با قتل هر بیگناهی وجدان جامعه آسیب میبیند. زمانی که افکار عمومی وتوان مردم قادر به جلوگیری از این اعدامها نشود وهر اعتراضی با سرکوبی وحشیانه و افزودن بر دامنه اعدامها توام شود. تکرارعمدی این اعدامها که با هدف در هم شکستن اراده وروح اعتراضی جامعه صورت میگیرد در تداوم خود بر نا امیدی، کرختی وبی تفاوتی اجتماعی دامن میزند! عرصه بر معترضان تنگ تر میسازد.
نا باوری به مردم قدرت خویش در مبارزه با سرکوبگران را افزایش میدهد. برسرگشتگی، عدم خود باوری، امیدواری در ایجاد یک وفاق ملی برای در هم شکستن قدرت حاکم لطمات جدی وارد میکند. فضای اجتماعی را به نوعی نیهلیسم که ناشی ازسرکوب مداوم، ناظر بودن بر افزایش دم به دم جانیان، دزدان، رانت خواران، فاسدان اخلاقی و اجتماعی در حکومت است! گرفتار میسازد.
روشی که حکومت اسلامی ومتولی آن در قامتی نه کمتر از خدائی بنام ولی فقیه از روز نخست به آن دست یازیده است.
قدم بقدم پرده شرم دریده! آزاده گان در بند کشیده و روسپی نامردمان بر سر کارها گمارده است. بهر میزان که از وجاهت و مشروعیت این نظام جهنمی کاسته شده بر میزان بی شرمی، وقاحت و سنگدلی حاکم و حکومتیان در مقابله با مردم و حمایت از جماعت دزدان، جانیان، مفسدان اقتصادی، احتماعی، اخلاقی افزوده شده است.
چرا که هیچکدامشان غیرخودی نیستند! جملگی پاره تن این حکومت هستند. قرار گرفته زیر عبای گشاد ولی امر مسلمین که وظیفهای جزعمل به منوبات حاکم ندارند. "ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد. "
بندگی حاکم و حکومت اسلامی کن کشور تاراج نما! "دم کد خدا بین ده بغارت بر"
از این رو هیچ ایرادی، هیج کیفری، هیچ باز خواستی، هیج محکمهای و جزائی براین قافله عظیم دزدان و جانبان حکومتی نیست! ونمی تواند باشد. چرا که تمامی رشتهها به حاکم، حکومت و دولتی میرسد که خود با همین اهداف سنگدل ترین نظامیان، زبر دست ترین دزدان، بی شرم ترین قاضیان وقانون گذاران بر راس امور نهاده تا با مردم آن کنند که هرگز لشگر مغول با آنان نکرد.
از این همه فساد وجنایت هرگز تن خامنهای نمیلرزد. چرا که اورا غم مردم نیست. غم او نگهداری حکومتی مبتنی بر سر نیزه است. که نسق از مردم بکشد، سرکوب کند، خرد وخمیرشان سازد، فضای جامعه را ملتهب کند، در گیر روزمرگی، رضایت دادن و بسنده کردن به گذرانی حداقل سازد. مردمی که ملتمسانه وبا هراس زین اسب بچسبند که نیفتند و زیر دست پا له نشوند. اسب پیشکش حاکم وحکومت.
در چنین وانفسائی است که جامعه مجبور به هضم کردن دزدیهای نجومی چند هزار میلیاردی حکومتیان میشود. مجبور به سکوت و تحمل کردن اعدام روزانه جوانان میگردد. شاهد ماجرا جوئیهای رژیم درمنطقه میشود بی آن که دم بر آورد. مجموعه مسائل ومشکلات آوار شده بر گرده مردمی که دیگر هیج چیزی به تعجبشان وا نمیدارد. جز تکاپو برای زنده ماندن.
در لابلای این تکاپو، این تلاش برای لقمهای نان، خوردن اجباری غذای آماده رژیم، مسئله جانشینی ولایت نیز خورده وهضم میشود. "آش پخته شده بیت رهبری است! همینه که هست بخوری پاته، نخوری پاته "
هیچ امری خطرناکتر از روح کرخت شده یک ملت و کوتاه آمدنش در برابر حاکمان مستبد نیست. تلاشی که امروزحکو مت بتمامی برای تحمیق وافسرده ساختن و رسیدن به این بی حسی کامل مردم انجام میدهد. سرکوب وحشیانه جوانان و حتی کشتار کودکان.
جواب چنین سرکوبی چه میتواند باشد؟ درگیر شدن تمامی ذهن مردم واپوزیسیون با ثابتیها، با مسئله غزه و فلسطین، با فساد، رانت خواری ودزدی عظیم دولتیان درمسائل ریز ودرشت؟ یک قلم دزدی میلیارد دلاری چای! یا با قطعنامه شدید "اولدورم بیلدرم" مجلس ودولت در رابطه با بگیر ببند امرحجاب، یا نماز اجباری دانش اموزان، امر استراق سمع وکنترل انترنتی امور روزانه مردم جهت مصلوب الحقوقی کامل برای آماده سازی جهت حقنه کردن رهبر جدید بمردم؟
برای اپوزیسیون مهم ترین وجه مبارزه امروز! نه غلطیدن در دام نقشهها و دسیسههای حکومتی و نیفتادن درپلمیک جنجالهای رسانهای اوست!
وظیفه هر کنشگر سیاسی و اجتماعی و جریانهای سیاسی تلاش جهت یکپارچگی و نظم بخشیدن به صفوف در هم ریخته خویش است!
جستحوی راهیست برای نزدیکی بیکدیگر، وحدت وتشکل گروهی خود تا بتواند امید در دل مردم علی الخصوص جوانان ایجاد کند، از دامنه نا امیدی اجتماعی بکاهد! به حرکات اعتراضی مردم کمک کند. در حد امکان به فرا رویاندن خیزش همگانی جهت سرنگونی وکنار نهادن این حکومت. که اصلی ترین مسئلهاش نه دزدی وفساد ونه حتی غزه بلکه درآوردن مستبد دیگری بنام" رهبر جدید"از شبکلاه " فقیهان عالی مقام ولایتی" است. یاری رسان باشد. اما چگونه؟...
ادامه دارد
ابوالفضل محققی
مستند ثابتی و جنگ واگُفتها، مزدک بامدادان