Tuesday, Jul 9, 2024

صفحه نخست » تقدیم به ۶۰ درصدی که رأی ندادند، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgانتخابات پایان یافت. با تصویری از صف‌بندی نیرو‌ها. ۶۰ در صد جامعه به این بازی حکومتی و فراخوان رهبر پاسخ "نه" داد. ۶۰ درصد تعیین‌کننده. ۶۰ درصدی که تکلیف خود را با حکومت روشن ساخته است.

اکثریتی که دیر زمانی‌ست به بهای درد و رنج عظیم، به بهای قربانی دادن زیباترین فرزندان این سرزمین، برای رسیدن به آزادی در برابر حکومت سرکوب صف کشیده است. کسانی که در هر فرصت با دستانی خالی به مصاف حکومتی مسلح و سرکوبگر برخاسته و حماسه آفریده‌اند. آن‌ها نوشندگان رؤیایی هستند که حاضرند برای رسیدن به آن هر سختی وعقوبتی را تحمل کنند.

جامعه‌ای که به این مرحله می‌رسد و در مقابل قدرت حاکم صف می‌بندد حکم دشمن برای حکومت پیدا می‌کند. حکومت به هر میزان که سرکوب‌شان کند. خود بیشتر آسیب می‌بیند. آسیبی که در لحظه دیده نمی‌شود اما در ذهن جامعه به‌خصوص نسل جوان نقش می‌بندد. در نهایت به دریای انسانی بزرگی بدل می‌گردد که می‌خروشد و پیش می‌رود.

این دریای انسانی را نمی‌توان دستگیر کرد، نمی‌توان به شلاق بست و کشت. نیرویی که از هر فرصت کوچک زمینه برای مبارزه فراهم می‌کند. قانون‌های حکومتی را به سخره می‌گیرد. نافرمانی می‌کند. آرام آرام از وجاهت و مشروعیت حکومت می‌کاهد. جامعه، به‌خصوص نسل جوان در تقابل حاکم مستبد صف می‌بنددو مبارزه می‌کند.

باور کردنی نیست. اما این نیرو درصف متزلزل سرکوبگران شکاف می‌اندازد. هرعمل حکومتی را به مضحکه و نمایشی برای نشان دادن ذلت حکومت بدل می‌کند.

خواست آزادی را به خواستی همگانی بدل می‌سازد. خواست اجتماعی به فکر کردن وادارت می‌کند.

فکرروشنی می‌بخشد، روشنی اعتماد می‌آفریند. اعتماد نشأت‌گرفته از روشنی آینده پیش رو شجاعت می‌دهد.

شجاعت امید ایجاد می‌کند. امید شور برپا می‌نماید.

شور بر جان می‌نشیند، شور نشسته بر جان‌‌های آگاه، جان‌های شیفته! آزادی طلب می‌کنند و درجست‌وجوی آزادی به حرکت در می‌آیند.

شعار آزادی سر می‌دهند. جنبش می‌آفرینند.

جنبش عجین‌شده با عشق به آزادی! بسان موج‌های بلند در میان اقیانوسی ازمردم خیزمی‌گیرند.

تن به صخره‌های استبداد می‌کوبند. می‌غرند، عظمت خود به نمایش می‌گذارند.

توده ناامید، توده عادت‌کرده به روزمرگی، تنبلی، رخوت، مصلحت‌طلبی که رؤیا‌های بزرگ را از انسان می‌گیرد. ناباور به قدرت خود می‌سازد. ناباور بتوان گسستن زنجیرهای بسته بر پای خویش، ناباور از رسیدن به آزادی! نشسته در انتظار مرگی آرام، بی‌صدا، بی‌شکوه. براین طوفان غرنده می‌نگرد.

نخست با تعجب براین موج‌های برآمده از درون خود نظاره می‌کند. به فرزندان، به نوادگان، به نسل جوان، که به بهای جان سر از اطاعت حاکم مستبد، از رژیم غالب می‌پیچند.

وحشت می‌کند! خود را پس می‌کشد. اما او بخش عظیم این اقیانوس انسانی‌ست.

اقیانوسی که درتلاطم است. موج‌های بی‌تاب، ایستاده در مقابل تندر، در مقابل طوفان، شلاق‌خورده، زخمی‌شده از هجوم لشگر بیداد را سر باز ایستادن نیست.

هر بارکه فرو می‌افتد. خروشان‌تر، جری‌تر، نیرومندتر از قبل برمی‌خیزد.

مشت گره‌کرده خود را بر صخره‌ها می‌کوبد. درهم می‌شکند صخره‌های شکاف افتاده را.

سر بر آسمان می‌ساید. گلبانگ سر بلندی سر می‌دهد.

توده ترس‌خورده با شگفتی می‌نگرد. دهان به تحسینشان می‌گشاید. خود را درون آن می‌بیند.

عطر آزادی در مشام‌شان می‌پیچد. عشاق جوان درگلوگاهشان می‌خوانند.

افق را نشان می‌دهند. افقی روشن!

تاریکی رنگ می‌بازد. ترس از میان برمی‌خیزد. اعتماد همراه شهامت پای در میدان می‌نهد.

مردم سیمای خود درسیمای یکدیگرجست‌وجو می‌کنند. نهایت در سیمای آزادی‌خواهان خود را باز می‌یابند.

قدم پیش می‌نهد!

عظمتی است! زمانی که اقیانوسی از مردم پای درمبارزه می‌نهد. نیرو می‌بخشد. وحدت می‌آفریند. یک‌دلی ایجاد می‌کند.

وحشت در دل حاکم مستبد، دردل سرکوبگران می‌افکنند.

با قدرتی افزون‌شده جاری می‌شوند.

هیچ نیرویی قادر به ایستادن در برابراقیانوس به حرکت درآمده‌ی مردم نیست.

سد‌ها در هم می‌شکنند. دروازه‌ها گشوده می‌شوند

آزادی دامن‌کشان از راه می‌رسد.

شادی جوانه می‌زند. خنده بر لبان مردم می‌نشیند.

کودکان شادمانه می‌رقصند. جوانان دختر و پسر با گونه‌های گل‌انداخته دست در دست هم به استقبال آینده می‌روند.

می‌سازند زندگی را آن‌چنان که شایسته آزادگان است.

چنین روز شکوهمندی در راه است.

کافی است بنگرید! به مبارزه جاری در میدان! در صور گوناگون خود.

از نه گفتن به انتخابات فرمایشی، تا پیام آزادی‌بخش جان‌های آزاد از ورای دیوار‌های بلند زندان. تا به جان‌های عاشق، به دختران و پسران جوانی که چنین بی‌باک و بی‌هراس در رزمند. از فراز چوبه‌ی دار شادی مردم می‌خواهند و پیام می‌دهند. مادرانی که سوگ فرزندان به دادخواهی بدل کرده و بی‌هراس پرچم خون خواهی فرزندان برافراشته‌اند. چه رزم با شکوهی‌ست. نه به جمهوری اسلامی گفتن.

گوش کنید! به نجوای شعر شاعره‌ای که از زبان میلیون‌ها انسان ایرانی، از زبان نسل جدید تکرار می‌شود.

"دوباره می‌سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش،

ستون به سقف تو می‌زنم اگر چه با استخوان خویش"

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy