قصد من از این سلسله مقالات، نه پرداختن به انسان سازی حکومت ها با ابزارهای بی شماری که در اختیار دارند، بلکه انسان سازی به وسیله گروه ی از اشخاص یا خود افراد به صورت منفرد با ابزارهای محدودی ست که در دسترس شان است.
اما بد نیست در این قسمت پایانی از مقالات، اشاره ای به خواست و اراده و عمل رضا شاه در ساختن انسان های نو از مردم جامعه ایران کنم؛ خواست و اراده و عملی که در زمان خود حیرت انگیز بود و به شکلی اساسی -هر چند با نقائص بسیار- جامعه ی ایران را متحول کرد و آن چه امروز ما، نسل های بعد از مردم دوران او هستیم، در اثر خواست و عمل اوست و هر کس این موضوع را انکار کند یا بی خبر است یا مغرض.
رضا شاه به درستی پیشرفت ایران را در دگرگون کردن مردم عقب مانده اش می دانست و هر چند میزان عقب ماندگی و جهل و خرافات در جامعه ی زمان او به قدری زیاد بود که نمی شد انتظار معجزه داشت اما همان چه را نیز طی شانزده سال در دوران بحران و فقر و جهل انجام داد به معجزه شباهت داشت تا عملی عادی که از یک حکومت دلسوز می شد انتظار داشت.
اولین گام اساسی رضا شاه در تغییر زندگی زنان و وادار کردن زنان و مردان به پذیرش نگاه نو به موضوع تمام ایرانیان و نه نصف مردانه ی آن بود.
شاید بتوان با تلاش و کوشش و جبر و خرج کردن پول، سخت افزارهای جامعه را در دورانی کوتاه از نو ساخت یا ترمیم کرد ولی تغییر نرم افزاری جامعه، عملی بطئی و تدریجی و توانفرساست که نه پول و نه خواست و اراده و نه زور هیچ کدام نمی تواند آن را به طور کامل تغییر دهد.
رضا شاه اما با ترکیبی از همه ی این ها توانست جامعه ای پایه گذاری کند که اثرات مثبت اش تا امروز همچنان مشاهده می شود.
تغییر ظاهری و حتی پوشش مردان یا آموزش و پرورش به شکل جدید یا وارد کردن ابزار نوی ارتباطی و جمعی و ایجاد مراکز آموزش عالی، یا وادار کردن مردم به پذیرش نظم و انضباط اجتماعی همگی در تغییر رفتار مثبت نسل ها اثر داشت.
متاسفانه در دوران حکومت محمدرضا شاه فقید موضوع انسان سازی به شکلی که رضا شاه در نظر داشت مورد توجه قرار نگرفت و شاید یکی از دلایل وقوع انقلاب ۵۷ همین عدم توجه به انطباق تفکر و عمل مردم آن دوران با پیشرفت زمانه بود.
همین امروز نیز در صورت بر افتادن حکومت نکبت اسلامی، برای بازسازی جامعه ی آسیب دیده و بیمار شده طی ۴۵ سال گذشته باید با اراده و خواست قوی ملی و حکومتی، جامعه ایران را به سطح جوامع پیشرفته جهان رساند و تغییراتی که رضا شاه در بدترین شرایط ممکن طی ۱۶ سال با ابزار کهنه و قدیمی توانست در منش و تفکر و رفتار مردم به وجود آورد این نوید را به ما می دهد که می توان امروز هم انسان هایی در خور زمانه تربیت کرد و آن ها را به خدمت کشور و اجتماعات بشری در آورد.
اما امروز هم که حکومت در اختیار ما نیست و امکانات ملی را در اختیار نداریم، کماکان می توانیم با مسوولیت شناسی به وظیفه ی ملی و جهانی خود برای تبدیل به انسان مدرن و مثبت شدن با نهایت توان بکوشیم و به انسان هایی پیشرفته حتی در قلب عقب مانده ترین و متحجر ترین حکومت های شناخته شده در قرن های اخیر بدل شویم.
در اینجا نقش اراده ی فردی و نیز نقش گروه هایی که می توانند به انسان سازی ما کمک کنند بسیار اهمیت دارد که باید بیشتر از پرداختن به موضوعاتی که هیچ فایده ای برای مردم و بخصوص جوانان ما ندارد به موضوعات اساسی برای خودسازی و انسان سازی بپردازیم.
امیدوارم نکاتی که در این سه چهار مطلب بیان شد فتح بابی در این خصوص باشد تا متفکران و اندیشمندان دلسوز برای ایران و ایرانی راه کار ها و شیوه های تغییر در خصوصیات منفی و تبدیل آن ها به خصوصیات مثبت را نشان دهند و جامعه را از تجارب و دانش خود برای دگرگونی بنیادی بهره مند سازند.
خیز سپاه برای مصادره استارتاپها ایران