Monday, Aug 12, 2024

صفحه نخست » زن زندگی آزادی پادزهر ۵۷ است

avkh.jpgاحمد وحدت خواه - ویژه خبرنامه گویا

هم میهنی در اظهار نظر در زیر مقاله اخیر من گفته است چرا با پیدایش جنبش زن زندگی آزادی من همچنان در مورد شکست فاحش انقلاب اسلامی و نیروهای سیاسی آفریننده آن در ۴۵ سال پیش سخن می گویم. ایشان گفته اند:

«زن، زندگی، آزادی» آغاز نشده که شما بعد از نیم‌قرن همه‌ی تقصیرهای امروز را بیندازید گردنِ مخالف‌هایتان و از تاریخِ گذشته یک ملت گروکشیِ سیاسی بکنید».

شادروان احمد کسروی در پیشگفتار کتاب ارزشمند خود «تاریخ انقلاب مشروطه»‌ می نویسد «ما که شاهد این انقلاب بوده ایم اگر در مورد زمینه ها و بازیگران آن چیزی ننویسیم چطور می توانیم از نسل های آینده که هرگز آن را ندیده و تجربه نکرده اند انتظار داشته باشیم بتوانند درباره آن چیزی بنویسند؟» ‌(نقل به مضمون)

نا گفته پیداست که جنبش ادامه دار زن زندگی آزادی در واکنش به نیم قرن استبداد خون آلود رژیم جمهوی اسلامی شکل گرفته و پیشقروالان آن نسلی است که هرگز زندگی در دوران شاه را نه دیده و نصیبی از آن برده است. نسلی که شوربختانه می گوید آنها دیگر جمله معروف «جوانی کجایی که یادت به خیر» را نخواهند گفت.

اما هیچ جنبش اجتماعی انسانها بی آنکه از وجدان، تجربیات و آگاهی نسل پیش از خود بهره و سرچشمه بگیرد در عالم واقعیت اتفاق نمی افتد، که هیچ، پیروزی آن هم تضمین شده نیست.


این نسل پیشین، منهم از میان آن، همان است که پیش از جنبش زن زندگی آزادی در میهن ما با واقعیات پیش و پس از انقلاب اسلامی هم «زندگی» کرده و هنوز قضاوتش بر آن تاریخ عمر از دست رفته خود معیار است و «گروکشی سیاسی»‌ نیست. دادخواهی سیاسی است.


واقعیت این است که همه نیروهای سیاسی مخالف حکومت شاه فقید در تضاد کامل با آرمانهای جنبش زن زندگی آزادی قرار داشتند.
«زن» برای نیروهای ارتجاع مذهبی و سنتی (شامل خمینی و هواداران او) در بهترین حالت مادری دلسوز و وفادار به خانه و خانواده و البته پیرو بی چون و چرای دستورات همسر بودند. همان تفکرات پوسیده و ضد ایرانی که امروز به عنوان «فرهنگ اسلامی» از سوی صدها نهاد مذهبی رژیم تبلیغ و دنبال می شود.


نسل جدید این نیروهای مذهبی که به یمن دانش گستری و نوگرایی حکومت های پادشاهان پهلوی، با ادبیات سیاسی و اجتماعی دنیای متمدن آشنا شده بودند، در برداشتی نوین از اسلام آن را همطراز اندیشه های سوسیالیستی می پنداشتند و با نفرتشان از غرب سرمایه داری و «امپریالیزم آمریکا» حکومت غربگرای شاه را بخشی از آنها می دانستند و خواهان سرنگونی آن بودند.


«زندگی» برای نیروهای چپ «کمونیستی» به پدرخواندگی حزب ورشکسته و وابسته توده، در آرمانهای تخیلی خود را نماینده طبقه کارگر ایران می دیدند و با توسل به نصیحت استالین و مائوتسه تنگ که «قدرت از لوله تفنگ بیرون می آید» مبارزه مسلحانه با حکومت شاه و نمادهای وابسته به آن را «تنها ره رهایی»‌ می خواندند.


مائویی که در جریان انقلاب فرهنگی چین میلیونها انسان به دست هواداران جنون زده اش که معادل امروزی آنها به نام حزب اللهی شناخته می شوند به جرم داشتن اندیشه های «بورژوایی» قتل عام شدند و وقتی که چوئن لای نخست وزیر چین کمونیستی مقدم اشرف پهلوی را در دیدار از پکن گرامی داشت همه عقاید ایدئولوژیکشان یکشبه باد هوا شد.


مفهوم «آزادی»‌، این حق بی چون و چرای انسانی که در همه ادوار تاریخ مورد تجاوز و سرکوب و ملعبه دست انواع و اقسام دیکتاتوریهای چپ و راست قرار گرفته، برای نیروهای چپگرای مخالف حکومت شاه نه آزادیهای به دست آمده در سرزمینهای غربی با توسل به اندیشه لیبرالیزم در دوران روشنگری و رنسانس، بلکه انتقام خونین پرولتاریا از سرمایه داران و رسیدن به جامعه بی طبقه خیالی آنها بود.


نتیجه مخالفت های چنین سازمانها و افرادی بی ربط با تاریخ و فرهنگ ایران و به جای آن دلبستگی آنها به «عزای عاشورا و جنبش بلشویکها»، در زمانی که ایران عزیز ما آهسته اما پیوسته با اندیشه های ملی گرایانه به سوی کشوری نوساخته و عضوی مسول در میان ملل جهان گام بر می داشت چه می توانست باشد جز همان فاجعه ای که امروز بر این سرزمین تاریخی سلطه گسترده است.


عبدالله ناصری، استاد تاریخ و مدیرعامل اسبق خبرگزاری دولت (ایرنا)، امروز در اظهار نظری در مورد اوضاع کشور نوشته است: «تداوم انقلاب زن، زندگی، آزادی، تنها مسیر نجات ایران است و عبور از جمهوری اسلامی را تسریع می‌کند».
حق با اوست. بیخود نیست که ظریفی سالها پیش گفته بود ایران تنها کشوری در جهان است که تنها مسیر آن به سوی آینده بازگشت به گذشته آن است!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy