میدانی حاصل این چهل سال چه بود؟ عریان شدن حکومت بود در برابر مردم. حکومتی که لیاقت قرار گرفتن در جایگاهی را نداشت که انقلابی کور اورا بدان مقام پرتاب کرده بود.
از روزهای نخستین در بحبوحه انقلاب که جامعه در نشئهای همگانی فرو رفته بود. این ابتر بودن وعقب ماندگی جمهوری اسلامی، نارسائی او و متاسفانه جریانهای سیاسی در هماهنگ شدن با روندی که داشت کشور را بسوی یک جامعه مدرن واز نظرمن باز میبرد! آغازشد.
با اعدامهای شبانه و تبدیل خلخالیها، لاجوردیها، ماشااله قصابها، غفاریها، زهرا خانمها به نمادانقلابیونی که وظیفهشان ویران کردن بود. گل آلود کردن و دامن زدن به بلبشوری که که برنده اصلی آن جمهوری ابتر اسلامی بود. غول یک چشمی که ویران میکرد و اودیسههای انقلابی جوان بجای زدن نیزه بر چشم او! رمههای اورا چرا میدادند.
میدانم که با این عقیده من رفتن حکومت شاه بسوی فضای بازسیاسی موافق نیستی! "شاهی که بهر حال صدای مردم را هر چند دیر میتوانست بشنود. " چرا که باز بودن جامعه، بدون آزادیهای سیاسی در آن مقطع را قبول نداری. اما از نظر من در تداوم رشد اقتصادی و شکل گیری یک جامعه مدرن که با میزان افزایش سطح تحصیل و وسعت گیری طبقه متوسط و تحصیل کرده همراه بود. این پروسه امکان پذیرمی شد. اگر این همه نی نی که به لای لای حکومت خمینی گذاشتید برای یافتن راههای درست ومسالمت آمیز مبارزه سیاسی با شاه صرف میگردید. مسلما این نمیشد که امروز یر سرمان آمد.
همراه با افزایش میزان آگاهی اجتماعی در سطحی گسترده بدلیل اقبال رژیم شاه به عناصر مدرنیسم و دستاوردهای علمی افق آزادیهای سیاسی هزار بار روشن تر ازاین چادر سیاهی بود که حکومت اسلامی بر فضای کشور کشیده است.
تاکید این حکومت بر حجاب اسلامی در واقع نسق کشی و نگاهداشتن همین چادر سیاه حکومت اسلامیست بر فراز سر ملت. آن دوره کی ما چنین چادر سیاهی بر فراز سرمردم داشتیم؟
از هر نظر که منصفانه نظر کنی. هرچه که امروز بعنوان هنرمند، نویسنده، از سینما گرش گرفته تا هنرپیشه، خواننده، نقاش، استادان خوب وبرجسته دانشگاهی، معلمان وحتی کارمندان خوب و دلسوز مطرح داریم محصول همان دوره است. دریغا که هر روز ناظر بر رفتنشان هستیم! تا کی دوباره یار شاطری، اسلامی ندوشنی، مهر جوئی، فروغ دیگری پای در میدان بگذارد.
فضای پر چنب وجوشی که اصلا مسئله خنده داری بنام حجاب مبارزه با اسرائیل کوچکترین انرژی وچالشی از مردم نمیگرفت و به مشغله ذهنی وتشویش مردم مبدل نمیشد. مسائل پیش پا افتاده وحجالت آوری که مشتی پاچه ور مال و ابن الوقت دزد بنام نمایندگان مجلس اسلامی، نمایندگان قوه قضائیه و اجرائیه و رهبر"عظیم الشان متوهم، خود شیفته، قسی القلب وجنایتکاری " بنام خامنهای آن را به مهم ترین مسئله مورد بحث و تصویب قوانین ارتجاعی در دفاع از آن بدل نمیکرد.
از کدام بخش بگویم؟ از اقتصادی که بسیار کار آفرینان راحمایت کرده بمیدان کشیده بود. که هنوز هم بعد چهل واندی سال با تمام تخریبات این حکومت فاسد. بخش زیادی از صنایع کشور با توان همان فوندانسیون چهل سال قبل میچرخد. از صنایع پترو شیمی ونفت بگیر تا صنایع فولاد و غیره.
اگر هنری وهنرمندی هنوز میتواند اثری خلاق ارائه کند. پایه وشالودهاش از همان دوران است. دورانی که جشن هنر شیراز، فستیوال فیلم تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتابخانههای سیار، موزههای متعدد هنری. امکان بالا آمدن استعدادهای کشور وراه بابی به دانشگاه هارا میداد. امکان تبدیل شدن به هنرمندی مانند عباس کیا رستمیها، شجریانها. گوگوشها را در سطوح مختلف!
دور نرویم، توصیه میکنم به مستند خانم "فرح اصولی" نقاش برجسته شهرکوچکمان در آن دوره، در یوتبوب مراجعه کنی و مسیر یک جامعه از کجا تا بکجا را ببینی. بخودت زحمت بده مراجعه کن به آثار خلق شده توسط هنرمندان، حتی هنر مندان جوان امروز وببین که آبشخورشان از کجاست؟
نمیدانم دلیل این همه سرسختی شما د رعدم قبول آنچه که حاصل د وران پنجاه ساله حکومت پهلوی بود در چیست؟ آیا همه چیز در عدم وجود آزادیهای سیاسی خلاصه میشد؟ آیا اصلا این دوران قابل مقایسه با چهل سال قبل است، آیا این حکومت و حکومتیان در آن قامت هستند که با دوران قبل مقایسه شوند؟ شرم آور است! مقایسه خانم فرخ روی پارسا با وزیر آموزش وپرورش امروزجمهوری اسلامی که میگوید: "باید در یک دست دانش آموز بسیجی قران ودر دست دیگر سلاح باشد. "
مقایسه کار آفرینی مانند خیامی، لاجوردی با زالوهائی بنام عسکر اولادی، خاموشی، بنیادهای ریز ودرشت کمیه امداد امام تا بنیاد پانزده خرداد و رانت خواران ریز درشت حکومتی از بابک زنجانی تا رفیقدوستها.
مقایسه فروغیها، داورها، خانلریها "برو نامه خانلری به پسرش را بخوان! " بافلان فلان شدهای بنام قالی باف، اژهای، ذاکانی با آقا زادگانشان و صدها قرم... دیگر نشسته برمسند.
صحبتی نمیکنی، جای صحبت هم نداری. میخواهی از چه ایراد بگیری؟ آیا چیزی جای آن حکومت قبلی، نه شما و نه حکومت نهادید که مردم. امیدوار شوند؟ آیندهای روشن در پیش روی خود ببینند؟
عملکرد حکومت کاملا روشن است و روز به روز بد تر میشود. برای حکومتی که دیگر قادر به پاسخگوئی سوالها و خواستههای مردم نیست! برای ادامه حکومتی که دیگر مشروعیت مردمی ندارد! راهی جز سرکوب باقی نمیماند. هر چند آ گاه بر این که دولت مستعجل است. اوتا آخرین لحظه از سفره چرب و شیرینش دفاع خواهد کرد.
اما شما اپوزیسیون در این چهل سال حتی یک کار وعمل تاثیر گذار وامید بخش و شادی آفرین برای این ملت نکردید؟
یک نمونه نشانم بده. از نقشی که مردم را مجاب کرده وباعمل کرد خود! افقی قابل دسترس به ملت نشان داده باشید.
هر چه از شما دیدند جدالی در اشل دیگر با جریانهای سیاسی بود! در ارتباط با درگیریهای ذهنی خود. دامن زدن بر سر در گمی مردم. تلاش برای تبدیل مشغله ذهنی خود به مسئله روز و ذهنی مردمی که دنبال عمل و جواب مشخص میگردد و میبینند که شما هم بمانند" اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمامه ماجرا"! ماجرایتان تمام شده وچیزی برای گفتن ندارید.
مردمی که دیدند از این همه امامزاده یک کدامشان معجزه نمیکند و چراغی روشن نمیگردد. رفیق سالهای کودکی و جوانیم که حتی قادر نشدی یک جواب درست حسابی نه برای امروز ونه برای فردا بدهی. آنوقت مردم را بخاطر مقایسه دوران شاه با اکنون ونتیجه گیریشان محکوم میکنی؟
مردمی که حاضرنشدند حتی برای حمایت از حماس وفلسطین به خیابان بیایند!
شما اپوزیسیون امروزمهم ترین کارتان شده راه اندازی برای حمایت از فلسطین وکشیده شدن بدنبال شعارهای رژیم در رابطه با فلسطین وغزه. " غزه وفلسطین را رها کن فکری بحال ما کن! "
مردم در زندگی روزانهشان آنها که تعلق به نسل گذشته نسل من شما دارند دوران گذشته را برحسب دیدههای عینی خود مقایسه میکنند.
نسل جوان ومتکی به فردیت ودانش معاصر کسب کرده از جهان مجازی، دید علمی نسبت به مسائل. این که میخواهد چگونه زندگی کند. بر اساس این که خواهان یک شیوه زندگی غربی و آزادیهای فردی ورفاه اقتصادیست به مسئله مینگرد! این که بعد چهل سال هنوزخواستههای او با آن دوران شاه هم خوان است تا با این حکومت سرکوبگر. حکومتی که میخواهد نوع دیگر زندگی باو تحمیل کند. زندگی از دیدگاه خامنهای را! زندگی به زور اسلحه، نظامیان و لشگری از عقب مانده ترین وشیاد ترین بخش جامعه بنام بسیج، ارشاد، حجاب بان، نهی کنندگان منکرمنادیان ومجریان.
عزیزم شعار رضا شاه روحت شاد. محصول مشترک شما وحکومت اسلامی است. که هیچ چیز بهتری از آن دوره ارائه نکردید.
مهمانت هستم، نانت را میخورم اما موافق با شعارها وعملکرد اپوزیسیون گرفتار در خود ایرانی نیستم.
حاضر نیستم وقتی مردم چنین منصفانه "شما بگو نا آگاهانه از بغض معاویه "در مورد دوران گذشته و حال به مقایسه مینشینند و رحمت به روح شاه میکنند. همراه شما در دنیای ایدئولوژیک گذشته قدم بردارم.
چیز هائی را تکرار کنم که هنوز دررویاهای گذشته سیر میکند با همان متد گذشته به نقد حال مینشیند و جهان را از منظر مبارزه با امپریالیسم تفسیر میکند. هیچ گونه پای در واقعیت زندگی مردم وتفکرشان ندارد. ونهایت اورا گرفتار همین حکومت میسازد.
خانهات آباد وجانت سلامت باشد. همین!
ابوالفضل محققی
تحریف و تفرقه "پروژه وزارت اطلاعات"، مسعود نقره کار