ابراهیم سلطانی
این متن دربارهی رأی دادن یا ندادن نیست. دربارهی دوقطبیسازی کاذبیست که، در بهترین حالت، با هدفِ رأی جمع کردن، و در بدترین حالت، با هدفِ فریب دادن مخاطبان برساخته شده است. این دوقطبیسازیهای کاذب نهایتاً اعتماد عمومی را از برسازندگانِ آنها سلب و سرمایههای اجتماعیشان را برباد میدهند. بلایی که در چند دههی اخیر بر سرِ اصلاحطلبان آمده است.
۱. مسعود پزشکیان با سعید جلیلی متفاوت است، اما چگونه میخواهد «نجاتدهندهی ایران» باشد؟ کسی که در نخستین سال انقلاب، به اذعان خودش، نقش فعالی در بستن و پاکسازی دانشگاهها داشته است؛ کسی که در تمام سالهای پس از انقلاب وزیر و وکیل بوده است؛ کسی که، باز هم به اذعان خودش، در چارچوبهای تعیینشده بهوسیلهی خامنهای حرکت خواهد کرد، «ممکن است» بتواند تغییراتی در وضع موجود ایجاد کند یا تا حدی مانع بدتر شدن اوضاع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران شود، اما آیا او «نجاتدهندهی ایران» است؟
پزشکیان در پاسخ به محسن رنانی مینویسد: «همانطور که بارها از مولایمان علی علیهالسلام نقل کردهام، مردم همانند دندانههای یک شانه هستند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد مگر با تقوا». در نظام فکری پزشکیان، تقوا، به عنوان یکی از مفاهیم مرکزیِ نظام تفکر دینی، مایهی برتری است. پزشکیان به عنوان یک شهروند حق دارد نظام ارزشی خودش را برگزیند، اما به عنوان یک نمایندهی مجلس که میخواهد رئیس«جمهور» شود، حق ندارد «تقوا» را مبنای تقسیمبندی شهروندان قرار دهد. آن هم در جامعهای که ۷۲ درصد شهرونداناش در یک نظرسنجی دولتی در سال ۱۴۰۲ گفتهاند: «برای گزینش افراد نباید کاری با عقاید مذهبی آنها داشت.» کسی که صدای شهروندان را نمیشنود، ممکن است بتواند تغییری اندک ایجاد کند اما نمیتواند ایران «نجات» دهد.
نقل است که خاتمی چندین نفر را به عنوانِ وزیر اطلاعات به خامنهای پیشنهاد کرد و بعد از اینکه با مخالفتِ قاطعِ خامنهای مواجه شد، نهایتاً به وزارتِ درینجفآبادی تن داد. وزیری که قتلهای زنجیرهای در دوران او به اوج رسید. آنهم خامنهایای که در آن دوران به هیچوجه قدرت کنونیاش را نداشت. حالا چطور پزشکیان مینویسد: «همه تلاش خود را خواهم کرد تا وزرا در یک فرایند مشخص و منطقی انتخاب شوند»؟ فرآیند مشخص و منطقی یعنی چه؟
۲. سعید جلیلی با مسعود پزشکیان متفاوت است، اما آیا تردیدی داریم که او نماینده و کارگزارِ گوش به فرمانِ خامنهایست؟ سعید جلیلی از چه سابقهی درخشان و پایگاه اجتماعی/اقتصادیِ مستقلی برخوردار است که بتواند ایران را یکتنه «ویرانتر» کند؟ چطور فردی در این سطح موفق شده در مقابلِ دولت و مجلس و مجمع بایستد؟ جواب روشن است: او نیست که در مقابل این نهادها و نیروها ایستاده است. خامنهای، سپاه، و امکانات و نیروهای امنیتی، نظامی، اقتصادیای که در اختیار آنهاست، عامل ویرانی بوده و هستند.
این متنِ کوتاه، دربارهی رأی دادن یا تحریمِ انتخابات نیست. این متنِ کوتاه، تفاوتهای پزشکیان و جلیلی را انکار نمیکند. این متن فقط یک نکته را برجسته میکند: دوقطبیسازیهای کاذب نهایتاً اعتماد عمومی را از برسازندگانِ آنها سلب و سرمایههای اجتماعیشان را برباد میدهد.