شرایط مستعد، رویدادهای کوچک را به موتور تغییرات بزرگ تبدیل می کنند.
در روز 28 ژوئن 1914 در جریان بازدید ولیعهد اتریش، فرانتس فردیناند، از بوسنی-هرزه گوین، که به تازگی به امپراتوری اتریش ضمیمه شده بود، یک حمله ی تروریستی توسط اعضای گروه «بوسنی جوان» وی را به کشتن داد. برای بسیاری تصور این که این رویداد محدود بتواند آغازگر یک جنگ جهانی تاریخ ساز باشد سخت بود؛ ولی چنین شد.
در روز هفتم اکتبر 2023 اعضای چهار گروه مسلح فلسطینی -که حماس نیز یکی از آنها بود- با عملیات نظامی در خاک اسرائیل آغازگر ماجرایی شده اند که هنوز در جریان است، اما از همین حالا پیداست که ظرفیت های عظیمی را برای تغییرآفرینی در معادلات منطقه ای و بین المللی در خود دارد.
آیا هفتم اکتبر می تواند آغازگر یک زنجیره از رویدادهای تاریخ ساز شود؟ آیا ممکن است سرنوشت اسرائیل به عنوان بازیگر اصلی ماجرای خاورمیانه به واسطه ی آن چه کلید خورده است خط متفاوتی به خود بگیرد؟
آن چه در زیر می آید نگاهی دارد به احتمال هایی که در این باره مطرح است و البته هر یک از آنها، به دلیل ذات فرضی خود، می توانند 1) به همان گونه که مطرح شده رخ دهند، یا 2) به هیچ عنوان آن گونه که پیش بینی شده رخ ندهند و یا 3) شکل های متنوع دیگری به خود بگیرند. به طور مثال تابع سرنوشت این توقف چهار روزه ای که آغاز می شود هر یک از این موارد می تواند متغیر باشد. پس هدف از بیان آنها ایجاد آمادگی ذهنی برای هر یک از سناریوهاست تا بهتر رویدادها را دنبال کنیم.
1) احتمال صلح در منطقه ی خاورمیانه
یک مورخ اسرائیلی شرایط کنونی را «لحظه ی قوی سیاه» معرفی کرده است. اصطلاح «قوی سیاه» (Black swan) برای رویدادهایی به کار می رود که توان بالقوه ی زیادی در آنهاست تا نتایجی فراتر از آن چه به طور معمول انتظار می رود را پدید آورند. در این زمان هاست که، به نحو غافلگیرانه ای، تاریخ مجبور به انتخاب های تند و رادیکال و حتی نامطلوب و ناخواسته می شود. باند افراط گرای صهیونیست در اسرائیل یک شانس تاریخی 27 ساله برای «خوشبخت» سازی ملت اسرائیل و پیاده کردن طرح های مالیخولیایی خود، مانند «اسرائیل بزرگ» و اشغال کامل سرزمین های فلسطینی، داشت، اما فرصت را سوزاند و این کشور را به سوی یک فاجعه راند. برای همین فقره ماجراجویی که در حال حاضر در جریان است نزدیک 50 میلیارد دلار هزینه در انتظار اقتصاد اسرائیل می باشد. بهشت موعود صهیونیسم می رود که به جهنم موجود اسرائیل تبدیل شود. باند نتانیاهو و آریل شارون و سایر آدمخواران دست راستی این کشور از سال 1996میلادی و بعد از ترور چهره ی صلح طلب سیاسی اسرائیل، اسحاق رابین، قدرت را در دست داشته و در طول این مدت، جز آشوب و جنگ و کشتار و اشغالگری برای اسرائیل و فلسطین و منطقه به ارمغان نیاورده اند. صهیونیست های افراطی حتی نفرت همیشگی از اسرائیل را دو چندان کردند.
حمله ی هفتم اکتبر و عملکرد صهیونیسم اسرائیل برای وارد ساختن تلفات و خسارات وحشتناک بعد از آن می رود تیر خلاص راست افراطی در این کشور باشد و آنها را از قدرت کنار بزند؛ پس از آن، اگر در فاصله ای که این افراطیون از صحنه ی سیاسی به حاشیه رانده شده اند، نیروهای مترقی در اسرائیل بتوانند راه حل تشکیل کشور مستقل فلسطینی و همزیستی دو دولت را پیاده کنند این امکان خواهد بود که یک پوزبند همیشگی به درنده خویان افراطی صهیونیست زده شود و دیگر نتوانند در اسرائیل به قدرت بازگردند.
چنین احتمالی اما مشروط به موارد زیر است:
1) دولت های حامی اسرائیل، مانند آمریکا و بریتانیا و کشورهای اروپایی، می بایست ضرورت حذف صهیونیسم آدمکش را از صحنه ی سیاسی این کشور در شرایط کنونی درک کنند و با آن به طور جدی و عملی همراهی کنند.
2) جامعه ی مدنی اسرائیل و نیروهای سیاسی مترقی و صلح طلب در آن کشور بسیج شده و برای انتخابات زودرس و دفن موقت صهیونیسم در طی رای گیری آتی سازماندهی و اقدام کنند.
3) در میان فلسطینی ها نیروهای مترقی می بایست فسیل های مافیای محمود عباس و باند او را از یک سو و نیز افراطیون مذهبی از سوی دیگر فائق آیند و یک تیم سیاسی تازه، کارآمد و صلح طلب از فلسطینی ها به قدرت برسند. (به طور مثال با تکیه بر چهره هایی دارای مقبولیت مانند زندانی مشهور فلسطینی مروان برغوتی).
4) قدرت های منطقه مانند کشورهای عربی ذینفع، مانند مصر و اردن و لبنان و عربستان و امارات متحده ی عربی و قطر نقشی سازنده در این میان ایفاء و از تمام وزن خود برای جا انداختن «راه حل دو کشور» استفاده کنند. این امر به طور عملی نیروهای همدست و شریک افراط گرایان اسرائیلی، مانند رژیم آخوندی ایران را، در مقابل کار انجام شده قرار خواهد داد.
5) نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل و نیز قدرت های جهانی مانند چین و روسیه، با تمام قوا، به حمایت از این گزینه بپردازند.
احتمال مورد بحث نه آسان و نه سریع است، اما شاید شانس خوبی بیابد اگر ضرورت حتمی آن توسط جهانیان درک شده و در این راه یک بسیج عمومی و فشار مردمی خیابان ها و نهادهای شهروند مدار از پایین به بالا را به ویژه در کشورهای غربی و عربی داشته باشیم. آن چه در انتظار فردای توقف چهار روزه ی فعلی است خود می تواند از نشانه های اولیه ی بروز این احتمال یا نبود شانس برای آن باشد.
2) احتمال جنگ در منطقه
با بسته شدن راه های فرار تیم خلافکار نتانیاهو از پاسخگویی به مردم اسرائیل و دادگاه های بین المللی برای جنایت های جنگی و نسل کشی، ممکن است این آدمخوار و سایکوپتهای صهیونیست همراه او، بدون در نظر گرفتن منافع دراز مدت مردم اسرائیل و منطقه و جهان، آتش یک جنگ بزرگ را برای نجات حیات سیاسی ننگین خویش بیافروزند. این آمادگی در بیماران حاد روانی بسیار بالاست و اگر احساس گربه دزدهی گیر افتاده در اتاق بسته را داشته باشند قادرند چون درنده ای وحشی چشم بشریت را کور و تکه پاره کنند تا رهایی یابند. کارنامه ی مفتضحانه ی ارتش کودک کش اسرائیل در عملیات غزه می تواند جنون سایکوپت های دولت کنونی را به اوج برساند.
هم اینک منطقه در حال داغ شدن است. حضور حوثیهای یمنی به طور فعال در رویارویی غیر مستقیم با اسرائیل از طریق توقیف کشتی های تجاری وابسته به این کشور و ارسال موشک های دوربرد به سوی آن و نیز، افزایش روز به روز زدوخوردهای حزب الله و نیروهای اسرائیل در مرز دو کشور، به اضافه ی تشدید کیفیت و افزایش شمار حملات به پایگاه های آمریکا در عراق و سوریه و شدت پاسخ آنها توسط پنتاگون، که با گرفتن تلفات همراه شده است، می توانند بهانه های لازم برای گسترش جنگ باشند.
نتانیاهو و دیوانگان دیگر کابینه ی وی و نیز فرماندهان نالایق ارتش تروریستی اسرائیل اینک درحال چشیدن طعم بن بست در نبرد نوار غزه هستند. کمتر کسی است که این توقف چهار روزه ی اولیه را به عنوان نمادی از توسری خوردن ارتش خرفتِ تروریستی اسرائیل نبیند. هر چند که آنها عقده های ناکامی خویش را با کشتار نوزادان زودرس و حمله به مدرسه و بیمارستان و قتل عام 15 هزار نفر مردم بی دفاع نوار غزه تلافی می کنند، اما کیست که نداند عدم موفقیت در به اسارت درآوردن حتی یک نفر از نیروهای حماس و یا سایر نیروهای در جنگ با اسرائیل در نوار غزه از یک سو و طویل شدن صف جنازه های سربازان اسرائیلی -که به طور روزانه راهی سردخانه های مراکز بهداری ارتش تروریستی اسرائیل می شود- از سوی دیگر، به ژنرال های ابله متوهم این ارتش نوزادکش این ندا را داده است که شکست نظامی در جنگ غزه برای تل آویو حتمی و بی تردید است.
این سایکوپت ها، که اینک می دانند ناکامی مفتضحانه و تاریخی در راهست، باید برای فرار از محاکمه و بازداشت و شاید حتی تکه و پاره شدن توسط مردم معترض و خشمگین اسرائیل -که در اطراف محل سکونت نتانیاهو چادر زده اند- این کشور را به یک سیاهچاله ی هولناک بکشانند و آن عبارت است ادامه ی جنگ غزه بعد از توقف چند روزه و سپس، کشاندن فاجعه ی نوار غزه به کرانه ی باختری و سرزمین های اشغالی دیگر فلسطینی برای توسعه ی دامنه ی جنگی که از حالا می دانند شکست خورده است. آری، غزه در حال حاضر تبدیل به محل فروریختن ساختار روانی و مادی ارتش تروریستی اسرائیل شده است. یا آدمخواران کابینه نتانیاهو باید این را بپذیرند و راهی زباله دان تاریخ شوند و یا آتشی بزرگتر برپا کنند و اسرائیل و خاورمیانه را در آن بسوزانند. باید مراقب بود که اسرائیل به دنبال آن است غول نظامی آمریکا را، علیرغم میل خود، به جنگ بکشانند تا به این ترتیب هم سقوط و محاکمه ی آدمخوران کابینه ی نتانیاهو به تاخیر بیافتد یا منتفی شود و هم، مسئولیت فروپاشی امپراتوری پربلاهت صهیونیسم آدمخوار بر گردن باند کودن نتانیاهو نیافتد.
این که آیا آمریکا مایل به شرکت به چنین جنگی است یا خیر را در مقاله ی قبلی بازکردیم و دیدیم که بایدن، برای تمرکز بر سرنوشت انتخاباتی شکننده ی ریاست جمهوری خود، نیازمند رفع شر نتانیاهو و ارتش نوزادکش وی - دست کم برای مدتی- می باشد؛ برخی از تحلیلگران نزدیک به محافل قدرت در آمریکا در حال دادن توصیه های فنی به تیم بایدن هستند تا بداند چگونه می تواند زنگوله ی کنترل و مهار را بر گردن گربه ی باند نتانیاهو بیاندازد. اما این که آیا غول ضد بشر صهیونیسم به این آسانی شکست و حذف از صحنه ی سیاسی قدرت در اسرائیل را بپذیرد یا خیر بحث دیگری است که باید به زمان واگذار کرد.
بروز این سناریو، یعنی نبرد منطقه ای ،به احتمال بسیار زیاد، زاینده ی یک جنگ تمام عیار بزرگ و یا حتی رویارویی جهانی خواهد شد. در این میان فراموش نکنیم که کمترین تمایلی به استفاده از سلاح هسته ای در آن جنگ، معادل پایان حیات و بشریت روی سیاره ی زمین خواهد بود. به همین دلیل، شاید بتوان امیدوار بود که قدرت های بزرگ، با توجه به اطمینان از نتایج تمدن برافکن چنین جنگی، به سوی پرهیز از ورود آن بروند. این به آن معناست که هیچ یک از سه قدرت بزرگ آمریکا، روسیه و چین نباید خود را به طور مستقیم درگیر این جنگ کنند. چون ورود هر یک، پیش شرط و الزام آور ورود دیگری است. آیا این امر می تواند سبب تضعیف احتمال دوم و تقویت احتمال نخست شود؟ ممکن است. اما دست و پا زدن های صهیونیسم برای وارد ساختن روایت های پیشرفته هوش مصنوعی (Artificial General Intelligence - AGI) برای تجهیز تسلیحات (پهبادها و روبات ها) خود در جهت بیرون کشیدن ارتش مفلوک خویش از باتلاق شکست در نوار غزه را نباید دست کم گرفت. یادآور شویم که سایکوپت با مغزی بیمار عمل می کند و باید از جنبه های مختلف به وجوه جنون آمیز رفتار وی توجه کرد.
3) احتمال ادامه ی شرایط پیشا هفت اکتبر
هر چند که این فرض سوم به طور مطلق قابل رد نیست، اما شانس آن حداقلی است؛ چرا که کیفیت و کمیت عملکرد ضد بشری اسرائیل بعد از هفتم اکتبر تولیدگر میزانی از نفرت و خشم جهانی نسبت به مجموعه ای به اسم اسرائیل شده است که این کشور دیگر نمی تواند بدون بازسازی واقعی و صادقانه ی چهره و تصویر خود، شانسی برای یک حیات عادی در سطح جهانی داشته باشد. اسرائیل با نسل کشی کنونی حتی به رویاهای نصفه و نیمه ی خود، مانند گسترش پیمان ابراهیم با کشورهای منطقه، نیز خاتمه داده است. میلیاردها نفر در سراسر جهان در طول این مدت خصلت تروریستی ارتش اسرائیل و ماهیت آدمخوار و نسل کش دولت اسرائیل را به طور روزانه دیدند و ثبت کردند. تمامی مظلوم نمایی هشتاد ساله ی این کشور به یک باره از میان رفت و حالا نسل جوان در سراسر جهان آگاه شده و در کشورهای مختلف، با یک نفرت عمیق درونی شده و ماندگار نسبت به تمامیت جنایت پیشه ای به اسم اسرائیل زندگی خواهد کرد. اسرائیل برای جبران نفرت تولید شده در این چند ماه به چند دهه تا چند سده زمان نیاز خواهد داشت.
رهبران کشورهای غربی از این پس نخواهند توانست بدون مجازات انتخاباتی از جانب رای دهندگان خود، از افعی کودک کشی به نام اسرائیل حمایت کنند یا از سوی آن حمایت شوند. بنابراین، بقای اسرائیل در صحنه ی تبلیغاتی و سیاسی، بدون یک تغییر اساسی در رفتارهای راهبردی آن و خریدن آبروی دوباره در سطح جهانی، بسیار سخت و حتی ناممکن خواهد بود. و کدام رهبر کشور عربی است که از این پس جرأت کند بدون اندیشیدن به سرنوشت انورالسادات در مصر قدمی برای بازی هایی مانند پیمان ابراهیم و امثال آن بردارد؟ فشار خیابان علاوه بر دمکراسی ها حتی دیکتاتورها را وادار به دوبار فکر کردن در چنین تصمیم هایی خواهد کرد. اسرائیل در جریان جنایت غزه صدها میلیون دشمن جدید برای خود آفرید که از این پس با تلاش و فعالیت خود دست از سر این هیولای ضد بشر برنخواهند داشت.
همین سنگینی خشم و نفرت همگان از اسرائیل، به تدریج به یک عنصر جدید پابرجا در صحنه ی سیاسی بدل خواهد شد؛ ضمن آن که ملت زخم خورده ی فلسطین نیز که نه فقط شاهد بلکه قربانی توحش دشمن بوده است، از این جا به بعد، محال است از پای بنشیند و فریب راه حل های حقه بازانه و شارلاتانیسم بین المللی برای طرح های قلابی صلح را بخورد؛ برعکس، فلسطینی ها با گرفتن روحیه از تجربه ی هفتم اکتبر و فروریختن هیمنه ی ارتش توسری خور و مفلوک اسرائیل، از این پس، به طور جدی و عملی در پی تعیین تکلیف با دشمن آدمخوار خویش برخواهند آمد.
در این فضا و جو است که سرنوشت پیرسالاران دولت خودگران فلسطینی و در رأس آن محمود عباس خرفت و سازشکار به پایان خویش نزدیک می شود. بدون کمترین تردیدی، حماس و تشکل های سیاسی و نظامی رادیکال، که درعملیات هفتم اکتبر ورق را برگرداندند، تلاش خواهند کرد خود را به عنوان «قهرمانان حماسه ی هفتم اکتبر» به مردم فلسطین معرفی کنند تا از این طریق، برای جذب نیروی داوطلب مبارزه ی مسلحانه و تدارک هفتم اکتبرهای بزرگتر و قویتر متعدد در آینده، از شانس بیشتری برخوردار باشند. حماس و گروه های مسلح فلسطینی، برخلاف برآورد اسرائیلی ها، نه فقط ضعیف نشده بلکه قویتر هم خواهند شد، چرا که آنها از این جا به بعد از پشتیبانی گسترده ی فلسطینی ها از یک سو و تجربه ی مقاومت سازمان یافته برای به زانو درآوردن ارتش اسرائیل برخوردار خواهند بود. این امر فقط خبر از تغییر، اگر نه در استراتژی نظامی فلسطینی ها، دست کم در تاکتیک های مبارزاتی آنها می دهد؛ آنها می اندیشند که چون از آتش جهنم غزه جان سالم به در برده اند، شروع به برنامه ریزی برای حملات مکرر و بیشتر علیه اسرائیل خواهند شد. ارتش و دولت اسرائیل که در حد همین حمله هفتم اکتبر هم دچار از هم پاشیدگی و فروپاشی اخلاقی و ساختاری و نظامی شده است، به فلسطینی ها ثابت کرد که با حملاتی گسترده تر، سازمان یافته تر و مستمرتر می توانند امپراتوری صهیونیسم را با چالش های وجودی مانند فروپاشی اقتصادی، آشوب مدنی، شکست نظامی و تلاطم سیاسی مواجه سازند. فیلسوف آلمانی فردریک نیچه گفته بود «آن چه مرا نکشد قویترم می کند»؛ اگر این نکته در روح جمعی ملت فلسطین جا بیافتد، اینک که پاشنه ی آشیل غول توخالی ارتش اسرائیل را پیدا کرده است، آیا جارو کردن بساط اشغالگری صهیونیسم برایشان ناممکن جلوه خواهد کرد؟
از آن سوی، دنیا نیز دیگر توان تحمل یک مجموعه ی احمق سالاری (idiocracy) مانند آن چه سه دهه است توسط راست های ابله افراطی بر اسرائیل حاکم شده را ندارد. در یک جایی، سایکوپت های بیمار حاکم بر اسرائیل توسط دنیای متمدن طرد و دفع خواهند شد. جهان در حال پس زدن صهیونیسم و جنایت ها و دروغ های آن است. این یعنی آن که برای جهان مدرن نیز تحمل شرایط احتمال سوم -که همان کِش دادن شرایط نابسامان پیشا هفت اکتبر است- ناممکن جلوه می کند. سیلی محکم گروه های فلسطینی در جریان هفتم اکتبر به ابهت و عظمت دروغین ارتش مفلوک اسرائیل می تواند زمینه ساز پس گردنی محکم جهان به باند ابله صهیونیست حاکم بر اسرائیل باشد. آتش بس کنونی می رود که نمادهای اولیه قبول یک شکست ناگزیر توسط مجموعه ای به اسم اسرائیل و در رأس آن صهیونیسم باشد. این را جامعه ی مدنی اسرائیل و نیز یهودیان مترقی و صلح طلب در سایر کشورها و به ویژه در ایالات متحده ی آمریکا باید بفهمد و سرمشق تحرک عظیم اجتماعی و سیاسی خود در ماه ها و سال های پیش روی قرار دهد.
جان کلام:
سیاه بودن و تباه بودن آینده ی راست افراطی در اسرائیل را در هریک از این سه سناریو می توان دید. هیچ یک از این احتمال ها برای آدمخواران اسرائیلی سایکوپت حاکم، فردای بهتری را خبر نمی دهد. اولی آنها را قبل از جنگ حذف می کند، دومی آنها را بعد از جنگ حذف می کند و سومی آنها را بدون جنگ. بنابراین، شاید بتوان جمع بندی کرد که «عدوی هفتم اکتبر» سبب «خیر بعد از هفت اکتبر» شود. این نشان می دهد که «قوی سیاه» در خاورمیانه به راستی به راه افتاده است. رویدادهایی کوچک که در شرایط مستعد قادر به تولید تغییراتی بزرگ می شوند. همان طور که «جوانان بوسنی» در 1914 نمی دانستند با ترور ولیعهد اتریش می روند زاینده ی یک تغییر جهانی مهم باشند، فلسطینی هایی که در هفتم اکتبر به اسرائیل هجوم آوردند نیز شاید نمی دانستند که می روند دگرگون ساز شرایط خاورمیانه و جهان شوند. فقط چند روز بعد از انتشار این مقاله و به فراخور آن که این وقفه ی کوتاه در جنگ نوار غزه چه سرنوشتی می یابد فرضیه های مطرح شده در این نوشتار روشن تر جلوه خواهند کرد.#
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com
توئیتر: KoroshErfani@