Sunday, Jan 21, 2024

صفحه نخست » تحلیل یک تصویر! درنگی در تبلیغات سیاسی در شبکه های اجتماعی، کیقباد یزدانی

aks.jpgتا پیش از نخستین انقلاب‌های مردمی در سده‌ی هفدهم و هژدهم میلادی و تحت سلطه‌ی حکومت‌های مطلقه‌ی پادشاهی که توده‌ی مردم سرنوشت محتوم خود را به‌عنوان رعیت و فرودست پذیرفته بودند و خبری از احزاب و سازمان‌های سیاسی نبود، تبلیغات سیاسی اصولاً ضرورتی پیدا نمی‌کرد. و اگر هم در شرایط بحرانی نیازی به تبلیغات می‌بود، دین به‌عنوان ایدئولوژی حاکم و یا شاعران و هنرمندان درباری، نقش تبلیغات سیاسی را به عهده می‌گرفتند.

تبلیغات سیاسی از دهه‌ی آغازین سده‌ی بیستم با اختراع رادیو و تلویزیون و گسترش مطبوعات جایگاه ویژه‌ای در جامعه یافت و در دهه‌ی پایانی سده‌ی بیستم با پیدایی رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنت به اوج خود رسید. در این میان، جریان‌های سیاسی‌ایدئولوژیک بیشترین و مؤثرترین بهره را از رسانه‌ها در تبلیغات سیاسی برده و می‌برند. اینک در سده‌ی بیست و یکم و عصر فناوری‌های مدرنِ رسانه‌ای و انفجار اطلاعات، تبلیغات سیاسی نقشی بسیار پراهمیت و گاه تعیین‌کننده یافته است، به‌گونه‌ای که هرکه بیشترین و مؤثرترین امکانات رسانه‌ای در اختیار داشته باشد، برگ برنده در اختیار اوست و برگ برنده معمولاً در اختیار صاحبان قدرت و رسانه است. باوجوداین، نیروهای مردمی گرچه از توان و امکانات رسانه‌ای نیرومندی برخوردار نیستند، اما به دلیل کمیت و ارتباط تنگاتنگشان با توده‌ی مردم، می‌توانند نقش مهمی در آگاهگری و روشنگری بازی کنند.

ابزارها و شیوه‌های تبلیغات سیاسی نیز بسیار متنوع است: از رادیو و تلویزیون و ماهواره و اینترنت گرفته تا کتاب و مطبوعات و تبلیغات خیابانی. در این میان تصویر یا عکس به دلایل طبیعی، روانی و سادگی‌اش بیشترین، سریع‌ترین و بالاترین تأثیر را بر اذهان مردم می‌گذارد و به‌قول‌معروف یک تصویر گاه بیش از هزار کلمه سخن می‌گوید. ازاین‌رو صاحبان قدرت و جریان‌های سیاسی بیشترین بهره را از تصویر یا عکس در تبلیغات و کارزارهای سیاسی می‌برند و درست به همین دلیل تحلیل تصویر در پهنه‌های هنر، تجارت و سیاست در روزگار ما از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است:

اینکه تصویر یا عکس چه ساختار و ترکیب‌بندی‌ای دارد، از کدام زاویه پرداخته و ارائه‌شده است، توجه و تمرکزش بر چه نکته و موضوعی است، در نگاه نخست چه تأثیری بر بیننده می‌گذارد، پس‌زمینه‌اش چگونه است، چه فضایی را تداعی می‌کند، چه ارتباطی با شرایط سیاسی-اجتماعی موجود برقرار می‌کند، خطوط، رنگ‌ها و سایه‌روشن‌ها چه نقشی در آن بازی می‌کنند، از چه نمادهایی در این تصویر استفاده شده و چرا، پیام آشکار و پنهانش چیست، چه تأثیر ذهنی و روانی می‌خواهد بر بیننده بگذارد، آیا تصویر یا عکسی مستند و اصیل (اوریژینال) است یا با انگیزه و برای مناسبت خاصی پرداخته‌شده است، آیا تصویر آگاهی‌دهنده است یا گمراه‌کننده، ترس برانگیزاننده و شوک‌آور است یا هشیار کننده، می‌خواهد نفرت بیفکند و تحریک کند یا صلح و دوستی را نوید دهد، تفرقه ایجاد می‌کند یا وحدت می‌بخشد، واقع‌بینانه است و روشنگر یا خوش‌بینانه است و امیدبخش و یا بدبینانه و ناامیدکننده و بسیاری پرسش‌های دیگر.

افزون بر این‌ها فناوری‌های نوینِ دیجیتال و هوشمند،/ امکاناتی در اختیار انسان‌ها می‌گذارند که می‌توانند تصاویر را دست‌کاری کنند و یا حتی تصاویری دروغین بیافرینند. آنچه در این میان جالب و درنگیدنی است، این است که گاه یک تصویر واحد می‌تواند از سوی جریان‌های سیاسی متفاوت و حتی متضاد با تقصیرهایی متفاوت علیه یکدیگر استفاده شود.

به‌تازگی و در آستانه‌ی انتخابات پیش رو تصویرهایی از سوی جریان‌های سیاسی مختلف و نیز ارتش سایبری حکومتی در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شوند که انگیزه‌ها و اهداف متفاوتی پشت هرکدام آن‌ها نهفته است. یکی از این تصاویر، عکسی است از سید محمد خاتمی رئیس‌جمهور وقت ایران از سال 1376 تا 1384. این عکس که گویا از دیدار خاتمی با خبرنگاران زن در زمان ریاست جمهوری‌اش به‌جای مانده، خاتمی را در حلقه‌ای از خبرنگارانی چون مسیح علی‌نژاد، فرناز قاضی‌زاده، نفیسه کوهنورد، رکسانا صابری و چند تن دیگر نشان می‌دهد. آنچه این عکس را ویژه و برجسته می‌کند، خروج بسیاری از این خبرنگاران در سال‌های بعد، از کشور و فعالیت آنان در رسانه‌های خارجی و یا کنشگری سیاسی و اجتماعی آنان به‌عنوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور است.

حالا از این تصویر چه تفاسیر و بهره‌برداری‌های سیاسی‌ای از سوی جریان‌های سیاسی و نیز جمهوری اسلامی می‌شود؟ رسانه‌های جمهوری اسلامی این تصویر را نمونه‌ی بارزی می‌بینند از نفوذ "دشمن" و "براندازان" و حتی "مأموران و جاسوسان سازمان‌های اطلاعاتی دولت‌های خارجی" (به‌طور مشخص آمریکا، اسرائیل و انگلیس) و بر این اساس خاتمی و دولت او را در بهترین حالت "دولتی ناخالص" و "آلت دست دولت‌های اجنبی" معرفی می‌کنند. از آن‌سو سلطنت‌طلبان و چپ‌های رادیکال آن‌ها را مأموران دست‌پرورده‌ی جمهوری اسلامی و مزدوران دولت‌های بیگانه می‌دانند که وظیفه و مأموریتشان نفوذ در اپوزیسیون خارج از کشور و به انحراف کشاندن آنان است. این‌ها همه در حالی است که اگر هرکدام این خبرنگاران مستقیم و غیرمستقیم به سود هرکدام از این جریان‌های سیاسی عمل می‌کردند، به‌گونه‌ای دیگر داوری و ارزیابی می‌شدند؛ چنانکه مسیح علی نژاد تا زمانی که همراه و همگام رضا پهلوی بود، شخصیتی ملی و مردمی به شمار می‌رفت، ولی به‌محض اینکه از آن جرگه خارج شد، دوباره به مأمور جمهوری اسلامی بدل گشت!

اما جدای از این تفاسیر و تعابیر، انتشار این تصویر در شرایط کنونی چه مفهومی دارد و منتشرکنندگان آن چه پیامی را می‌خواهند به مردم برسانند؟ با نگاهی گذرا به حاشیه‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی بر این تصویر نوشته می‌شود، پیام‌های زیر را می‌توان دریافت:

1) در جمهوری اسلامی هر پدیده و رویدادی برنامه‌ریزی‌شده است.

2) این‌ها همه مأموران جمهوری اسلامی‌اند که از قبل برای آینده تربیت‌شده‌اند.

3) این‌ها مأموران دشمن و اجانب هستند که در نظام جمهوری اسلامی نفوذ کرده‌اند.

4) اپوزیسیون خارج از کشور همه افرادی مشکوک و خودفروش هستند.

5) هیچ‌کس در هیچ زمان و هیچ شرایطی قابل‌اعتماد نیست.

6) انسان‌ها اساساً تغییرپذیر نیستند و همه همیشه همان هستند که بودند.

در کنار همه‌ی این برداشت‌ها و تفاسیر، این تصویر اما می‌تواند نشانه‌ی این هم باشد که مردم در هر نظامی همواره از کوچک‌ترین روزنه‌ی تغییرِ اصلاحگرانه و مسالمت‌آمیز استقبال کرده و به آن امید می‌بندند و این حکومت‌ها هستند که با رفتارها و عملکردهایشان راه‌های اصلاح و تغییر را می‌بندند و جامعه را به تغییرات رادیکال و انقلابی سوق می‌دهند.

حال از این گزاره‌ها چه نتایجی می‌توان گرفت؟

نخستین نتیجه‌ای که از این گزاره‌ها می‌توان گرفت، اقتدار اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی و توان برنامه‌ریزی "توطئه‌گرانه"ی درازمدت او برای پیشبرد اهداف سیاسی‌اش است.

دومین نتیجه، زیر سؤال بردن و تخریب شخصیت‌ها و از آن طریق، ایجاد بدبینی و بی‌اعتمادی در میان مردم، به‌ویژه علیه نیروهای اپوزیسیون است.

سومین نتیجه، تلقین این باور است که انسان‌ها تغییرناپذیرند و به هیچ‌کس و هیچ‌چیز نباید اعتماد کرد.

اکنون با این نتایج می‌توان تعیین کرد که این تبلیغات در عمل و درنهایت به سود و زیان چه کسانی و چه جریانی است. ازآنجاکه جمهوری اسلامی (به گمان خودش) به لحاظ حیثیتی چیزی برای از دست دادن ندارد، چراکه دیگر حیثیتی برای او نمانده است، با ایجاد بدبینی و بی‌اعتمادی در میان مردم می‌تواند اتحاد و یکپارچگی مردم و نیروهای اپوزیسیون را خدشه‌دار کرده و روند آن را به مخاطره و تأخیر بیندازد.

از سوی دیگر جریان‌های سلطنت‌طلب و چپ رادیکال (چه مذهبی، چه غیرمذهبی) که با نگاه مطلق‌گرایانه و سیاه‌وسفیدشان هرگونه تغییر در افراد و نیروها را انکار می‌کنند، عملاً راه را بر هرگونه تغییر و تحول فردی و اجتماعی و به پیرو آن، بر جابه‌جایی نیروهای مردد و روی گردانده از نظام، تضعیف توان و ظرفیت حکومت و تقویت نیروهای مردمی می‌بندند. این‌ها گویا فراموش کرده‌اند که بسیاری از شخصیت‌ها و نیروهای مردمی، به‌ویژه در تاریخ معاصر ما، مستقیم یا غیرمستقیم در دستگاه‌های حکومتی خدمت می‌کرده‌اند و در برهه‌ای از زمان به سود مردم، یا طرح‌ها و برنامه‌هایی ملی را پیش برده‌اند و یا رو در روی حکومت وقت ایستاده‌اند: امیرکبیر، رضاشاه و مصدق از نمونه‌های سیاستمداران حکومتی‌اند و دکتر علی شریعتی، امیر پرویز پویان و خسرو گلسرخی و بسیاری دیگر، نمونه‌های روشنفکران و کنشگرانی هستند که در دوره‌ای در نهادها و نشریات "حکومتی" آن زمان فعالیت داشتند. شریعتی استاد دانشگاه بود، پویان مدتی در موسسه‌ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران فعالیت داشت و گلسرخی خبرنگار روزنامه‌ی کیهان بود. از این نمونه‌ها در عرصه‌های مختلف فرهنگ و سیاست فراوان‌اند.

در کشورهای دیگر هم همین‌گونه است: هیتلر صدراعظم هیندنبورگ بود که به‌جای او نشست؛ ژنرال پینوشه فرماندهی کل ارتش سالوادور آلنده ی سوسیالیست بود که حکومت او را سرنگون کرد و بسیاری نمونه‌های دیگر. هیچ‌کس از آغاز "مخالف و انقلابی" زاده نشد و بسیاری در مراحل مختلف زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌شان یکسان باقی نماندند. البته که هرکسی، در هرزمانی و هر موقعیتی می‌تواند خود را بفروشد و یا در خدمت این یا آن نیرو و دستگاه سیاسی قرار گیرد، اما تا زمانی که کسی به جرم و جنایتی مرتکب نشده و یا جرم و جنایت او مسجل نشده، فقط به‌صرفِ اعتقادات و فعالیت‌های سیاسی در برهه‌ای از زندگی‌اش (با باورها و دانش سیاسی آن زمانش) نباید با گمانه‌زنی‌ها محکوم به سرنوشتی محتوم شود و از امکان تغییر و جبران اشتباهات محروم گردد.

همه‌چیز و همه‌کس در حال تغییرند. تغییر را باور کنیم و به یکدیگر فرصت و جرئت تغییر بدهیم. و مهم‌تر از همه، به کسانی که به درک و ضرورت تغییر رسیدند، فرصت و جرئت اعلام آشکار آن و جداشدن آن‌ها از دستگاه حاکم را بدهیم و آن‌ها را با آغوش باز و هم‌زمان با چشمانی بازتر و انتقادگر در میان خود بپذیریم. با محدود کردن حلقه‌ی نیروهای تحول‌خواه با برچسب‌ها و گمانه‌زنی‌ها و نیت خوانی‌های مبتنی بر تئوری توطئه، نادانسته و ناخواسته به بلندگوی تبلیغاتی نظام حاکم بدل نشویم و جنبش تحول‌خواهی مردم ایران را از حمایتگران کوچک و بزرگ و رنگین‌کمانیِ آن محروم نکنیم. به‌جای اینکه همه‌ی دریچه‌ها را به روی ناراضیان و مخالفان آینده ببندیم، روزنه‌ای برای ایجاد جبهه‌ای گسترده و فراگیر و یکپارچگی ملی بگشاییم. فقط با چنین نگاهی می‌توان نیرویی عظیم برای تحول سیاسی و اجتماعی سرزمین ما فراهم آورد و به آینده امیدوار بود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy