هشتاد روز پس از آغاز نسل کشی در نوار غزه موقعیت کنونی خاورمیانه با شتابی جدید سیر بی ثباتی را طی می کند. عملکرد صهیونیسم می رود که آینده ی فلسطین، اسرائیل، لبنان و کل منطقه را دستخوش تنش های جنگ آفرین سازد. در نبود کمترین چشم انداز بهبودی برای اوضاع - تا زمانی که صهیونیسم پرجنون در اسرائیل برقرار است- همگی باید خود را برای بدترین و فاجعه بار ترین سناریوها آماده سازیم و احتمال های بهتر را به ضرورت حذف صهیونیسم 1) از ساختار حکومت در اسرائیل 2) از جامعه ی اسرائیل و 3) از کل شبکه ی قدرت جهانی واگذار کنیم.
اما آیا چنین چیزی قابل تحقق است؟
مورد نخست، یعنی حذف صهیونیسم از ساختار حکومت در اسرائیل، می تواند از طریق یک انتخابات زودرس در این کشور تحقق یابد. دولت جنگ طلب نتانیاهو برای فرار از این سناریوی تحقیرآمیز به سوی گسترش و تشدید جنگ غزه و فرار از آتش بس یا توقف نسل کشی در آن جا حرکت می کند. بدیهی است که اگر خطر شکست دولت دست راستی افراطی اسرائیل افزایش یابد، با فرار به جلو، جنگ کنونی وحشی تر، بی رحمانه تر و البته گسترده تر خواهد شد.
آیا جهان برای این موضوع فکری کرده است؟ ابزار کنترل سایکوپت های آدمخواری که در حال حاضر بر رأس حکومت اسرائیل مستقر هستند چیست و چگونه باید اقدام کرد؟ کار به آن جا رسیده است که عقده ای ترین ارتش جهان، یعنی ارتش شکست خورده ی اسرائیل، مردم عادی را در خانه هایشان به گلوله بسته و اعدام می کند، مردم را زنده زنده با بولدوزرهای خود در محوطه ی بیمارستان دفن می کند و قبرستان ها را در انتقام تلفات عظیم خویش شخم می زند.
این ها پرسش هایی است که به زودی تبدیل به سوال های وجودی جامعه ی اسرائیل و موضوع اصلی تامین یا از دست دادن امنیت استراتژیک برای آمریکا و سایر حامیان جنایت های اسرائیل خواهد شد. اگر دیر جنبیده شود هیولای صهیونیست های در قدرت، منطقه و جهان را به آتش خواهد کشید. مورد نخست، یا همان خلع قدرت صهیونیست ها، امری اضطراری و فوری در مقابل تمامی کشورهای منطقه ی خاورمیانه و دنیاست؛ هر گونه غفلت موجب پشیمانی غیرقابل بازگشت خواهد بود. غول دشمن بشر، صهیونیسم، از بطری در رفته و در حال جنایت هایی است که تاریخ بشر به خود ندیده بوده است.
مورد دوم، یا همان حذف صهیونیسم از جامعه ی اسرائیل، نیازمند یک انقلاب فکری-مذهبی و سیاسی-اجتماعی می باشد. برای این منظور نیاز است به این که قشرهای فرهیخته در آن، یک طرح استراتژیک برای تغییر ماهیت این کشور را داشته باشند. پیش شرط کلید خوردن این امر، تحقق مورد نخست است. یعنی نخست باید نوزادکشان صهیونیست از قدرت کنار زده شوند تا جامعه ی مدنی بتواند در سایه ی شرایط توأم با صلح و ثبات به این مهم دست بزند. این یک کار عمیق و عظیم فرهنگی است که نیازمند چند دهه کار جدی در بطن اسرائیل است تا آن را، به جای یک کشور مذهبی نژادپرست، به یک دمکراسی صلح طلب تبدیل سازد. کار آسانی نیست، اما موفقیت آن بستگی مستقیم به اراده ی آگاهانه ی روشنفکران و قدرت اجتماعی جامعه ی اسرائیل دارد. اگر شکست بخورند آینده ی اسرائیل به طور جدی در معرض خطرهای حیاتی قرار خواهد گرفت. هیچ دشمنی برای اسرائیل بدتر از صهیونیسم لانه کرده در آن وجود ندارد و همان طور که روشنفکران مترقی اسرائیل می گویند اگر روزی اسرائیل نابود شود فقط می تواند کار صهیونیست های موجود در آن باشد.
و مورد سوم، به تدریج در سراسر جهان می بایست دست های اختاپوس صهیونیسم ضد بشر در طی یک جریان مستمر و هدفمند قطع شود. لازم است که حضور این آدمخواران فاقد کمترین پایبندی به ارزش ها و اخلاق انسانی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، رسانه ای و... شناسایی و به تدریج ریشه کن شود تا عملکرد آنها، که دروغ پردازی و غارت و دزدی و فریبکاری و انسان کشی است، نیز به پایان برسد. به طور مثال، یکی از عوارض مشخص صهیونیسم در منطقه، حکومت دست نشانده ی آن در تهران است. حذف صهیونیسم، محو تفاله ی آخوندی آن در ایران و نیز تمامی دنبالچه های مشترکشان در منطقه را با خود به دنبال دارد. به همین ترتیب که رها شدن دمکراسی آمریکا از نفوذ مخرب لابی آدمخوار صهیونیست. برای این منظور یک اتحاد بین المللی نیاز دارد که ملت های اسرائیل، فلسطین، ایران، آمریکا و ... باید در آن به همکاری و همیاری هدفمند اقدام کنند. در یک نگاه وسیع تر، این یک طرح درازمدت است که نیاز به اتحاد عملی تمامی لایه های فرهیخته و صلح طلب در سطح جهان دارد تا بعد از تجربه ی هولناک نسل کشی در نوار غزه، به عنوان «هولوکاست قرن بیست و یکم» و شنیع ترین جنایت ثبت شده در تاریخ جمعی بشر به ضرورت پایان بخشیدن به سلطه ی آدمخواران و دشمنان بشریت پی برد.
آیا این راه ها ممکن و میسر است؟
بدیهی است که هر خواننده ی واقع گرایی در حال حاضر با دیدن این سه مورد ضروری، به 1) شانس بسیار کم مورد سوم، 2) شانس اندک مورد دوم و 3) شانس هنوز ضعیف اولی اذعان داشته باشد. اما نباید فراموش کرد که کار را باید درک عمیق از چرایی و اهمیت آن به طور منطقی، پایدار، مستمر و مرحله بندی شده جلو برد. آن چه امروز به طور بلافصل احتیاج داریم پایین کشیدن جنایتکاران نوزادکش حاکم بر ساختار سیاسی (دولت) در اسرائیل است تا گروهی دیگر از سیاستمداران کمتر مذهبی، کمتر متعصب و واقع بین تر بتوانند به قدرت برسند. بعد از آن، باید به طور جدی بر روی راه حلی برای معضل تاریخی تشکیل کشور مستقل فلسطینی کار شود. این دو تحول اگر رخ دهد، جامعه ی اسرائیل، با تجربه کردن مزایا و مواهب صلح و امنیت پایدار ناشی از آن، می تواند به خانه تکانی اساسی و ساختاری فکری و عقیدتی و مذهبی و سیاسی خود از ویروسی که منفورترین پدیده ی تاریخ بشر است به اسم صهیونیسم آدمخوار است اقدام کند.
هشیار باشیم!
این روندی است که فقط در ظاهر به کشور اسرائیل و سرنوشت مردم فلسطین مرتبط و محدود است؛ نیک که بیاندیشیم می بینیم که سرنوشت تمامی 450 میلیون ساکن خاورمیانه و از جمله آینده ی ایران عزیزمان و حتی فردای جهان در گرو این بختک پلید است. پس باید موضوع را جدی بگیریم و بدانیم که -به مثابه ویروس کووید-19 که از آزمایشگاهی در یک منطقه ی کوچک کشور چین به همه گیری جهانی کشنده ی کرونا تبدیل شد- نسل کشی و آدمخواری صهیونیسم نیز می تواند از نوار غزه به کرانه باختری، از آن جا به لبنان، بعد به دریای سرخ و یمن، سپس سوریه و عراق و اردن و در نهایت به ایران و ترکیه و پاکستان سرایت کند و در یک مقطع، به یک جنگ همه گیر جهانی کلید بزند و با عملکرد مضر و وجود منحوس خود، کل تمدن بشری را مضمحل سازد. نابودی این تمدن آرمان نهایی صهیونیسم است.
بحث را باید جدی گرفت و به فراخور علاقه خود به حفظ بشریت در سیاره ی زمین به حذف این دشمن بدسگال انسان و انسانیت همت گمارد. جالب این که ، سرمداران این مبارزه ی مهم، یهودیان اخلاق مدار و عقلانیت گرای ضد صهونیست هستند، آنها را نباید در این نبرد سرنوشت ساز تنها گذاشت: جبهه ی متحد بشریت علیه صهیونیسم دشمن بشریت#
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
توئیتر: KoroshErfani@
یلدای جاودان؛ یک جان، در دو پیکر، مزدک بامدادان