Monday, Aug 19, 2024

صفحه نخست » ماست سیاه و چرخش تمدنی، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgیک ذهن سنتی را از زبان سنتی و توسعه‌نایافته ی آن به آسانی می‌توان شناخت. به زبان دیگر اسانشیالیزم و ذات‌گرایی همانند شباهت‌ها ی خانواده‌گی در میان سنت‌گراها حضوری برنده و‌ آشکار‌ دارد؛ و هر گفتمانی را در پایان به آن‌جا می‌کشاند.‌
ذات‌گرا برای هر چیزی یک ذات و هسته ی سخت در نظر دارد؛ شناخت‌شناسی در سنت سازوکاری است که به کار دریافت آن ذات، توضیح و پوست‌گیری از آن کمک می‌کند.(افلاطون، انگاره ی دنیای مثل و افلاطونیان قدیم و جدید ستون فقرات این سنت فلسفی هستند.) ذات‌گراها و ذهن‌ها ی سنتی از مثال‌ها ی گوناگونی برای توضیح این فلسفه بهره می‌برند. از مثال‌ها‌ی رایج آن‌ها ماست سفید است. (یا آب‌غوره ی فلزی)
یعنی این جان‌ها ی کوچک، در جهان‌ها ی کوچک خود زندانی‌ اند و حتا از درک ساده ی یک کاسه ی ماست که می‌تواند با یک عدس رنگ سیاه ویژه مواد غذایی، سیاه شود و توضیح آن ناتوان هستند. (۲)
تصور کنید در جهانی نام‌گرا (نامینال) که همه چیز روی پیوستاری قرار دارد که از هر سو در حال گسترش است، زیستن برای این جان‌ها ی کوچک چه‌قدر دش‌وار و اضطراب آفرین خواهد بود. این همان اضطراب کشنده‌ای است که نیاکان بدوی ما را به این‌جا رسانده است. ذات‌گرایی در تاریخ اندیشه، زمانی سازوکاری بود که می‌توانست بر کثرت و چندگانه‌گی خیره‌کننده و آنتروپی خردکننده ی هستی چیره شود و حظی از ثبات و آرامش را برای آدمی ارمغان آورد. در دل این جهان شکننده، تاریک و دل‌هره‌آور بود که علایم، نشانه‌ها، هنرها، زبان‌ها، ادیان، سنت‌ها، فرهنگ‌ها، کتاب‌ها، دانش‌ها و تمدن‌ها روییدند و هراس‌ها و اضطراب‌ها ی ما را کمی تا قسمتی روبیدند و بردند. (۱) حالا اما زمانه ی دیگری است، حالا ثبات و سکون (فلسفه‌ها، ارزش‌ها، ترفندها و سازوکارهایی که برای رسیدن به آن‌جا به‌کار رفت) چنان برای ما عادی شده است که آن توهم ساخته‌گی را جدی‌تر از آن می‌نماید که کسی بخواهد و بتواند آن را و ناگزیری ی آن را بچالد. حالا سنتی که ما را به این‌جا رسانده است چنان ستبر و سرکوب‌گر است که شهامت هر دگرگونی ی را از ما گرفته است. سنت همین فلجی مغزی، روانی، زبانی، فرهنگی، تمدنی و شناختی است که نمی‌گذارد فربود و واقعیت تغییر، دگرگونی، گوناگونی و‌ چندگانه‌گی (کثرت) را دریافت و انگاره‌سازی کرد.
از این گوشه، نوینش (مدرنیته) امکان دریافت ماست سیاه است. نوینش همین امکان‌ها و ناامکان‌ها ی چرخش بنیادین در دریافت و پذیرش آرامش است.
اکبر کرمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس‌ها
۱) از آن‌جا که در هستی ثبات و سکون دست‌یافتنی نبود (و هنوز نیست) طبیعی است که آدمی آن را در کاسه ی سر خود و در دل فرهنگ و زبان می‌کارد. اما فرگشت هم‌راستا و درهم‌تنیده ی زبان، مغز و اجتماع/جامعه به کمک هزاره‌ها سرکوب که در جهان سنت ادامه داشت آرام‌آرام آدمی را به جایی می‌رساند که ذات‌گرا می‌شود؛ یعنی آدمی برساخت‌ها ی ذهنی، زبانی و انتزاعی خود را جدی گرفته و در دام آن‌ها افتاده است. نوینش دریافت این تاریخ و برگفتی تازه و دیگر از آدمی و هستی است که به بازشناسی دیگری و دیگربوده‌گی می‌رسد.
۲) زمانی ذات‌گراها ی سکولار از دریافت روشن‌فکری ی دینی به بهانه ی «آب‌غوره ی فلزی» سر می‌زدند؛ و استدلال می‌کردند هم‌چنان که آب‌غوره ی فلزی ناممکن است، روشن‌فکری دینی هم ناممکن است.


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy