روز واگذاری بندر چابهار به هندوستان
قرار است امروز دوشنبه ۲۴ اردیبهشت (۱۳ می) سربنندا سونوال، وزیر امور کشتیرانی هند با هواپیمای اختصاصی نظامی ارتش هند به ایران سفر کند تا بعد از سالها چانه زنی و گذشت ماهها از اتمام دوره قرارداد موقت، سرانجام قرارداد ۱۰ ساله واگذاری مدیریت کامل بندر چابهار به هند صورت گیرد. جمهوری اسلامی و هند هر دو امضای این قرارداد را که بر طبق مفاد آن بعد از ده سال به صورت اتوماتیک وار (خود به خود) تمدید میشود، بسیار مهم و حیاتی در همکاری اقتصادی دو کشور معرفی میکنند.
وزیر خارجه هند قبلا گفته بود: "زمانی که این توافق راهبردی طولانی مدت و قابل تمدید خود به خود به سرانجام برسد، مسیر سرمایهگذاریهای بزرگ تر در بندر چابهار هموار خواهد شد". هند در طی سالها مذاکره بر روی سه بند مهم این قرارداد تاکید کرده بود. اول واگذاری کامل مدیریت بندر چابهار به هند. دوم تمدید اتوماتیک وار (خود به خود) آن بعد از ده سال، یا وگرنه در غیر این صورت هند غرامت کامل برای همه سرمایه گذاریهای خود در چابهار را با سود مربوطه دریافت خواهد کرد. سوم اینکه در صورت بروز اختلاف، هند دادگاه حکمیت و منبع داوری را تعیین میکند. جمهوری ایزوله اسلامی با تسلیم و خم پذیری با هر سه شرط موافقت کرده است.
و اما چرا نگارنده با واگذاری بندر زادگاه خودم چابهار تحت این شرایط خفت بار و یک طرفه مخالف هستم. و این موضوع حیاتی را بارها تکرار کردهام. زیرا این قرارداد یک طرفه و تحقیرآمیز نه تنها نوعی باج دهی و کاپیتولاسیون میباشد، بلکه علاوه بر واگذاری قضاوت سپاری با نقض حاکمیت ایران نیز همراه میباشد. همانگونه که قراردادهای مخفی و خفت بار با روسیه و چین نیز بر خلاف منافع ملی ایران میباشد. سود این قرارداد به جیب هند و طالبان و آقازادهها میرود، و دود آن به چشم مردم فقیر و به حاشیه رانده شده بومی جنوب بلوچستان، بخصوص مردم چابهار میرود.
به همین دلیل در مقالهای تحت عنوان "چرا از آمریکا درخواست تحریم زادگاهم (چابهار) را دارم؟ " به این موضوع با جزئیات مربوطه پرداختم. در آن زمان دهها مقام هندی، طالبان، و مسئولین رژیم در چابهار به مذاکره نشسته بودند؛ ولی حتی یک بلوچ هم حضور نداشت. علیرغم خودداری طالبان از دادن حقابه هامون جمهوری اسلامی برای تطمیع طالبان و امتیاز دادن به آنها کاسه داغ تر از آش شده است. آن هم در شرایطی که طالبان هر از گاهی مامورین مرزی ایران را با خفت و خواری دستگیر میکنند. قریب به ۶ سال پیش نیز در مقالهای تحت عنوان " مرثیهای تلخ در سوگ چابهار" بعد از امضای قرارداد موقت آن زمان به سوگواری و موییدن پرداختم.
نکته دردآور دیگر اینکه علاوه بر تورم و گرانی سرسام آور در چابهار، بیش از ۶۰ درصد مردم بلوچ در چابهار حاشیه نشین هستند که از امکانات اولیه زندگی مثل آب و برق و آموزش و بهداشت و اشتغال معنادار محروم هستند، و کپرها و آلونکهای آنها مکررا توسط مامورین دولتی تخریب میشود. اما از سوی دیگر آقازادهها در کنار تجار هندی، افغانی و چینی در ویلاهایهای مجلل بر تپههای مشرف به دریای منطقه آزاد چابهار زندگی میکنند؛ و مردم عادی بومی که با فرق و فقر و گرانی و فساد و سرکوب و اعدام و کشتار در جادهها دست و پنجه نرم میکنند. جمهوری اسلامی چابهار را نگین توسعه شرق کشور و "دروازه طلایی اقیانوسی" میخواند و آن را مرکز طرح توسعه سواحل مکران (آمایش جمعیتی و سرزمینی) میخواند. اما مردم بومی با عجز و ناله میگویند: از طلا گشتن پشیمان گشتهایم مرحمت فرموده ما را مس کنید"
نکته اساسی دیگر اینکه هند همیشه و بدون استثنا در کنار روسیه و بلاروس و چین و کره شمالی و سوریه و ونزوئلا و اریتره و کوبا در سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن نظیر کمیته حقوق بشر سازمان ملل و کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد تمام قد از جمهوری اسلامی دفاع کرده؛ و همیشه در کنار ظالم علیه ملت مظلوم ایران قرار گرفته تا از چین و روسیه عقب نماند و از چنین امتیازات یک طرفه تسلیم و تمکین آمیز منتفع شود.
شاید عدهای از هموطنان تحت بمباران تبلیغاتی جمهوری اسلامی که از این گونه تسلیم نامهها تحت عنوان مفادنامه و قرارداد با خواری و از روی ناچاری متابعت میکند، آن را تا حدی به سود مردم بومی چابهار و استان بدانند. اما در عینیت و واقعیت کاملا بر عکس است. بجز دو یا سه نفر مدیر بومی که از آنها بعنوان ویترین تبلیغاتی استفاده میشود، مردم بلوچ از هر نوع مشارکتی محروم هستند. حتی اکثریت تاکسیرانان و مغازه داران چابهاری نیستند (کارمندان دولتی و مدیران که جای خود دارند). چابهار از منظر نسبی بیشترین درصد جمعیت حاشیه نشین کشور را دارد که همگی آنها یا چابهاری قدیمی هستند و یا بلوچهایی که به دلایل مختلف از جمله فقر و فرق و سیل و خشکسالی و نابودی کشاورزی و دامداری در روستاها به امید لقمهای نان به حاشیه نشینی در چابهار روی آوردهاند.
لذا امروز دوشنبه نیز یک روز سیاه واگذاری بخشی از سرزمین ایران به بیگانه میباشد که رژیم منزوی و دزد سالار جمهوری اسلامی آن را به ایرانیان تحمیل کرده است. از هر زاویهای که به این قرارداد بنگریم خفت آمیز و شرم آور است که نه تنها مغایر با منافع ملی است، بلکه شدید ضد مردم بومی چابهار میباشد که باید شاهد اربابهای چندگانه از هندی و آقازاده گرفته تا افغانی و چینی باشند.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
[email protected]
از آخوندزاده به شاهزاده، احمد ایزدی
۵۷ روایتی تلخ، صادق حسینی