۱. به چرایی بازگشت گشت ارشاد به خیابانها در سال جدید پس از سرکوب خونین جنبش مهسا و هم چنین فرمان خامنهای مبنی بر برخورد با هنجار شکنان از زوایای مختلفی میتوان نگاه کرد. من اما میکوشم با دیدی شهودی و میدانی که به معنای دریافت بی میانجی یا فراگیری دانشی بی نیاز از اثبات و استدلال پیچیده است به این پرسش پاسخ دهم که چرا تصمیم خروجی دستگاههای امنیتی، سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی در سال ۴۰۳ به رغم آشکار شدن هزینههای سیاست حجاب اجباری هم چنان ادامه آن است؟ پاسخ نادرست این است که این سیاست صرفا به دلیل لجاجت ولی فقیه ادامه پیدا میکند. این پاسخ جدای از نادرستی نادیده انگاری عنصر تحلیل، جمع بندی رخدادها و سیر هدفمند بازداشتها، اعدامها و برخورد با لایههای مختلف اجتماعی است. فراموش نباید کرد با حکومتی محصول یک انقلاب رو به رو هستیم که ۴۵ سال را در قدرت سپری کرده، نظم سیاسی را حفظ کرده و رقبای قدرتمند را نیز به مرور از جاده منتهی به قدرت خارج کرده است. توجه به این نکات علی القاعده باید مخالفان را به فکر فرو ببرد که تحلیلی پشت اجرای این سیاستها هست و باری به هر جهت اجرا نمیشوند. حفظ نظم سیاسی مهمترین هدف حکومتهاست و جمهوری اسلامی در آن موفق بوده است اگرچه در ادامه باید گفت این موفقیت به بهای از دست رفتن سرمایههای تجدید ناپذیر ایران، نابودی محیط زیست، تورم کمر شکن و از همه مهمتر بر باد رفتن بنیادها و ارزشهای اخلاقی که جامعه بر آن استوار است و خروج یا به عبارت بهتر فرار دسته جمعی نخبگان از ایران به دست آمده است.
۲. بهای مورد اشاره به رغم آگاهی که سیستم از آن دارد مهم نیست. نخست به دلیل اینکه تهدید کننده فوری و حیاتی نظم سیاسی نیست و دوم به این دلیل که اساسا فاقد برنامه بلند مدت یا حتی میان مدت است. به سند چشم انداز ۱۴۰۴ نگاه کنید که قرار بوده است ایران کشور اول منطقه باشد. کدامیک از سیاستهای اجرایی سالهای اخیر در مسیر تحقق چنین ایدهای قرار داشته است؟ پاسخ روشن است هیچ کدام. بنابراین مجلس، دولت، وزراتخانهها و مراکز علمی و پژوهشی عملا کار موثری در مملکت انجام نمیدهند. کار موثر را نیروهای مرتبط با «حوزه سرکوب» انجام میدهند و شواهد هم موید آن است که این جماعت روز به روز جای بهتری در سیستم پیدا کرده و سهم بیشتری هم از قدرت و ثروت کسب کردهاند. حوزه سرکوب، حوزه گستردهای و صرفا شامل زنان نیست اگرچه هم اوج و هم بیشینه آن مرتبط با زنان است اما در برگیرنده طیف وسیعی از اساتید، نویسندگان، هنرمندان، منتقدان، دانشجویان، کارگران و معلمان نیز هست. برای اینکه به آن پاسخ شهودی برسم باید به جایی بر گردیم که روحانیت و نیروهای مذهبی پس از حذف رقبا در آغاز دهه ۶۰ بر آن اصرار کردند: حجاب اجباری
۳. حجاب اجباری و اجرای قوانین شریعت تولید کننده ترِم اصلی حکومت اسلامی، وجه آشکار و قابل مشاهده و توجیه کننده چرایی حضور روحانیت در راس قدرت است. پس از چهار و نیم دهه حضور روحانیت در قدرت خروجی حکومت و کارنامه عملی آن عقب افتادگی قطعی با فاصله زیاد از کشورهای هم تراز با ایران در پیش از انقلاب و فقیر تر شدن هرساله مردم نسبت به سال پیش است. آیا روحانیت حاضر است قدرت را با رفراندوم و برگزاری انتخابات به مردم واگذار کند؟ خیر، اتفاقا رهبر، نمایندگان ولی فقیه، پاسداران و بسیجیان هدف از انقلاب را نه توسعه، پیشرفت اقتصادی و آزادی که بر عکس بر پایی حکومت اسلامی میدانند که حجاب اجباری و اجرای قوانین شریعت وجه اصلی آن است. حجاب اجباری هم مهمترین سیاست برای استقرار نظم سیاسی جدید پس از انقلاب توسط روحانیون در آغاز راه و هم آخرین سنگر برای حفظ نظم سیاسی کنونی برای رژیمی است که در همه عرصههای اقتصادی، علمی، مدیریتی و نظامی در چشم اکثریت مردم بازنده شده است. اگر نظام از سیاست حجاب اجباری عقب نشینی کند درمدت زمان کوتاهی نظم سیاسی فروخواهد ریخت. زیرا اکثریت مردمی که حجاب اجباری نمیخواهند به طریق اولی جمهوری اسلامی که در همه عرصهها کشور را به فلاکت کشاندهرا هم نمیخواهند. عدم پاسخگویی به حملات اسرائیل، قطع حمایت از نیروهای نیابتی، به رسمیت شناختن اسرائیل و ترمیم روابط با امریکا گزینه هایی هستند که با کلید واژه مصلحت یا جام زهر در آینده نزدیک امکان تحقق دارند چون هیچ کدام دلیل اصلی توجیه کننده روحانیت در قدرت نیست و با نظم سیاسی گره نخورده است اما حجاب اجباری و اجرای قوانین شریعت به نظم سیاسی فعلی گره خورده است و صرف نظر از بود و نبود علی خامنهای در ساخت قدرت ادامه خواهد داشت. به همین دلیل نافرمانی مدنی در برابر حجاب اجباری وظیفهای همگانی و ملی برای عبور از جمهوری اسلامی و نجات ایران است.
حامد آئینهوند
برنامهٔ شما چیست؟ رامین کامران