شیخی به زن فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخنا هر آنچه گفتی هستم
آیا تو چنان که مینمایی هستی
رویداد پنجاه و هفت که بعضی آن را انقلاب شکوهمند و برخی ان راشورش پنجاه هفت مینامند دو سویه داشت یک سوی ان رژیم پهلوی بود که دستاوردهای مهمی در عرصههای گوناگون که در ان دوران کم نظیر بود مانند پیشرفتهای غیرقابل انکار در زمینه آموزش و پرورش، بهداشت، و قوانین مدنی خانواده داشت. کمی و کاستی هایی بخصوص در زمینه توسعه سیاسی داشت که از آن نمیتوان چشم پوشید و نهایتا شخص پادشاه که در ایران دوستی او تردیدی نیست، بهای آنرا به دردناک ترین وجه ممکن پرداخت
اما در سوی دیگر آن (سخنم با اسلامیستها و دارو دسته اوباشان فقیه نیست)
افراد شخصیتها، روشنفکران، گروهها، و سازمانهای سیاسی ارمانگرایی که مدعی رهبری بودند قرار داشت، که بدون در نظر گرفتن نقش این گروه داوری عادلانهای نخوهیم داشت، همچنین عواملی دیگری بودند از جمله بحران انرژی، جنگ سرد، و همسایگی با روسیه (که هیچگاه همسایه خوبی نبوده وهمواره با اشتهای سیری ناپذیر خود در صدد بلعیدن ایران بوده است)
نیروهای چپ متأثر از اندیشههای ماکسیستی و همچنین سایر نیروهای خواهان انقلاب هیچ گاه بدنبال اصلاح و بهبود مشکلات جامعه نبودند بلکه صرفا و باتمام توان بدنبال سرنگونی رژیم بودند و از این منظر در شکل گیری اوضاع فاجعه بار کنونی که ایران در پرتگاه نابودی محض قرار داده سهیم هستند.
بدون در نظر گرفتن نقش عوامل نامبرده ارزیابی درستی از ان نخواهیم داشت.
رویداد پنجاه هفت نخستین انقلاب ضد روشنفکری قرن بیستم بود که بنیاد همه نهادهای مدنی و اجتماعی را ویران کرد و انها را با ارتجاعی ترین گزینههای ممکن جای گزین کرد و همچنان چهل و پنج سال است که تخریب و ویرانگری ادامه میدهد و جامعه ایران را که اهسته اهسته بسوی پیشرفت و مدنیت میفت به یکباره از گردونه تمدن بشری به اعماق تاریخ پرتاب کرد. و اتشی بر خرمن دستاوردهای پنجاه ساله دوران پسا قاجار افکند و بدین گونه دروازه جهنم را بر روی مردم بیگناه ایران باز گشود.
معمولا عواملی که باعث انقلاب در بیشتر کشورها میشوند به شرح زیرند
فقر لجام گسیخته، فساد همه گیر، عدم اموزش، عدم بهداشت، نبود اشتغال، عدم توسعه و نبود ازادی
باید توجه داشت هیچ یک از عوامل نامبرده به تنهایی باعث انقلاب نمشود در ایران پنجاه هفت بجز یک یک مورد ازادی سیاسی در تمامی شاخصها در بالاترین حد ممکن در منطقه قرار داشت تولید ناخالص ملی (gdp) رتبه چهاردهم را در دنیا داشت. چه بسا کشورهایی بودند که تمام شاخصههای منفی که سبب انقلاب میشود داشتند ولی انقلابی در انها رخ نداد.
کشورهای اسپانیا، کره، شیلی، مالزی، و ترکیه ..... شاهد این مدعا هستند
در ایران علیرغم وجود بعضی مشکلات مشخصا سیاسی، هیچ دلیل محکمه پسندی توجیه گر این جنون و خودزنی همگانی نیست پس دلیل این هیستری لجام گسیخته را در جای دیگری باید جست.
روشنفکران و نیروهای خواهان انقلاب هیچگاه به این پرسش پاسخ ندادهاند که خواستار چگونه جامعهای بودهاند، و مختصات اجتماعی جامعه ان چگونه بوده است. این گروه روشنفکران کاملا غیر مسولانه گناه کم و کاستیها به گردن شاه فقید انداخته و رندانه از نقش مخرب و ویرانگر خود سخنی نمیگویند و هنوز بعد ازگذشت نیم قرن در پی براندازی رژیم پهلوی هستند
فرق بین این روشنفکران با روشنفکران اواخر قاجار
روشنفکران خوش فکر و واقع بین ان دوران مانند طالبوب، فتحعلی اخوندزاده، میرزا اقاخان کرمانی، دهخدا، تقی زاده و جهانگیر خان صور اسافیل و.....
دنبال راهی بودند که جامعه بشدت عقب افتاده با مناسبات قرون وسطایی وقید بندهای فلج کننده ایران را رهایی بخشند و راهی در جهت بهبود جامعه بیابند اینان به سبب اینکه پیشرفت حیرت انگیر غرب را در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی مشاهده میکردند رو به غرب داشتند و الگوی برون رفت از این منجلاب اوار شده بر ایران راپیروی از غرب میدیدند و در این کار موفق شدند که یکی ار بزرگترین وقایع تاریخی ایران را در کشوی که ۹۹ در صد ان حتی سواد خواندن نداشتند به ثمر برسانند و کمی بعد روشنفکران دوره دوم مانند فروغی، تیمورتاش، داور، بهار و عارف قزوینی از همین الگوی غرب پیروی کردندو منشا خدمات شایستهای شدند
ولی متاسفانه روشنفکران دو ره سوم فاقد این خصوصیات بودند و بجز معدودی از انها شناخت درستی از تاریخ نداشتند و قبله امال انها رو به شرق بود و راه برون رفت از مشکلات الگو برداری از مسکو و کرملین میدانستند
از انجایی که خوداین منادیان ازادی برخاسته از فرهنگ شیعی ایران بودند پیوندی عمیق با نیروهای اسلامی مخالف داشتند وگرنه اسلام سنتی محافظه کار، تاجرمسلک و حامی برده داری را چه باجامعه بی طبفه توحیدی و یا مارکسیستی که نافی هر گونه مذهبی است به یکباره اسلام پناه مشود و اسلام را بعنوان رو بنا میپذیرد و حسین شهید راه ازادی میشود
و به نقل زنده یاد هما ناطق
معیار ما در هر زمینه، در هر ارمان و هر کجا که باشیم مذهبی است. چه معتقد به مذهب باشیم، چه نباشیم. داوری تاریخی برایمان حکم تکبیر یا تکفیر دارد. یا بزرگ داشت مطلق است و یا طرد مطلق. مردان تاریخ یا ناجی هستند بر گردانی از امام زمان ویا چهرهای از ابلیس. بی سبب نیست که که هنوز حتی یک دوره تاریخ معاصر ایران را نداریم چه بسا نیازی هم نباشد. جملگان نخوانده و ندانسته صاحب نظرند.
پذیرش اشتباه و نقد از خود در هر جایگاه و مقام با هر مرام و مسلک قدمی مثبت در راه وفاق ملی و رهایی از ستم آوار شده بر ملت بزرگ ایران است. بدون همیاری و همدلی تحقق این هدف ملی کار آسانی نخواهد بود و بهای گزاف انرا مردم ایران خواهند پرداخت.
صادق حسینی