مُهره چینی برای گذار آرام رهبری جمهوری اسلامی به رهبر یا شورای رهبری پس از مرگ خامنهای از آن روز شروع شد که خامنهای از میان خیل نوکران دست به سینهاش تصمیم و ارادهاش متمایل به ابراهیم رئیسی شد و او را نخست به ریاست قوه قضائیه و سپس به مقام ریاست جمهوری برکشید و بر آن شد تا برای آخوند بیسواد شش کلاسهای که در سابقه و تجربه مدیریتی او بجز صادرکردن چند هزار حکم اعدام برای دگراندیشان و آزادیخواهان ایران چیز دیگری نبود سابقه سیاسی و مدیریتی بسازد و بدین ترتیب دهان منتقدین و معترضان را ببندد و بگوید که به شش کلاسه بودن و بی تجربه بودن او سیاست و مدیریت و غیره ابراهیم رئیسی خرده نگیرید که در پیشینه او ریاست قوه قضائیه و ریاست جمهوری است! بنظر نمیرسد که خامنهای آنقدر کودن باشد که نداند هیچ لباسی جز لباس جلادی اعدامهای دهه ۶۰ و کشتار هولناک زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ برتن او برازنده نیست، سئوال اینجا است پس چرا خامنه از میان انبوه حلقه به گوشان و چابلوسانی که او را احاطه کردهاند ابراهیم رئیسی را به سرعت بالا آورده و در جایگاه دوم جمهوری اسلامی نشانده است؟
نگاهی کوتاه به مُهره چینیهای خامنهای برای تعیین جانشینی و گذار آرام حکومت اسلامی به رهبری جدید پس از مرگ او همه دلالت بر نقش بی بدیل مجتبی خامنهای در هرم قدرت پس از مرگ خامنهای میکند. مجتبی خامنهای چهره مرموزی است که سالها است خود را از انظار عمومی پنهان نگاه داشته و به تازگی در برخی از رسانههای دولتی از او به نام "آیت الله مجتبی خامه ای" نام برده میشود و شاید به زودی مانند پدرش یک شبه او را به درجه اجتهاد برسانند و صاحب رسالهاش کنند بدون شک در چیدمان قدرت باندهای مافیائی جمهوری اسلامی پس از مرگ سید علی خامنهای نقش اساسی بازی خواهد کرد اگرچه شایع است هم اکنون نیز بخاطر ضعف جسمی و روحی و روانی خامنهای پدر، رتق و فتق بیت رهبری به خامنهای پسر واگذار شده است. گفتههای دو روز پیش محمدی عراقی یکی از نمایندگان مجلس خبرگان و نقل خاطرهای از خامنهای که گویا خامنهای چند سال پیس گفته است: با تحقیق و بررسی کمیته مخفی سه نفره در مورد بررسی بستگان ایشان بعنوان یکی از گزینههای رهبری مخالفت کرده و گفتهاند "دور این موضوع را خط بکشید" اتفاقا موضوع رهبری مجتبی خامنهای را پُر رنگ تر میسازد و ما را به یاد مرگ خمینی و مسئله جانشینی خمینی میاندازد که همین خامنهای که امروز خود را به عرش اعلا رسانده است و خدا با زبان او حرف میزند! چگونه در آن روزها خود را موش مردگی زده و گفته بود: "باید به حال ملت ایران گریست که من رهبرشان باشم". وبدین ترتیب وانمود کرده بود که نه فکر کسب قدرت است و نه قابلیت رهبری را دارد که البته با توطئه گری لباس رهبری وآیت اللهی و فقاهت براوپوشاندند! راست این است که خامنهای به درجهای از بیماری خودشیفتگی رسیده است هیچکس را قدوقواره فرزند خود برای جانشینی خود نمیداند.
نتیجه و کلام آخر- انتصابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان آخرین حلقه از حلقههای تکمیل مُهره چینی برای جانشینی رهبر خودکامهای است، رهبری که نگران ادامه امیال مالیخولیائی پس از خویشتن است. خامنهای خودکامه در این اندیشه خام است که پس از مرگ او گرگهای تیزدندان پیرامونش که در پرتو حکومت فاسد او فربه شدهاند مبادا بر سر تقسیم قدرت به جان یکدیکر بیفتند و در این میان مردم ایران از فرصت استفاده کنند و طومار آنان را درهم پیچند. خامنهای که در انتهای عمر جنایتکارانهاش هر شب با کابوس قیام مردم ایران سر به بالین میگذارد و یاد خیزشهای سال ۸۸ و۹۶ و۹۸ و سرانجام جنبش شکوهمند زن زندگی آزادی خواب شبانه او را آشفته میسازد تصور میکند که با این خیمه شب بازی آخر که شاید آخرین نمایش انتخاتی قبل از مرگ او باشد میتواند ادامه و بقای حکومت نکبت بار اسلامی را در ایران تضمین نماید غافل از اینکه آرامش دریا پایدار نیست، امواج سهمگین در راهاند، امواجی که عاملان و آمران ۴۵ سال حکومت تباهی و جنایت را غرق خواهد ساخت، دور نیست آن روز.
بهروز ستوده
انقلاب، قدرت سیاسی و فاشیسم اسلامی، جلال ایجادی
بهار در راه است! باز کن پنجره را! ابوالفضل محققی