دکتر علی شریعتی به عنوان متفکر مسلمانی که با حکومت شاهنشاهی مخالف بود، انسان سازی از نوع اسلامی که خود پدیدآورنده اش بود را سرلوحه ی گفتار و نوشتار خود کرد.
دکتر اولا متفکر بود، ثانیا خلاق بود، ثالثا مخالف اسلام سنتی و به قولی اسلام عقب مانده ی آخوندی بود.
اگر او زنده می ماند و دوران انقلاب را می دید قطعا و بی برو برگرد در همان سال های اول انقلاب به زندان می افتاد یا کشته می شد.
او تنها آخوندی را که قبول داشت، خمینی بود آن هم به خاطر افکار ضد پادشاهی و علنی کردن مخالفت اش با حکومت وقت والّا همه آخوندها از جمله خمینی با او مثل کارد و پنیر بودند و او هم آخوندها را کلا قبول نداشت و اسلام را دینی می دانست که واسطه ای میان فرد مسلمان و خدایش نمی پذیرد و آخوند به عنوان واسطه خدا و مردم فریبی بیش نیست.
اسلام شریعتی، اسلام خاص و مرکبی بود که ساخته ی ذهن خلاق و مبتکرش بود. او بر روی اکثریت جامعه ی ایران، که مسلمان بودند -و هنوز هم هستند- سرمایه گذاری کرد و در جذب جوانانی که اسلام آخوندی را نمی پذیرفتند و به مارکسیسم و ایسم های مدرن هم تن نمی دادند موفق بود.
اسلام شریعتی بر سه رکن اسلام ابتدایی و قهرمانان آن، اگزیستانسیالیسم، و مارکسیسم استوار بود و برای انسان سازی بر مبنای این سه پایه تاکید و برنامه داشت.
قهرمانان و الگوهایی که او به جامعه ی جوان معرفی کرد، اگرچه نام شان علی و فاطمه و ابوذر و امثال این ها بود، اما فکر و نگاه شان به جهان، مربوط به هزار و چهارصد سال پیش نبود و بر عکس از جامعه شناسان زمان، و مبارزان و متفکران دوران مدرن الهام می گرفت.
برخی ساده اندیشان بی سواد که نه کتابی از شریعتی خوانده اند نه چیزی از مارکس و مارکسیسم می دانند، نه حتی شناختی نسبت به دشمن خود یعنی آخوندهای متحجر دارند، مثلا گلسرخی را ابله و احمقی می دانند که مارکسیست اسلامی بود و از امام حسین در دفاعیات خود به نیکی نام می برد.
این ها با تمسخر ترکیب مارکسیسم مادی و اسلام الهی مثلا خود را از شر حماقت مارکسیست های اسلامی خلاص می کنند حال آن که ما در عمل و نیز در زندگی واقعی دیده ایم ترکیب هایی حتی از این عجیب تر که در عالم واقع به وجود آمده اند و اتفاقا در کنار هم به زندگی مسالمت آمیز و مرکب خود ادامه می دهند که جدیدترین اش ترکیب کمونیسم و کاپیتالیسم آن هم در عالی ترین سطوح خود در چین است!
باری. می شد و می توان نام علی بر خود نهاد و مارکسیست بود. می توان از رهبران حزب توده بود و نمازش قضا نشد. می شد و می توان خسرو گلسرخی بود و از حسین به عنوان انقلابی خلق های خاورمیانه تقدیر کرد. یا مثل پادشاه فقید ایران رهبری مدرن بود ولی لباس حج هم به تن کرد یا به زیارت مرقد امام شیعیان رفت. این ها سرمایه گذاری بر روی نیروهای انسانی ست که عمل شان یک چیز و فرهنگ شان چیز دیگری ست برای معقول کردن و معتدل کردن و در نهایت استفاده از آن ها در مسیر اهداف سیاسی خود.
امروز هم اکثریت مردم ایران مسلمان و شیعه هستند هر چند اکثریت شان به خون آخوندها و اسلام سیاسی آخوندی تشنه هستند و اکثریت مردم ایران طرفدار جامعه ی مدرن هستند هر چند همان اکثریت به شدت آلوده به فرهنگ سنتی و عقب مانده و متحجر هستند و اتفاقا هنر در این است که این ترکیب ها و امتزاج های عجیب ولی واقعی را دید و با چنین جامعه ای عملا در ارتباط بود و خواست و توانست که این جامعه و این مردم را چه به لحاظ جمعی و چه به لحاظ فردی تغییر داد و انسان سازی فردی و اجتماعی را در عمل و در نظر مدّ نظر قرار داد.
ادامه دارد....
اظهارات جنجالی طلبهی جدا شده از موسسه مصاف