در چند مصاحبه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، بر این نظر اصرار داشتم که آقای خامنهای دغدغه اصلیاش "بازسازی سرمایه اجتماعی" رژیم است و آقای پزشکیان فردی است که میتواند این سرمایه را برای رژیم بدست آورد و آقای خامنهای هم از این امر که او رئیس جمهوری شود واهمهای ندارد زیرا علاوه بر اینکه خود او براحتی میتواند آقای پزشکیان را مهار کند، همانطور که آقایان خاتمی، روحانی و احمدی نژاد را در دور دوم ریاست جمهوریش مهار کرد، مجلس نیز کاملا در دست اصولگرایان است و قدرت مانور آقای پزشکیان بسیار محدود خواهد بود.
انتخابات آخر مجلس، آقای خامنهای را شوک زده کرد. خلوت گذاشتن صندوقهای رای از سوی مردم چنان چشمگیر بود که با تقلب هم نمیشد قهر جامعه را مخفی نمود. در چنین وضعیتی جمهوری اسلامی نه تنها با غرب بلکه حتی با چین و روسیه هم نمیتوانست رابطه درستی داشته باشد بویژه اگر قهر مردم به اعتراض و جنبش تبدیل میشد. از اینرو آقای خامنهای باید خیلی زود عمل میکرد و دیدیم که از آنزمان به بعد دستگاههای امنیتی و تبلیغاتی رژیم نهایت تلاش خود را کردند تا به هر نحوِ ممکن، دوباره بخشی از مردم را به خود جلب کنند. برای مشروعیت بخشیدن به رژیم لازم نیست که جمع زیادی از مردم در انتخابات شرکت کنند. حتی اگر بین ۱۵ تا ۲۵ درصد مردم هم در انتخابات شرکت کنند، رژیم با تبلیغات و عدد سازی میتواند در جهان این نظر را جا بیاندازد که رژیم جمهوری اسلامی را نمیتوان نادیده گرفت. با قبول شرکت آقای پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان که قبلا او را برای انتخابات مجلس رد کرده بود، مهرهها چیده شدند. آقای پزشکیان فردی است که مورد فساد اقتصادی ندارد، توانایی سخنرانی دارد و مخالف افکار تندرویان رژیم و تحریمهاست و از حقوق اقوام مختلف ایران نیز دفاع میکند و البته از سوی دیگر، نه حزب دارد و نه برنامه منسجم. از دید رژیم، پزشکیان کسی بود که قادر است اعتماد بخشی از جامعه را جلب کند بدون اینکه در آینده بتواند خطری برای رژیم باشد. اما اینها کافی نبود لذا آقای ظریف نیز در کنار او قرار گرفت و دفاع آقای ظریف از او، به این شایعه دامن زد که آقای ظریف دوباره سکان وزارتخارجه را به دست خواهد گرفت و این موضوع برای بخشی از جامعه که بر این گمان است که برجام راه حل مسئله هستهای ایران میباشد، جاذبه داشت. در جبهه مقابل، جلیلی که چهره مخوفی در میان مردم دارد در مقام رقیب انتخاباتی قرار گرفت. بهتر از او برای جذب کردن بخشی از تحریمیها را نمیشد پیدا کرد. او سمبل هر آنچه مردم با آن مخالف هستند، بود. رفتار گروه سلطنت طلب نیز به کمک نامزد اصلاح طلبان آمد. رفتارهای بسیار زشت و توهین آمیز آنها نسبت به شرکت کنندگان در انتخابات در خارج از کشور و نزدیکی شرم آور رهبرشان به اسرائیل و حکومت نتانیاهو مورد استفاده واقع شد تا همه خارج از کشوریها و یا کسانی که خواستار تغییر رژیم هستند را یکدست وانمود کنند و اصلاح طلبان هم بتوانند از فضا استفاده کرده و اینچنین برخی از اصلاح طلبانی که از انتخابات دور شده بودند دوباره مبلغ "تغییر تدریجی" و استفاده از "فرصت انتخابات" شدند. بهرحال انتخابات انجام شد و آقای پزشکیان رئیس جمهوری شد. البته اگر آمار رسمی وزارت کشور را بپذیریم، در تمام طول تاریخ ۴۵ ساله جمهوری اسلامی، کمرونقترین انتخابات بود. در دور دوم، پزشکیان صاحب رای ۲۶درصد از کل واجدین شرایط شرکت در انتخابات شد که این عدد هم در تاریخ جمهوری اسلامی بیسابقه است یعنی حتی از رئیسی کمتر. با اینحال پر واضح است که عدد سازی کردند و شواهد نشان میدهد که شرکت مردم بسیار کمتر از آنچه بوده که رژیم مدعی آن است. اما برای رژیم همین اندازه کافی است تا به جهانیان این علامت و پیام را بفرستد که جمهوری اسلامی هنوز سرمایه اجتماعی دارد. پزشکیان به درستی در اولین سخنرانی بعد از پیروزی خود گفت: "باید از مقام معظم رهبری تشکر کنم. اگر ایشان نبودند تصور نمیکنم به این راحتی اسم من از این صندوقها بیرون میآمد! "
اما از فردای انتخابات، واقعیتها، توهمها را بکنار میزند. آقای پزشکیان که نمیتواند جواد ظریف را وزیر خارجهاش بکند احتمال دارد که عراقچی معاون وزیر خارجه باقی بماند. بد نیست بدانیم که در زمانی که مذاکرات برجام صورت میگرفت، خامنهای، عراقچی را برای مراقبت از ظریف در جمع مذاکره کنندگان گذاشته بود و بعد از اینکه ترامپ از برجام بیرون رفت و تحریمهای جدیدی شامل حال ایران شد، رابطه عراقچی و ظریف سرد شد، ظریف او را متهم میکرد که وی برخی از اخبار محرمانه را به اصول گرایان گزارش میداده است.
اما جواد ظریف بارها با افتخار از برجام یاد کرده و اینطور جا انداخته که برجام فرصت بزرگ و حتی پیروزی بزرگی برای ایران بود. در کارزار انتخاباتی پزشکیان بشدت از برجام دفاع کرد. اما آنچه بسیاری نمیدانند اینکه برجام از دید رهبر جمهوری اسلامی تنها یک هدف داشت و آن اینکه، واقعیت برنامه هستهای که ساختن بمب بود را بپوشانند و غنی سازی را به بهانه اینکه ایران به آن نیاز دارد را ادامه دهند. غنی ساریای که به هیچکار کشور نمیاید و هنوز رژیم از این دروغ آشکار استفاده میکند کا باید به هر قیمت غنی سازی را ادامه داد. همه جناحهای رژیم در این دروغ اشتراک نظر داشتند و دارند؛ چه آنها که در کادر برجام عمل میکردند و چه تندروهایی که مخالف برجام بودند. اولیها، ادامه غنی سازی اورانیوم را در کادر برجام میخواستند و دومیها اصرار بیشتری بر ادامه غنی سازی اورانیم داشتند. در صورتیکه راه حل سیاست هستهای، ادامه غنی سازی که به هیچکار اقتصاد و انرژی ایران نمیآید، نبود. آنزمان که غنی سازی هنوز این میزان وسعت نگرفته بود میشد جلوی ضرر را گرفت. ظریف خود را در شهر کوران زیر سلطه استبداد و سانسور، پادشاه میداند اما اگر در ایران این سئوال اصلی که غنی سازی برای چه صورت میگیرد مطرح شود نیروهای ملی و میهندوست براحتی میتوانند دست او را باز کنند. نه تنها اورانیوم ۶۰ درصد غنی شده، نه ۲۰ درصد غنی شده و حتی اورانیوم ۴ درصد غنی شده نیز در ایران کاربردی ندارد. چنانچه در این ۱۵ سال اخیر از یک گرم آن هم استفاده نکردهاند.
مردم ایران هنوز بهای این دروغ تاریخی را میپردازند که ظریف و روحانی قهرمانانه آن را امضا کردند. در صورتیکه که اگر غنی سازی آنزمان کنار گذاشته شده بود، ما ۲۰ سال تحریم نمیشدیم و میتوانیستیم در فن آوری هستهای که ربطی به غنی سازی ندارد نیز رشد داشته باشیم. اما خامنهای نمیخواست و سپاه پاسداران نیز نمیتوانست قبول کند که غنی سازی کنار گذاشته شود زیرا احتیاج به توجیه آن داشت و توجیه آن نیز استفاده صلح آمیز از عنی سازی است، استفادهای که در ایران کوچکترین محلی ندارد. این واقعیت داستان برجام است. ظریف میخواست هم خامنهای برنده باشد هم سپاه هم رابطه با غرب، عادی و برقرار باشد و اساس اینکار بر همین دروغ بنا بود: "ما به غنی سازی نیاز داریم و این حق ماست! " و این در حالی است که ملت ایران تا کنون، از این بابت هزینه بسیار هنگفتی را پرداخته و میپردازد.
حال بازی و تحرکات انتخابات تمام شد. همه میدانستند و میدانیم که وزیر خارجه یکی از وزرایی است که رئیس جمهوری بدون اذن رهبر نمیتواند انتخاب کند. ظریف که صحبتهایش در باره میدان [بخوانید سیاستهای سپاه در منطقه] و دیپلماسی، خامنهای را به خشم آورده بود نمیتوانست چراغ سبز رهبر را داشته باشد. علاوه بر اینکه باید رای مجلس را هم بدست بیاورد. شاید عراقچی که مدتها بدنبال این پست بود، وزیرخارجه بشود. با اینکه تا قبل از انتخابات آمریکا احتمال اینکه توافقی جدی با غرب صورت گیرد بسیار ضعیف است اما هرگونه تصمیمی در این زمینه را خامنهای خواهد گرفت و عراقچی و یا شخصی مانند او، آنرا اجرا خواهد نمود. آیا خامنهای از پزشکیان برای نزدیک شدن به غرب استفاده خواهد کرد؟ گمان من این نیست. او تا زمانی که مسئله جانشینیاش حل نشده است به بحران نیاز دارد. پزشکیان تنها برای وقت خریدن است.
مهران مصطفوی
انتخاب پزشکیان و فرصتهای پیش رو، پانتهآ مدیری
تقدیم به ۶۰ درصدی که رأی ندادند، ابوالفضل محققی