Wednesday, Mar 13, 2024

صفحه نخست » غصه می‌خوریم چاق می‌شویم و یا با غمباد فربه؟ مهدی استعدادی شاد

Mehdi_Estedadi_Shad.jpg*- بین حساسیت حاد، که از هوشمندان نخبه معمولا سراغ میگیرد و بی خیالی مطلق، که نزد مردم عوام بیشتر پیدا میشود، یک قلمرو میانی و تفکیک کننده بایستی وجود داشته باشد. قلمرویی که در آن نهال " رفتار متعادل " قد بکشد. تعادلی که همزمان به معنای رشد آگاهی متکی بر تجربۀ روزمره است و بتدریج آن ارادۀ سیاسی جمعی را میسازد که شهرنشینی برای تعمیق خود بدان نیاز دارد.

در هر حالت آن نهال را باید ارجمند و ضروری دانست. بویژه که در ارزیابی خُلقیات ایرانیان، دلسوزان همیشه از کنش و واکنشهای افراط و تفریطی ما شکوه کرده­اند.

منتها از همین آغاز باید این نکتۀ مُهم را یادآور شد که "تعادل" نه مترادف دلخوشیهای میانمایگی باید فهمیده شود و نه همسان با ترسهای محافظه کاری.

*- برخلاف اقتدار متکبرانه خودکامگی و استبداد، مدیریت دمکراتیک در تاریخ مُدرن احساس وظیفه کرده و میکند. مدیر دمکرات، بخاطر پیششرط وجودی‌اش، مسائلی را میخواهد حل کند که بواسطه فراغت از کار و افزایش زمان استراحت بوجود میآیند.

قدیمها عموم مردم بیشتر وقت خود را با کار سخت بدنی طی میکردند. کاهش عامل سختی فعالیت بدنی در این میانه، که بخاطر استفاده از ابزارهای مکانیکی و تکنیکی بوجود آمده، باری از دوش مردمان کم کرد. باری که زندگی تلف کن و طاقت فرسا بود.

*- در روند پیشرفت ملل و با پیدایش جوامع مُدرن، نهاد حاکمیت نیز به دو الگوی رفتاری متفاوت نیاز پیدا کرده است. یکی از این الگوها رابطه با سایر کشورها است و به اصطلاح زیر سقف "روابط بین الملل" انجام میگیرد. روابطی که در واقع داد و ستد دولتها را تنظیم مینماید. آن را در محاوره "دیپلماسی" میخوانیم. البته مبتنی بر زاویه دید، یعنی اینکه به جبهه استعمارگران تعلق دارید یا در صف استعمارشدگان مرئی و نامریی هستید، معنای دیپلماسی فرق میکند.

چرا که "دیپلماسی" از یکسو ابزار فخر فروشی و سلطه بر جغرافیای وسیعتر معنا میدهد. وقتی از قرن پانزده ببعد میلادی دول اروپایی با ناوگان دریایی خود نیرو به قارههای دیگر اعزام میدارند تا سرانجام این رقابتها، بریتانیا از هلند، فرانسه، اسپانیا و پرتقال جلو بزند و از مستعمرات بیشترین سهم را ببرد.

از سوی دیگر اما "دیپلماسی" احساس تحقیری است که هوشمندان نخبه، در مملکت زیر استعمار مریی و نامریی رفته، هرروزه با آن دست پنجه نرم میکنند. ایشان هم بیزار و نافی مناسبات سلطه در سیستم جهانی هستند و هم از زبونی حاکمان بومی خود زجر میکشند که انبوه توده مردم را در راستای فرمان و منافع بیگانه به اسارات و ناآگاهی زمینگیر میسازد. از ساختمانIWF "صندوق پول بین المللی" در واشینگتن علنی به دولتها دستور داده میشود تا کجا به مردم سوبسید دهند. ولی در "پستو" عده‌ای مخفیانه تصمیم میگیرند که ارز ملی در معاوضه با دلار تا کجا سقوط کند و نیروی خرید تضعیف شود.

بنابراین در کنار دیپلماسی و روابط تنظیم شدۀ استعمار و مستعمره، الگوی ضروری دیگر برای نهاد حاکمیت در چرایی و چگونگی سیاست داخلی نهفته است تا حکومت شوندگان را در راستای منافع و خواسته حکومت کنندگان به کار و فعالیت بکشاند.

بنابراین برای بسیج نیروی اجتماعی لازم است که حکومت شونده پژمرده یا ملال زده نباشد. برای مرتفع ساختن این موانع حکومت از خدمات دو صنف مدام در حال رشد بهره گرفته و میگیرد. اصنافی که بترتیب صنعت داروسازی و صنعت سرگرم سازی هستند. دارو را زنجیرۀ پزشک و بیمارستان و داروخانه تجویز و عرضه میکنند و سرگرمی را رسانه­ها.

روش بهداشت جسمانی در دورۀ مُدرن البته به آن رهنمود ابن سینایی هم توجه یافته که عارضه‌های جسمانی را در رابطه با درمان اختلالات روان و نفس برطرف باید کرد. بخشی از این امر همه گیر شدۀ روانشناسی را نتیجه آن توجه باید قلمداد کرد که در جوامع پیشرفته به شاخه‌ها و طریقه‌های درمانی متفاوتی منجر شده است.

بهر صورت فراگیری امر روانشناسی دارای پیشزمینۀ تاریخی است. از روند تحول رُنسانسی بدین سو و نیز در کانون توجه قرار گرفتن آدمیزاد که میبایست به کمک خرد جمعی "انسان" شود، یک هدف دنبال شده است. هدف انسان"سازی".

نخست جوامع از طریق روش تعلیم و تربیتی سختگیرانۀ مکتبی یا پادگانی که از سوی ایدئولوژی مدعی پیشرفت و نجات بشریت تجویز میشده و سپس به شکل رفورم یافته و تلطیف شده که آموزش و پرورش نام گرفته، آن هدف را دنبال کرده‌اند.

در ایران این گذار را در نامهای "مکتب و اکابر"، "نظام قدیم" دبستانی و دبیرستانی و سپس "نظام جدید" مهدکودک، مدرسه و راهنمایی و... " میتوان رهگیری کرد. گرچه همواره نزد ما نگرش ایدئولوژیکی با آماجهای مختلفی صحنه گردان "نمایش انسان سازی"بوده است. از شور بختی تاریخی هنوز به سیستم پرورشی و آموزشی به دور از اقتدارهای کلیشه‌ای و ایدئولوژیکی نرسیده‌ایم. زیرا اسیر روشهای مدکاری ناکارآمد و مخرب مانده‌ایم. روشهایی که زیر عنوان "پداگوژی سیاه" یا "روانشناسی زرد و تجارتی" در مباحث انتقادی پیرامونشان روشنگری صورت گرفته است.

باری. از مسئله مبارزه با پژمردگی بگذریم که به دهه‌ها در غرب با قرصهای ضد افسردگی با آن مقابله میشده است. اینجا نگاهی گذرا به ملال و برنامه‌های تفننی و سرگرم کننده رسانه کنیم. سرگرمی که نه فقط کمکی به رشد آگاهی عمومی نمیکند و در صد بازتولید مرده ریگ گذشته و خرافات است، بلکه سیاهی لشگری پخمه را نیز زیر عنوان "سلبریتیها" (خود نمایان) رو دست جامعه میگذارد. سیاهی لشگری که با ادا و اطوارهای مبتذل و قر و قمیشهای بُنجل بیشتر بارخاطر است تا یار و یاور. آنهم بدین بهانه که اولیای امور خواسته‌اند در سطح جامعه با ملال مبارزه کنند.

*- در دوره تاریخی که هنری میلر از آن به عنوان "عصر آدمکشها" یاد کرده (اثری انتشار یافته به سال ۱۹۶۲ میلادی و سپس توسط عبدالله توکل بفارسی ترجمه شده) زود رنجی و پوست نازکی تلقی میشود. این که آدمی از مشکل داشتن با "ملال" سخن بگوید.

اما گونه گونی ابزار سلطه تا آنجا پیش میرود که حل مسئلۀ ملال هم در دستور کار حاکمیت قرار بگیرد. آنهم حاکمیتی که گاه و بیگاه در جنگهای داخلی و خارجی درگیر است. اما وقتی حاکم میخواهد در قلمروی روزمرگی عادی بودن وضع خود را وانمود کند، از چالش با ملال عمومی گریزی ندارد.

باری. راز مطالعه و ارزیابی که هنری میلر در مورد آثار رمبو انجام داده در نکته زیر نهفته است. این که آن نویسنده خوشباش امریکایی از درک و فهم شاعر شوریده فرانسوی، که شعار معروف و سرلوحۀ زندگیش "مطلقا مُدرن باید بود"، بدین نتیجه رسیده که ما در عصری زندگی میکنیم که دورۀ میدانداری قاتلان و آدمکشها است.

در واقع فهم فراز و نشیب اعصار، کار آسانی نیست که با چند عبارت بتوان توضیحش داد. بویژه تاریخی که در آن از یکسو مدرنیته فرهنگی و بلوغ انسانی آرزو شده و در سوی دیگر مدرنیزاسیون سوداگرانه واقعیت را دستکاری کرده است. این یعنی فهم چالش پیچیده‌ای که میان رشد فرهنگی بشریت با حرص و آز افراد جهانخوار برقرار بوده است.

منتها در همان اثر "عصر آدمکشها" با چند اشاره روبرو هستیم که میتواند رهنمودهایی در جهت نجات از هزارتویی (لابیرنتی) باشد که در آن گرفتاریم. به چندتا از این اشارهها بطور اجمالی نگاهی میکنم.

یکی از اینها ارزیابی مترجم فارسی (عبدالله توکل) از هنری میلر است که او را شبیه شارل بودلر (یکی از پیشقراولان شعر مُدرن فرانسوی) خوانده است. بزعم عبدالله توکل اینان، یعنی بودلر و میلر، در شمار هنرمندانی هستند که از راه بدی و شرّ میخواستند به وارستگی و رستگاری و حفظ سلامت نفس برسند. افرادی به دور از زاهد نمایی و ریاکاری.

ارزیابی بعدی همچون اشاره‌ای به جایگاه فرهنگی و هنری آرتور رمبو است که هنری میلر مینگارد و وی را به قرار زیر تجلیل میکند که "تا کنون هیچکس چه از حیث تهور و چه از حیث تخیل در شعر فرانسوی از وی فراتر نرفته است".

این تجلیل در حالی است که میلر از پیشفرض زیر حرکت کرده است که "شاعر (به مفهوم عام و خاص کلمه) بدون شک مقیاس حقیقی نیروی حیاتی هر ملتی را نشان میدهد".

در ضمن میلر این پیشفرض را با استدلال زیر استحکام بخشیده که شاعران اصیل لحن پیشگویانه و پیامبرانه‌ای دارند که مایۀ تعجب و حیرت است. سپس این آینده بینی رمبو را که از شکست کمونارهای پاریسی مایوس و نا امید گشته بود، به قرار زیر توضیح میدهد که "شاید رمبو، با آن فرار خود از دنیا (کوچ از قلب تمدن اروپا و پاریس به افریقا)، روح خویش را از گزند سرنوشتی بدتر از آن سرنوشت که در حبشه نصیبش شد، مصون داشته باشد".

میلر در طی روند آشنایی خود با آثار رمبو چنان شیفته وی گشته است که بر اساس عناوین دفاتر شعر وی زندگی خود را فصل بندی میکند و از "فصلی در جهنم" و از فصل "اشراقها" میگوید. این تمایل شاید به علت این تلقی است که میلر در نوشته‌ای بدان اعتراف کرده که با سرگذشتی دردناکتر و جانسوزتر از زندگی رمبو روبرو نبوده است. بطوریک بیدادگریها و تحقیرهای تاکنونی و نومیدی و ناتوانی خود را پاک فراموش کرده است. او شباهت خود به رمبو را در نیاز و تمایلی شدید به "اعتراف" میخواند و در این وادی هدف رمبو را به زندگی در آوردن ادبیات میداند و هدف خود را جادادن زندگی در ادبیات مینامد.

مسئلۀ عصر آدمکشی و قتل انسان را میلر از طریق نگاه به سرنوشت رمبو توضیح میدهد: " اما منشأ این دغدغۀ خاطر چیست؟ منشأ این نگرانی، ترسی است که در دل هر آفریننده‌ای نهفته است: ترس از این که در روی زمین، "نخواستنی" و بیهوده باشد. و این است که رمبو، اغلب در نامه‌هایش، از ناتوانی خود در بازگشت به فرانسه و پیش گرفتن زندگی شهروندی مثل شهروندان دیگر حرف میزند. میگوید که من در آن جا، کسب و تجارتی، شغلی، و دوستی ندارم. مثل همۀ شعرا چنین میپندارد که جهان متمدن جنگل است. نمیداند در این جنگل چه گونه از خویشتن دفاع کند".

مهدی استعدادی شاد



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy