Tuesday, Mar 19, 2024

صفحه نخست » مشروعه‌خواهان جدید، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgبسیاری از برساخته‌ها و انگاره‌ها‌ی غربی و علمی (که بیش‌تر در دل فرهنگ غربی بالیده‌اند؛ و برآمده‌اند) در فرهنگ‌ها‌ی دیگر، از جمله فرهنگ‌ها‌ی فارسی‌عربی (فاربی)، به‌ویژه هرگاه پا‌ی سیاست و علوم سیاسی در میان است، چندان گویا و کمک‌رسان نیستند؛ یعنی نمی‌توانند برای فرهنگی که با آن برساخت‌ها بی‌گانه است برگویند (توضیح دهند) که داستان چیست؟
و‌ مردمانی که از برآمدن آن برساخت‌ها و داستان آن‌ها دور هستند، چندان عجیب نیست اگر نمی‌توانند از پرسش‌‌هایی که به برآمدن آن پاسخ‌ها و برساخت‌ها رسیده است، سراغ بگیرند.

ممکن است، این باره (موضوع) برای یک فرد عادی چندان اهمیت نداشته باشد، اما اگر کسی به بنیادها‌ی فلسفی، نظری و‌ گفتمانی دعواها‌ی سیاسی در یک کشور که به طور چیره با فرهنگ غربی بی‌گانه است، نگاه کند؛ و بتواند از نماها و روبناها بگذرد، و به ژرفاها و زیربناها برسد؛ خواهد دید که این برساخت‌ها در فرهنگ‌ها‌ی دیگر، حتا گاهی به گسترش بددانی و نادانی هم می‌رسند؛ و دش‌واری‌ها‌ی سیاسی را بسیار پیچیده‌تر می‌کنند.

بگذارید با یک نمونه‌ی برجسته‌ی تاریخی در فرهنگ فاربی این دش‌واری را پوست‌گیری کنم. در فرهنگ فاربی مشروعه‌خواهی و مشروطه‌خواهی گفتمان و داستانی آشنا است؛ اما حتا این برساخته از آن‌جا که برابرنهادی برای کانستیتیوشن و لیبرال‌دمکراسی است، هرجا به بنیادها و ریخت‌ها‌ی روزآمد خود (مثلن حکومت‌ها‌ی رفاه و ریخته‌ای از سوسیال‌دمکراسی) می‌رسد، برای بسیاری از مشروطه‌خواهان گیج‌کننده می‌شود. به لیبرال‌دمکراسی‌ها و ارزش‌ها و سازوکارها‌ی کاربست آن‌ها در دل ساختارها‌ی سلطنتی در اروپا نگاه کنید. لیبرال‌دمکراسی‌ هم‌چون فرآیندی ژرف و پی‌گیر و همه‌گیر می‌آید و از ساختار سیاسی و حتا اجتماعی ریخت‌ها‌ی گوناگون پوشیده و پنهان اقتدار و ولایت را می‌زداید و می‌برد. فضایی خالی از قدرت را در گستره‌ی فرهنگ می‌کارد و می‌گستراند و مقام شهروندی را همه‌گانی می‌کند.
این فرآیند‌ها همیشه با ریختی از قانون‌گرایی و قانون‌مداری و از دل انگاره‌ی حکومت قانون (Rule of law) می‌آیند. به زبان دیگر حکومت قانون و‌ بنیادها‌ی فلسفی و نظری آن است که به مشروطه (Constitution) و لیبرال‌دمکراسی می‌رسد. اما این انگاره از هوا نیامده است؛ برآمد انسان‌شناسی و هستی‌شناسی ویژه‌ای است که آدمی را خودبسنده و خودبنیاد می‌‌داند و می‌خواهد.

همین لیبرال‌دمکراسی که از همه‌ی برساخته‌ها‌ی دیگر، جهان‌گیرتر است، در فرهنگ فاربی ما در بنیادها ناشناخته است. زیرا در فرهنگ فاربی در بنیادها خودبنیادی آدمی و برآمد آن، حکومت قانون هیچ‌جای‌گاهی ندارد. در این فرهنگ «فرمان» هسته‌ی سخت سنت است؛ و از دل آن تنها ولایت، ولایت‌مداری و ولایت‌پذیری بیرون می‌آید. یعنی ما هنوز از دریافت حکومت قانون و بایدها و نبایدها‌ی آن بی‌خبر هستیم. دعواها‌ی سیاسی ما به‌طور چیره دعوا بر سر ولایت‌ها‌ی گوناگون است.

در این چشم‌انداز اگر جدال مشروطه‌/مشروعه را تنها ایستاده‌گی در برابر ولایت دینی بدانیم و بخوانیم؛ و به ریخت‌ها‌ی دیگر ولایت تن دهیم؛ لیبرال‌دمکراسی را نفله و‌ مثله کرده‌ایم! و این درست همان کاری است که بسیاری از ما ایرانی‌ها در یک‌سد سال گذشته کرده‌ایم و می‌کنیم. مشروطه‌خواهی در ایران بیش‌تر به در آمدن از ولایتی و تن دادن به ولایتی دیگر فهمیده شده است. (اوج این فاجعه را در بهمن ۵۷ تجربه کرده‌ایم.)
در این سنت که ولایت‌پذیری بومی است، چندان‌ عجیب نیست اگر کسانی که از ولایت‌ها‌ی دینی می‌گریزند، به‌آسانی به ولایت‌ها‌ی سکولار و عرفی دیگر (چپ و راست) تن دهند. بسیاری از کسانی که در ایران خود را مشروطه‌خواه، لیبرال‌دمکرات و حتا جمهوری‌خواه می‌دانند و می‌خوانند، اگر دعواها جدی شود، به آسانی ممکن است به دشمنی با لیبرال‌دمکراسی و جمهوریت هم برخیزند! یکی از شوندهایی که می‌تواند این دش‌واری را در فرهنگ فاربی آشکار کند و برگوید (توضیح دهد) به آن‌جا می‌رسد که بسیاری از این دعواها در فرهنگ فاربی و ایرانیان هنوز به بنیادها‌ی خود نرسیده است؛ و برآمد آن عجیب نیست که ما ایرانی‌ها هرگاه نام‌ها تغییر می‌کند، در یافتن جای جدید خود گرفتار و گیج می‌شویم. لیبرال‌دمکراسی، مشروطه و جمهوری پایان ولایت است. ولایت‌پذیری در هر ریختی، و با هر نامی، ریختی از مشروعه‌خواهی است. اگر می‌خواهیم با بازگشت به جدال مشروطه‌خواهی و مشروعه‌خواهی دعواها و داوها‌ی سیاسی ام‌روز را صورت‌بندی کنیم، باید مشروعه‌خواهان جدید را حتا اگر خود را مشروطه‌خواه یا جمهوری‌خواه می‌خوانند بشناسیم. کسانی که ولایت‌پذیر هستند؛ حکومت قانون و بنیادها‌ی آن را نمی‌شناسند؛ مردمان ایران را برابر و آزاد نمی‌خواهند؛ و آزادی و برابری و ایران را برساختی پسینی نمی‌فهمند؛ و ایران را برای همه‌ی مردمان ایران نمی‌خواهند، در جایی و در ریختی از ولایت ذوب شده‌اند. مشروطه‌خواهی در جهان‌ها‌ی جدید پاس‌داری از گوناگونی و‌ رنگارنگی مردمان ایران است.
هرکس نمی‌خواهد و نمی‌تواند جست‌وجو‌ی خوش‌بختی را در ایران آزاد و ملی کند، به ولایتی گرفتار است و مشروعه‌خواه است. مشروعه‌خواهی نوین انکار حقوق بشر است. مشروعه‌خواهی در جهان‌ها‌ی جدید انکار آزادی وجدان و آزادی بیان است. مشروطه‌خواهی بازگشت به گذشته و آغاز ولایتی دیگر نیست؛ مشروطه‌خواهی اگر ادامه مشروعه‌خواهی نباشد؛ و اگر ریختی نو از مشروعه‌خواهی نباشد، باید گذار از جمهوری اسلامی ایران را به گذار از سنت و سنت فرمان پیوند دهد. لیبرال‌دمکراسی ام‌روز ملیدن (ملی کردن) قدرت، داوری و قانون است.

اکبر کرمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy