مردم ایران اثبات کردند که از اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ تا به امروز بالغتر شدهاند و توانستهاند موج و قیام انقلابی را در تمام شهرهای ایران گسترش دهند. قیام ملی شهریور ۱۴۰۱ نشان داد که جامعه نه تنها به بلوغ رسیده بلکه دارای نبوغ سیاسی است و میتواند از کوچکترین روزنههای اعتراض استفاده کند و موج خیزش را در سرتاسر ایران گسترش دهد. کشته شدن مهسا امینی مشابه کشته شدن هزاران شهروند ایرانی دیگر بسیار تلخ بود و همان جرقههای اعتراضی را در روز اول در تهران و سپس شهرهای دیگر شعلهور کرد.
خیزش ملی به خوبی پیش رفت و توانست رژیم را در عمیقترین بحران مشروعیت و ثبات در بقا پیش ببرد. همان میزان که جامعه نشان داد که بالغ است همان میزان جریانی در خارج از کشور با رویکرد نابالغ و ضدتبلیغی توانست پیوند و وفاق شکلگرفته را دچار ابهام و شبهه کند. در خارج از ایران در جایی که میتوانست بلوغ سیاسی رشد کند طفولیت سیاسی عرض اندام کرد و توانست نقطه شروع شده را با قطع کردن ارتباط میان خارج و داخل گره بزند.
شورای همبستگی هرچند موجی از امید را در مجموعه کارکرد خود آورد اما پس از مدتی کوتاه و صرفا بخاطر کوتهفکری افرادی که تحمل نظرات دیگران را نداشتند، گسست. در این شرایط که یک «امید بزرگ» شکل گرفته بود یاس و ناامیدی بزرگتری را به ارمغان آورد.
چهرههای که پیشتر در عرصه سیاسی حضور نداشتند توسط رسانهها پروموت شدند و رفتهرفته میدان به جای واحد شدن دچار چنددستگی و در تضاد با یکدیگر پیش رفت. جامعه سیاسی به جای پیشه گرفتن تعقل سیاسی رویکردی کاملا هیجانی و احساسی از خود نشان داد. با شروع تنشهای اولیه که بخشی صرفا بخاطر خلوت شدن خیابانها عصبانیت را جای تعقل خود قرار داده بودند، اختلافات سیاسی را عمیقتر کردند.
جامعه سیاسی که بر جزمیات خویش متعصب شده بود متعصبانه اختلافات خود را در شبکههای اجتماعی بازپروراند و با وارونه کردن واقعیت و شکل دادن به مسیرهای بیراهه عملا تمام فرصتهای باقیمانده را نیز نابود کرد.
دندانپزشک، روزنامهنگار و هنرمندی که به دلیل عدم درک صحیح از أمور سیاسی روی لجبازی نشان داد و با رویکردی همسو با چهرههای رادیکال و حامیان خودشان بر طبل تنش کوبیدند، نشان دادند عادت به فضای سیاسی ندارند و میتوانند هر لحظه از کنترل و تعقل خارج شوند. افرادی چون مهتدی نیز که مدتی باورهای تجزیهطلبی خود را پنهان کرده بود پس از مدتی آشکارا از خدعه سیاسی و اهداف شوم تجزیهطلبی خود صحبت کرد.
جایگاهی که مردم به آنان داده بودند را عدهای جایگاه مستحق آن میپنداشتند و حالا بدون روبرو شدن با واقعیت نقش رهبرسازی پیاپی را پیش بردند که همین امر اختلافات را باریدیگر افزایش داد.
از بزرگترین گرفتاریهای اپوزیسیون در شرایط فعلی عدم توجه به ضعفهای درونی و حمله کردن به دیگری است. اقدامی که توسط دستکم خانم علینژاد بارها تکرار شده و ایشان هر زمان که موج پهلویستیزی در توییتر کاهش پیدا میکند با شرکت در یک مصاحبه کاملا آزاد و در اختیار داشتن پایه تریبون، موج تنش و اختلاف میان ایرانگرایان با جریانهای مختلف اما گره در همدیگر را افزایش میدهد.
یکی دیگر از رنجهای مهمی که اپوزیسیون با آن روبرو شده است مبالغه و اغراق است. اپوزیسیون میبایست بداند جهان منتظر مخالفان جمهوریاسلامی نمانده و طبق تعاملات جهانی که قطعا با دیکتاتورها نیز تعامل داشته باشند با جمهوریاسلامی نیز در تعامل است. بخشی از اپوزیسیون توهم ارتباط خاص و خطی با رهبران بزرگ جهان دارد و تصور میکنند با شکل دادن به یک موسسه فاندبگیر که نام جهانی به خود داده است همان اندازه نیز جریان خودشان را بزرگ میکنند!
سیاست عرصه کسانیست که بتوانند جریانسازی کنند و در سپهر سیاسی ضمن داشتن سواد سیاسی، تجربه سیاسی و همهگیر بودن تفکرات کاندید اصلی بتواند همه افراد را زیر چتر خود داشته باشد. از میان چهرههای اصلی منشور همبستگی تنها شاهزاده رضا پهلوی هم مقبولیت هم مشروعیت و از همه مهمتر توانایی نماینده اپوزیسیون را دارد. اینکه افراد بخاطر یک صفحه اینستاگرامی و با حمایت جریانهای چپ و ضدملی به چند دیدار بروند نشان دهنده توان رایزنی و سیاستمداری نیست. شاهزاده رضا پهلوی نه در تمنای مذاکره و نشست با سران کشورهای مختلف بلکه مطالبهگر و با حفظ أصول دیپلماتیک پیش میرود. میبایست فردی به گفتگو با سران کشورها برود که هم زبان سیاست را بداند هم نمایندگی اکثریت جامعه را داشته باشد. افرادی چون علینژاد صرفا خبررسان بودند و هرگز در مقام رهبر سیاسی ظاهر نشدند. سیاستمداران جهان به چهرههای رسانهای توجه نمیکنند و به آن اهمیت میدهند که پرچمدار بعدی ایران چه کسی است و آن فرد به چه میزان توانایی به کرسی نشاندن تعهدات خود را دارد. توجه داشته باشیم سیاستمداران جهان تیم مشاور دارند و آنان ظرفیت دیدار کنندگان را به خوبی ارزیابی میکنند.
در رفتارهای بخشی از اپوزیسیون شاهد طفولیت سیاسی و لجبازی غیرلازم هستیم و از طرفی آنچه بخش بزرگ اپوزیسیون یعنی ملیگرایان به نمایندگی شاهزاده رضا پهلوی بارها تکرار کرده که هدف اول میبایست سرنگونی باشد و سپس انتخاب مردم، آن را نادیده گرفته و تنها در حال تلاش برای حذف ملیگرایان هستند و دقیقا به دلیل عدم کوچکترین پیشروی در این بحث صرفا با طفولیت سیاسی خودشان مانع خواست مردم میشوند.
شاید در پایان باید اشاره شود که درحال حاضر شاهد ارائه راهکار از سوی جریان ضدیت با ملیگرایان نیستیم و تنها آنان خواهان حذف هستند درنتیجه رویکردی که دارند قطعا با مردم معترض در ایران یکی نیست واین عدم یکی بودن خواستههایشان نمایانتر خواهد شد. معترضان داخل کشور درنتیجه این گروههای صرفا مخالف براندازی را همطراز با جمهوری اسلامی دانسته و همانطور که با رژیم در جنگ هستند همان میزان نیز با این جریان سر تنش پیدا خواهند کرد کما اینکه در فضای مجازی شاهد این رویه به صورت مداوم هستیم.
مرتضی اسماعیلپور