومت با شکست در «جنگ روایت‌ها»، بین مخالفان دوقطبی «پهلوی- ضدپهلوی» می‌سازد، گفت‌وگوی کیهان لندن با دامون گلریز

Damon_Golriz.jpgمعاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یک نشست سازمانی که اواسط آبان‌ماه ۱۴۰۲ در استان آذربایجان شرقی برگزار شد، با اشاره به اعتراضات ضدحکومتی در سال ۱۴۰۱ به بیان جزئیاتی تازه از وقایع آن روزها پرداخت و روایت کرد که بازداشتی‌ها می‌گفتند دوست داریم جمهوری اسلامی نباشد و رضا پهلوی برگردد.

یدالله جوانی همچنین گفت «دشمن با جنگ شناختی به تصرف دل و ذهن مردم می‌پردازد.» وی در ادامه تأسف خورد که «برخی جوانان انقلاب را که همه دنیا برای داشتن آن و رهبرش غبطه می‌خورند نمی‌بینند!» وی مقصر این وضعیت را «فضای مجازی» معرفی کرد که «جای خادم و خائن» را در ذهن عوض می‌کند.

مقامات جمهوری اسلامی از بالاترین رده‌های سیاسی و نظامی تا مدیران میانی و امامان جمعه در استان‌ها در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود مدام بر ضرورت «جهاد تبیین» تأکید می‌کنند. رئیس مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بهمن‌ماه ۱۴۰۱ در مصاحبه با خبرگزاری «فارس» گفته بود دشمن با «روایت‌سازی» از تاریخ، نسل جوان کشور را هدف قرار داده است. علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی نیز مدام نسبت به «جنگ شناختی» هشدار می‌دهد.

دامون گلریز استاد دانشکده علمی کاربردی لاهه و پژوهشگر گروه تحقیقاتی صلح بین‌الملل معتقد است حکومت در «روایت‌سازی» شکست خورده است. وی در مصاحبه با کیهان لندن به تشریح دیدگاه خود در رابطه با دلایل و روش‌های حکومت به عنوان ابزار مقابله با روایت‌های ضدنظام در جنگ شناختی می‌پردازد؛ ابزاری که خامنه‌ای به آن می‌گوید: «جهاد تبیین»!

-سخنرانی یدالله جوانی در مورد علاقمندی جوانان به «بازگشت رضا پهلوی» و اینکه اقبالی به علی خامنه‌ای و انقلاب نشان نمی‌دهند بازتاب زیادی به ویژه بین طرفداران پادشاهی داشت. بعضی معتقدند این یک اعتراف است و برخی دیگر این صحبت‌ها را زمینه‌ساز به کار بردن روش‌هایی می‌دانند که ابزار حکومت در به اصطلاح «جنگ شناختی» است. دیدگاه شما چیست؟

-در نگاه اول باعث خوشحالی است که نام پهلوی‌ها تا این سطح در ایران حتا بین مقامات جمهوری اسلامی مطرح شده؛ اما یک نگرانی وجود دارد که این صرفاً یک اعتراف برای تأیید محبوبیت شاهزاده رضا پهلوی نباشد. درواقع این نگرانی جدّی است که این اظهارات بخشی از یک پروژه اطلاعاتی و امنیتی برای «جریان‌سازی علیه جبهه مخالفان جمهوری اسلامی» باشد.

یدالله جوانی نماینده علی خامنه‌ای در رأس سیاست‌های سپاه پاسداران است. در این چند سال یکی از مهمترین پروژه‌های سپاه پاسداران، سازماندهی نیروها در «جنگ روایات» است که علی خامنه‌ای به آن می‌گوید «جهاد تبیین».

خامنه‌ای ضعف‌های نظام را بهتر از هر کسی می‌داند. برخلاف شعار دادن‌ها، او خوب واقف است که بخش اصلی «کلان روایات» حکومتش به پایان رسیده؛ گواه این ادعا، لزوم صدور بیانیه «گام دوم انقلاب» به منظور «استمرار راه انقلاب۵۷» است. مسئله اصلی برای خامنه‌ای «جنگ شناختی» برای به دست آوردن ادراک و قلوب مردم ایران است. حکومت به اهمیت فضای مجازی به عنوان یکی از مهمترین بسترهای جنگ شناختی آگاه است و می‌دانند که در این عرصه ضعف اساسی دارند به ویژه در زمینه زیرساخت‌ها و فناوری. برای همین است مدام مقامات ارشد نظام و فرماندهان سپاه و ارتش در مورد جنگ شناختی و فضای عمومی هشدار می‌دهند. آنها می‌دانند این فضا در دوران کنونی منشاء «جریان‌سازی» است که اقتدار نظام را به چالش جدّی می‌کشد و برای مدیریت آن علاوه بر فیلترینگ باید کارهای دیگری هم کرد از جمله «روایت‌سازی».

حالا چطور ممکن است فردی که یکی از مأموریت‌هایش روایت‌سازی علیه پهلوی است در یک سخنرانی علنی به نقل از یک معترض جوان زندانی، شاهزاده رضا پهلوی را که پرطرفداراترین مخالف حکومت است برجسته کند؟ به نظر من، او از مطرح کردن نام پهلوی برای تفرقه‌افکنی بین نیروهای مخالف حکومت استفاده می‌کند.

-برای دامن زدن به جدال‌های لفظی بین طرفداران پادشاهی و مخالفان آنها؟

-دقیقاً؛ باید توجه کنیم آنچه در تمام این سال‌ها به نوعی دستاورد اصلی مخالفان حکومت در داخل و بیرون ایران بود، ایجاد یک «دوقطبی» بین مردم و حاکمیت بود. سال‌ها تلاش شد تا بخش عمده‌ای از مردم به این باور برسند که نظام اصلاح‌پذیر نیست. درواقع وقتی پروژه اصلاحات شکست خورد، بین مردم و حکومت شکاف بیشتر شد. این شکاف از دی‌ماه ۱۳۹۶ با تغییر جنس و محتوای شعارها و تحریم انتخابات وارد مرحله تثبیت خود شد.

شخص علی خامنه‌ای و حتی طرفداران اصلاح‌طلب حکومت می‌دانند این دوقطبی (یعنی اکثریت طرفدار انفلاب ملی در مقابل بازماندگان انقلاب اسلامی) چقدر برای نظام خطرناک است. اصلی‌ترین راه آنها برای مقابله با این دوقطبی «تفرقه‌افکنی» در جبهه مخالفان است. دست گذاشتن روی پهلوی برای آنها تأیید محبوبیت نظام پادشاهی یا شخص رضا پهلوی نیست. آنها با این کار طرفداران پهلوی را مقابل طیف‌های دیگری از مخالفان جمهوری اسلامی قرار می‌دهند که با حکومت پادشاهی و شخص پهلوی مشکل دارند. در هر مقطعی وقتی جنگ درونی بین مخالفان نظام آغاز شود، نیروهای سایبری که امکانات و ظرفیت‌های بالایی دارند وارد عمل می‌شوند و فضا را بیشتر مسموم می‌کنند. از جمله اختلاف انداختن و ایجاد چنددستگی بین چهره‌های تأثیرگذار و طرفدارانشان با هدف منحرف کردن بحث‌های مفید.

بنابراین می‌بینیم هروقت حکومت با امواج سنگین اعتراض روبرو می‌شود مدتی بعد بحث‌های پوچ و بی‌نتیجه بالا می‌گیرد. در چنین فضایی طرح موضوع درباره مؤلفه‌های اصلی برای ضربه زدن به نظام مثل رهبری، سازماندهی (تشکیلات) و برنامه‌ریزی بی‌معنا می‌شود و اصلاً فضا اجازه مطرح شدن چنین موضوعات مهمی را نمی‌دهد و این به نفع رژیم است چرا که مخالفان بجای فعالیت در فضای ایجابی برای هم‌افزایی و توافق، در یک فضای سلبی و بهم ریخته و پرحاشیه به جدال، تک‌افزایی و «نفی دیگری» می‌پردازند.

-علی خامنه‌ای بارها در مورد «دوقطبی کردن جامعه توسط دشمن» هشدار داده اما در نهایت کمکی به نظام برای مقابله با این فضای دوقطبی نکرده است. به عنوان مثال اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در یک سخنرانی گفت «ایجاد دو قطبی از ضربه‌های مهلکی است که دشمن به‌ دنبال آن است» اما از دی‌ماه ۱۳۹۶ تا اواخر تابستان ۱۴۰۲ دست‌کم در چهار مقطع تظاهرات گسترده علیه نظام به راه افتاد. این را چطور توضیح می‌دهید؟

-دوقطبی که خامنه‌ای درباره آن هشدار داد، به تدریج در بطن جامعه ایجاد شد اما به نظرم بعد از خیزش مهسا تثبیت شد. او می‌داند دوقطبی «ملت- حکومت» چه پیامدهایی برای تغییر موازنه قدرت به ضرر نظام دارد. با کاهش چسبندگی کلان‌روایات انقلاب۵۷، وقتی امکان ساختن روایت نو و جذاب را ندارند، تنها راه برای مقابله با انقلاب ملّی در ایران به جان هم انداختن جریان‌های سیاسی مخالف علیه یکدیگر است. تفرقه‌افکنی بین مخالفان برای حکومت یک تاکتیک است که بخشی از یک استراتژی دفاعی در «جنگ شناختی» به شمار می‌رود.

در صدر پشتوانه یا پایگاه اجتماعی حکومت، قشر مذهبی قرار دارد. برجسته کردن پهلوی این قشر را نسبت به وضعیت نظام حساس‌تر می‌کند. به قول معروف زمینه‌سازِ کشاندن آنها به میدان می‌شود. مثلاً از بین همین طرفداران نظام گروه‌هایی در عناد با پهلوی با ماشین سرکوب نظام همراه می‌شوند. با همین روش حتا سکولارهای جمهوریخواه مخالف نظام را که بسیاری از آنها «مخالف هیستریک پهلوی» هستند نیز جبهه جدیدی علیه پهلوی باز می‌کنند. بلافاصله موجی از سمت این گروه در مخالفت با تصور «بازگشت سلطنت» یا «بازگشت حکومت موروثی» آغاز می‌شود که به فضای درگیری بین مخالفان نظام دامن می‌زند. نمونه روایت‌سازی یدالله جوانی و برجسته کردن پهلوی از قول یک بازداشتی ناشناس، ارزش معنی‌داری برای سنجش ریزش سیاسی نیست، ولی قطعا به نفع اختلاف‌اندازی در میان نیروهای مخالف حکومت است. متاسفانه برخی از خوش‌نیتان هم ناخواسته، در بلندگو کردن این نوع روایت‌سازی، به قول لنین، به «ابلهان مفید» رژیم تبدیل می شوند.

-یعنی شما معتقدید نظام «گلنگدن خالی می‌کشد» و سود می‌برد؟

-بله، سئوال من این است: اینکه فلان فرمانده سپاه می‌گوید زندانی‌ها از پهلوی حمایت می‌کنند تا چه حد برای طیف جمهوریخواه طرفدار شاهزاده و پادشاهی‌خواهان در عمل قدرت‌آفرین است؟ اگر قبول کنیم این یک اعتراف است، آیا سود ویژه‌ای برای مبارزه ما علیه جمهوری اسلامی دارد؟ یا بیشتر به انشقاق و دعواها درون جبهه مخالفان دامن می‌زند؟ تحریک مخالفان پهلوی به تقویت جریان حامی حکومت کمک می‌کند. نفع حکومت این است که از صبح تا شب در فضای سیاسی بیرون و داخل ایران هواداران جریان‌های سیاسی مخالف نظام با هم درگیر باشند. نفع حکومت این است که علیه پهلوی در بیرون ایران جبهه‌های مختلف باز کند، حال با پرچم ساواک یا دعواهای بی‌معنی در تظاهرات‌ها. کار پر زحمتی نیست. کافیست مثل یدالله جوانی یک روایتی به ظاهر جذاب در برجسته‌ ساختن پهلوی یا دوران پادشاهی قبل از انقلاب مطرح شود. جدال در شبکه‌های اجتماعی و حتی شبکه‌های سراسری به همین راحتی جرقه می‌خورد؛ یادتان هست چطور سر یک واقعه برای «هالو» در تظاهرات لندن چطور رسانه‌ها نزدیک به سه هفته مشغول جدال بودند؟ بزرگ کردن آن واقعه به نفع چه کسی تمام شد؟

با همین استدلال می‌گویم کارزار «من وکالت می‌دهم» اشتباه بود. چون دوقطبی «ملت- حکومت» را تبدیل کرد به دوقطبی داخل مخالفان جمهوری اسلامی. دوقطبی «پهلوی- ضدپهلوی». در شبکه‌های اجتماعی دو سه هفته مردم درگیر هم شدند و جدال به تلویزیون‌ها و کارشناسان هم کشید. این کارزار به نفع چه کسی تمام شد؟

در نهایت هم در شرایطی که می‌دانیم طرفداران شاهزده پهلوی در داخل و خارج ایران میلیونی هستند، در مجموع یک میلیون امضاء جمع شد و بعد حاکمیت همین را سوژه کرد برای تخریب.

-چرا فکر می‌کنید طرح این مسئله در این مقطع اهمیت دارد؟ مقامات حکومت ممکن است با هر هدفی پهلوی را برجسته کنند اما این مردم هستند که به نفع کسی که به وی اعتماد دارند شعار می‌دهند. حتماً دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی برآوردهای قوی‌تری از نبض جامعه دارند.

- جمهوری اسلامی خود را در «جنگ روایات» می‌بیند که روز به روز ابزار آن قوی‌تر می‌شود مثلاً با هوش مصنوعی. شبکه‌های اجتماعی تیغ دولبه است. با وجود فیلترینگ بیش از ۴۰ میلیون کاربر از ایران در اینستاگرام و توییتر فعال‌اند. همزمان رسانه‌های جریان‌ساز بین‌المللی با بودجه‌های عظیم میانگین روزانه ۱۵۰ ساعت برنامه‌های صوتی تصویری با مضامین سیاسی شامل خبر و تحلیل در مورد ایران پخش می‌کنند.

روزانه ۵۰۰ میلیون توییت زده می‌شود که فارسی‌زبانان‌ سهم قابل توجهی در آن را در مقایسه با سایر کشورها دارند؛ گسترش هشتگ مهسا امینی نمونه آن است. در چنین فضایی حکومت نیاز به تسخیر قلب و ادراک مردم دارد اما با اینکه در ایران راه تا کنون ناموفق بوده، ولی در تخریب بسیار هم موفق عمل کرده است. در تمام ابعاد جمهوری اسلامی در جنگ شناختی در داخل ایران بازنده بوده است. بزرگترین مسئله آنها شکست آرمان‌ها و شعار آنهاست. حکومت نتوانست «روایت ملّی» را که لازمه بقای یک قدرت منطقه‌ای است تولید کند (اشاره من به لزوم تولید «روایت ملّی» در اینجا به تحقیقات منجری چاترجی میلر است که در کتاب اخیر خود به نام «چرا ملت‌ها برمی‌خیزند: روایت‌ها و راه رسیدن به قدرت بزرگ» استدلال می‌کند که قدرت‌های در حال ظهور برای دستیابی به موقعیت قدرت خود، و در نهایت مشارکت بین‌المللی، در کنار تولید سخت‌افزار تسلیحاتی و توسعه اقتصادی اگر به یک «روایت ملی» میان نخبگان و مورد پذیرش مردم نرسند، مانند بسیاری از قدرت‌ها به فروپاشی خواهند رسید.) حکومت خامنه‌ای در تولید یک روایت ملی ورشکسته شده و خوشبختانه در دوقطبی ملت و حکومت یک روند آغاز انقلاب ملی ضدحکومتی کلید خورده است. اگر ما مخالفان رژیم بتوانیم از اختلافات بکاهیم تا با گفتگو به یک روایت ملی در سطح نخبگان و مورد پذیرش اکثریت مردم برسیم، آنوقت فروپاشی قدرت حکومت به فروپاشی ایران نخواهد انجامید.

از شعارهای بنیادین حکومت «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. معنای استقلال امروز در بین مردم با آنچه رژیم تعریف می‌کند تفاوت دارد. از آزادی خبری نیست، جمهوریت نظام هم بر باد رفته است. حتا درون نظام دیگر به صندوق راءی خودشان اعتماد ندارند. از همه مهمتر آرمان «اسلام» است که نظام در آن شکست خورده. وقتی «حجاب» تا این حد در جامعه ضعیف شده برای حکومت یک شکست بزرگ است.

در سایر حوزه‌ها هم وضعیت برای آنها بهتر از این نیست. چسبندگی کلان‌روایت «نابودی رژیم اشغالگر» از بین رفته اما کمتر دیدیم در مورد این موضوع در رسانه‌ها تحلیل شود که چرا حکومت بعد از ۴۴ سال مجبور شد در سازمان ملل و اتحادیه عرب به طرح «دو کشور» رأی بدهد. همه می‌دانیم برای نابودی اسرائیل ساعت‌شمار گذاشته بودند اما در نهایت عقب‌نشینی کردند؛ نه حزب‌الله وارد جنگ شد و نه جمهوری اسلامی. درواقع کلان‌روایات انقلاب۵۷ و حکومت برآمده از آن انقلاب (یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی) به پایان رسیده است. چیزی برای ارائه ندارند، جز پاچیدن سمّ تفرقه که در آن بسیار موفق عمل می‌کنند. چیزی که برای سرپا نگه داشتن نظام دارند، اختلاف انداختن بین جریان‌هایی است که ظرفیت روایت‌سازی و جریان‌سازی علیه نظام را دارند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از [کیهان لندن]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy