روحانیون شیعی در طول حکومتشان در ایران دهها واژه را از مفاهیم و مصداقهای درست آنها تهی کردهاند. "انتخابات" از آن جمله است.
انتخابات معنا و فایده پیدا میکند اگر پذیرفته باشیم که این تنها مردماند که صاحبان واقعی سرزمینشان هستند و منحصرأ همین مردمند که نحوه اداره جوامع خرد و کلان سرزمین خود را تعیین میکنند. به عبارت دیگر انتخابات وسیلهای است تا جامعه براساس آراء مردم و نه متکی بر یقینیات از پیش فرض شده، همچون قوانین الهی، اداره شود.
در زبان فارسی میان کلمه "رأی" یعنی عقیده و نظر از یک سو و "رأی" مردم که به صندوقهای رأی گیری ریخته میشود یک تقارن و اشتراک ظریف در شکل و همچنین در معنا وجود دارد که قابل توجه است. آحاد مردم با "رأی" دادن درانتخابات عقیده و "رأی" خود را در قالب تعیین نمایندگان خود، برای قانونگذاری (قوه مقننه) و نیز اجرای قوانین (قوه مجریه) تجمیع میکنند تا قالبی موسوم به "خرد جمعی" پیدا کند و جامعه به نیابت از آنها بطور "دموکراتیک" اداره شود.
سئوال عمدهای که مطرح است اینکه آیا انتخابات، در معنا و مفهوم درست کلمه، توسط دولتها انجام میشود یا توسط مردم؟ اگر دقیق نشویم امکان خلط مبحث وجود دارد چرا که همواره انتخاباتها با استفاده از امکانات و اموال عمومی جامعه انجام میشود و چون این امکانات و اموال در دست دولت است پس چنین تعبیر میشود که این دولت است که انتخابات را اداره و برگزار میکند و در نتیجه، همانگونه که بطور سنتی و تاریخی در ایران مرسوم بوده، دولتها هم همواره در انتخاباتها دست برده و خروجی انتخاباتها را به سود حاکمان جهت میدهند.
در مقابل اگر بپذیریم این خود مردم هستند که در قالبهای جمعیشان یعنی احزاب سیاسی و سازمانهای مدنی دموکراتیک انتخاباتها را برگزارکرده و بر آنها نظارت میکنند و مطبوعات و نهایتا همان مردم بطور فردی یا در قالبهای جمعیشان تیز بینانه حافظ سلامت انتخاباتها هستند نگرش به انتخابات و بلاشک نتیجه آن متفاوت خواهد بود. در این حالت دولت و دستگاه حاکمه تنها وظیفهای که دارد تسهیل استفاده از اموال عمومی مردم برای زمان انتخابات است و بس و دخالتی در برگزاری انتخابات و نظارت بر آن ندارد.
در کشور ما، بطور سنتی و تاریخی، بنای کار متکی بر اجرای انتخابات توسط مردم گذاشته نشده است، چرا که:
بنای حاکمیت جمهوری اسلامی متکی بر "بیعت" مردم با حاکمان است و نه بر اساس "انتخاب" حاکمان توسط مردم. برای شناخت ماهیت "بیعت" بر اساس اصول شیعه میتوان به نامه ۲۸ نهج البلاغه استناد کرد که امام اول شیعیان میگوید "مرا از خانهام کشان کشان [برای بیعت با ابوبکر خلیفه اول] به مسجد بردند، همانگونهای که شتر را مهار میزنند و هرگونه فرار و اختیار از او میگیرند... گفتند با ابوبکر بیعت کن. حضرت فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه میشود؟ گفتند: قسم به خدای که شریک ندارد، گردنت را میزنیم. حضرت فرمود: در این هنگام بنده خدا و برادر پیامبر را کشتهاید. ابوبکر ساکت شد و چیزی نگفت". حاکمان اسلامی کنونی هم آشکارا میگویند فقیه و رهبر حکومت اسلامی را مجلس خبرگان نه تعیین بلکه کشف میکند. رابطه "ولی فقیه مطلقه" (اصل ۵۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی) با مردم مبتنی بر سنت اسلامی "بیعت" است و "کشف" او برای مدت نا محدود حکومت انجام شده و نیزاین حکومت ولی فقیه غیر قابل فسخ و برگشت از سوی بیعت کنندگان هم هست. بیعت کنندگان همچنین اختیار پرسش از ولی فقیه مطلقه و بازبینی عملکرد او را ندارند.
با کمی دقت میبینم این چهارچوب شرعی "بیعت" به شکل پیچیده تری حتی در مورد باصطلاح "منتخبان" دیگر در جمهوری اسلامی هم وجود دارد. چرا که کمی پیش از تعیین رئیس جمهور اسلامی یا نمایندگان مجلس اسلامی و هر باصطلاح منتخب دیگری در ایران، اول نهادی مانند شورای نگهبان افرادی" قابل بیعت" را برمی گزیند و به مردم ارائه میکند تا مردم یکی از این منتخبین شورای نگهبان را"انتخاب" کنند و با اینکار توهم انتخابات برای مردم بوجود آید. در "انتخابات" مجلس شورای اسلامی دایره افراد "قابل بیعت" کمی وسیع تر میشود و امکان ایجاد توهم هم کمی بیشتر ولی نتیجه یکی است. نباید فراموش کرد که ریا و تزویر شناخته شده حکومتگران اسلامی ایجاب میکند تا همواره تعدادی کاندیدای پوششی برای هر باصطلاح انتخاباتی وجود داشته باشند تا در آخرین زمانها کنار بکشند و نهایتا همان بیعت کنندگان اصلی بر سر کار بیایند. مثال روشن همین باصطلاح انتخابات کنونی ریاست جمهوری اسلامی است که در آخرین زمان پوششیها کنار خواهند کشید.
کاری که حکومت اسلامی، وعمدتإ از طریق شورای نگهبان، انجام میدهد "غیر شرعی" هم نیست چرا که اساس احکام دینی بر پذیرش و قبول آرا و نظرات اکثریت (نتیجه و خروجی انتخابات دموکراتیک) گذاشته نشده است. در احکام قرآنی و احادیث مذهبی به صراحت تاکید شده که اکثریت مردم شعور ندارند، عقل ندارند و نمیفهمند («أکْثَرُهُمْ لا یَشْعُرُونَ»، «أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ»، «أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ» و...). آیت الله جنتی اصلی ترین فرد برگزار کننده همه «انتخابات»های حکومت اسلامی مبتی بر همین احکام دینی است که میگوید: «در اسلام همیشه اکثریت با اهل باطل بوده اقلیت با اهل حق بوده که خوشبختانه به لطف خداوند همان اقلیتها با تلاشهای خود توانستهاند بر اکثریت پیروز شوند».
گذشته از اشارات بالا باید گفت که بدلایل زیر هم آنچه در ایران میگذرد انتخابات نیست:
• انتخابات کار یک روز و دو یا سه هفته نیست که عدهای سریعا کاندیدا شوند و یک روز هم مردم بیایند، رأی داده و برگردند به خانههایشان تا منتخبانی سالها حکومت کنند. برای انجام یک انتخابات دموکراتیک باید پیشاپیش حقوق همه مردم در آزادی عقیده و ایدئولوژی و مذهب و بیان، آزادی تجمعات و احزاب، آزادی مطبوعات و نوشته جات، آزادی تردد بدون تحمیلات پلیسی و امنیتی (مانند اجبار به داشتن یا نداشتن پوششهای خاص) امکان تردد بدون ترس از دستگیری و خشونت، آزادی مردم در حق انتخاب کردن وانتخاب شدن (تساوی در کسب سمتهای سیاسی و عمومی) و امثال این حقوق بنحو مصرح در کنوانسیونهای بین المللی برای انجام انتخابات آزاد، فراهم شده باشد. اضافه بر آن مردم، بصورت فردی یا در قالبهای گروهی باید کاملا آزاد باشند تا بر روند انتخابات نظارت کنند. تجربه نشان میدهد که حضور ناظران بین المللی مستقل در نظارت بر انتخاباتها وسیله مناسبی برای درست انجام شدن انتخابات دموکراتیک است. تعادی از کشورهای همسایه ایران مانند ترکیه، آذربایجان و عراق حضور ناظران بین المللی برای نظارت بر انتخاباتهای داخلی خود را پذیرفتهاند. آیت الله خامنه شدیدا با این کار مخالفت کرده است.
• گذشته از مقدماتی که در بالا به قسمتی از آنها اشاره شده، شاخص بزرگ برای شناخت آزادی انتخابات انجام شده اتفاقاتی است که پس از خاتمه آنها پیش میآید. در حقیقت عملکرد حاکمان پس از انتخابات است که شاخص و نشان دهنده سالم بودن انتخابات پیشتر انجام شده است. پس از هر انتخاباتی رای دهندگان در کوتاه زمانی پس از هر رأی گیری بطور طبیعی مبادرت به راستی آزمائی منتخبین خود میکنند و اگر برنامهها و قولهای داده شده را انجام نشده ببینند، همانگونه که در ایران، احساس فریب خوردگان را دارند. اینگونه است که در عمل دموکراتیک بودن انتخابات انجام شده سنجیده میشود.
• دیگر اینکه انتخابات آزاد به منظور اجرای برنامههای روشن در دوره زمانی معین انجام میشود. به همان صورت که من و شما وقتی برای انجام کاری یک "وکیل " انتخاب میکنیم از او انجام کار معینی را در مدت معینی میخواهیم. مصداق عینی بی بنیان بودن این مقوله در ایران، همین " انتخابات" ریاست جمهوری اسلامی در پیش است. تمام ۶ کاندیدا یک برنامه دارند: " اجرای برنامه هفتم برمبنای سیاستهای رهبری" این در حالی است که کمی جستجو در اینترنت نشان میدهد همین حاکمان اسلامی پیش از مرگ رئیسی اختلاف نظرات عمیقی در مورد برنامه هفتم داشتند ولی حالا که فصل انتخابات است همه اختلافات را کنار میگذارند. از همه هیجان زده تر پزشکیان کاندیدای اصلاح طلبان است که میگوید: " من در روز ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری و در ۵ دقیقه زمانی که برای تبیین برنامههای خودم داشتم، تصریح کردم که ما قرار نیست برنامه جدیدی بنویسیم و سیاست جدیدی را در کشور اعلام کنیم"!
• رسم مناظره بین کاندیداها که در بسیاری از کشور معمول است و اینکار برای تقابل برنامه و پروژهها انجام میگیرد. در ایران در مناظرهها این برنامهها و پروژهها نیست که مورد بحث و نقد قرار میگیرد بلکه همه کاندیداها شومن هائی میشوند که بدون گذشتن از خطوط قرمز نظام از یکدیگر نکته میگیرند و حتما هم به ریشهها نمیپردازند.
• شاخصه دیگر یک انتخابات آزاد احترام به رای مردم است. انتخابات سال ۱۳۸۸ نشان داد همینکه آرای مردم مورد پذیرش حاکمان نباشد، نه تنها نتایج انتخابات را نمیپذیرند، بلکه همان انتخاب کنندگان را هم در خیابانها به گلوله میبندد.
• در ایران ما درد عمیق تر از عدم امکان برگزاری انتخابات آزاد است. "حکم حکومتی ولی فقیه مطلقه" هر قانون و هر حرکت نامطلوبی برای او را، هر زمان بخواهد، باطل میکند.
درد مشترک ما ایرانیان فراتر و ریشه دارتر از بحث روز انتخابات آزاد است.
مظفر آفام