میگویند دروغ حُناق نیست که گلوگیر باشد.
اما کم تر گفته و نوشتهاند که مثل حناق (دیفتری) نوعی بیماری عفونیِ مسری و واگیرداری است که به جای گلوی دروغگو، گلوی جامعه را میگیرد تا خفهاش کند.
امروزه شاهد جهانگیریِ دروغ و پیامدهای آن که به چالشی بزرگ در زندگی انسان و جامعه بشری تبدیل شده، هستیم. دروغ نقش نخ تسبیحِ و اتصالِ مذهب، سیاست، فرهنگ و اخلاق را به عهده دارد.
میگویند و مینویسند که اکثر افراد روزانه حداقل یک یا دوبار دروغ میگویند. بسیاری از رهبران سیاسی در جهان، رهبران دینی و مذهبی و برنامه سازان و کاربران و گروههای فشار در رسانهها و شبکهها از عوامل شیوع دروغاند و روزانه بیش از یک دروغ تحویل مخاطب خود میدهند، به ویژه رسانهها، تکنولوژیهای نوین، اینترنت و محیطهای دیجیتالی عرصه فعالیتهای دروغ گویان و دروغ پردازان، و سبب شیوع دروغ در جهان شدهاند.
برخی براین باورند که همه دروغ میگویند و فقط در حرف و ادعا دروغ را پدیدهای زشت، ناپسند و مخرب میدانند. کار به جایی رسیده است که همین پدیده زشت و ناپسند و مخرب بخشی از هستی این "همه" شده است.
دروغ ادعای غیرواقعی ست که به عمد به جای واقعیت یا حقیقت بیان میشود، وارونه جلوه دادن و قلبِ واقعیت است. به عنوان مفهومی پیچیده و چند وجهی بیان غیرواقعی، ناهمخوان و گاه متناقض از واقعیت است که بر زندگی فرد، گروه و ساختارهای اجتماعی تاثیر گذار است. دروغ گویی حتی در روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی فضیلت و از ویژگیهای اخلاقی و ارزشی شده و به زرنگی و حتی"هوشمندی" تعبیر میشود، و سرمایه کاری و زندگیِ بسیارانی شده است.
به عرصه سیاست در جهان نظری بیاندازیم، در این عرصه راست گوئی کیمیا ست، راست گویی عامل شکست در رقابتها و مبارزات سیاسی ست و دروغ گوئی پیروز رقابتها و مبارزه سیاسی، و دروغ گویان از برجسته ترین و مردم پسندترین سیاست بازان و سیاست مداراناند.
روحانیون در اکثر ادیان، به ویژه ادیان الهی در حرف مخالف دروغگوییاند و گاه آن را گناهِ کبیره خواندهاند اما در عمل " آن کار دیگر میکنند". تجربه کردهایم که روحانیون و آخوندهای معمم و مکلایی را که بوی گند دروغ میدهند. اکثرادیان، بویژه اسلام و مذهب تشیع کشکولی است از تقبیح و مذمت دروغ در حرف، اما از توجیه و سودمند و ضروری دانستن دروغ آنجا که منافع خودشان طرح میشود، غافل نماندهاند و در اکثر موارد با "توریه" و مصلحت خواهی جواز دروغگویی صادرکردهاند.
تاریخ اسطورهای و حقیقی ما هم سرشار از نکوهش دروغ و دروغ گویی ست و حتی سنگ نوشتههای تاریخی، زشتیِ دروغ را گوشزد میکنند و از اهورامزدا هم به کرات خواسته شده که ما را از دروج (دروغ) دور بدارد. خواندیم و دیدیم و میبینم که در عمل کاری از" اهورامزدا" هم بر نیامده است.
ادبیات ما، به ویژه در شعر و نثر علیه " دیو دروغ" بوده است، کلیله و دمنه، قابوسنامه، کیمیای سعادت و اخلاق ناصری تا سرودههای فردوسی و سعدی و...
اما علیرغم انبوهۀ پندها و اندرزها و خط و نشان کشیدنها برای دروغگویان، این پدیده و تعداد دروغگویان رو به افزایش داشته است. کار به جایی کشیده شده است که دانش" دروغ شناسی" و تیپهای گونه گون دروغ و دروغگویی شکل گرفته است.
اینکه چه عواملی سبب شدهاند تا انسان وجود و زندگیاش همزاد و همراه دروغ شود، هنوزپرسش بزرگی ست. آیا دروغگویی روندی روانی و رفتاری ست که با ژن و خون آدمی در آمیخته است؟ آیا عادت آدمیان شده است یا سرشتی و ذاتی ست، و یا به صورت طبیعتی ثانویه جلوه گری میکند.
ترس از مجازات و تنبیه و...، نیاز، منفعت طلبی، خودخواهی و خودشیفتگی، سبک زندگی، حسادت و اختلال روانی (دروغ پاتولوژیک) را در زمرۀ عوامل بروز دروغگویی دانستهاند.
دروغ تأثیرات روانی، اجتماعی و اخلاقی زیادی بر زندگی انسانها و جوامع میگذارد.
افزایش تنش، استرس و نگرانی (ترس ناشی از افشا شدن دروغ)، کاهش اعتماد به نفس، عدم اعتماد و اطمینان در روابط و ایجاد فاصله و جدایی، آسیبهای اجتماعی و روانی و رفتاری و... از پیامدهای دروغگویی هستند.
برنامههای آموزشی و تبلیغاتی با هدف افزایش آگاهی در مورد تأثیرات دروغ میتواند جامعه را به سمت رفتارهای صادقانه ترغیب کند. پذیرش و تمکین به دروغ شنیدن و حتی باور به دروغ به خاطر منافع معنوی و مالی از عوامل اپیدمی دروغ است.
یکی از راهکارهای خیلی موثر برای کاهش دروغ گویی این است که قبل از بیان هر سخنی، به پیامدهایی که دروغگویی میتواند به همراه داشته باشد فکر شود.
بسیاری از دروغ گویان عادتی و حرفهای، که در میان سیاست بازان و آخوندهایی با اختلال شخصیتی خود شیفتگی به وفور وجود دارند، عادت کردهاند وآموختهاند که دروغ را راست بگویند. آخوندها و سیاست بازان آخوند صفت دروغ را آنقدر راحت و گاه شیرین بیان میکنند یا مینویسند که پا منبریهایشان حیفشان میآید باور نکنند.
مسعود نقره کار