آقای زیدآبادری به تازگی دو نوشته کوتاه منتشر کرده در یکی از خبرنامه گویا انتقاد کرده است که چرا نوشته است مدرس ضد رایدادن زنان بوده است و در نوشتهای در باره آخوند حمید رسایی به دفاع جانانه از شیخ مدرس پرداخته است.
نگارنده به برخورد آقای زیدآبادی با مرتجع و هوچیگر بیمایهای چون حمید رسایی کار ندارد. آنچه این جا با خوانندگان در میان میگذارم صفتهایی است که او در نوشته خود به رسایی، برای شیخ مدرس برشمرده است:
"مدرس... در تمامی عمرش گامی جز در جهت حمایت از منافع ملی، دفاع از اصول مشروطیت و مقابله با خودکامگی برنداشت و سرانجام جان بر سر این راه گذاشت. " از آن نوشته آقای زیدآبادی
یک. نخست به آقای زیدآبادی گفته باشم که مدرس یکی از ۵ ملایی بود که بنا بر قانون اساسی مشروطه باید مراقبت میکردندکه در اجرای قانون اساسی مبادا سرانگشتی از شریعت اسلام تخطی شود. در قانون اساسی مشروطه به اجبار به کنترل این ۵ ملا تن داده بودند تا که اینان رَم نکنند و با تکیه برنیروی ویرانگر خرافههایی دینی، مردم را به شورش و ویرانگری وادار نکنند. کوشش او در مجلس در همین راستا و در پاسداری اسلام عزیز بوده است نه "حمایت از منافع ملی"! هدف او چون همین دایناسورهای حاکم بر ایران امروز، تنها حفظ بیضه اسلام بوده است. میشود از آقای زید آبادی پرسید اگر امروز مدرس زنده بود در کدام صف قرار میگرفت؟ آیا از حامیان حجاب اجباری و برخورد وجشیانه با دختران و زنان ایرانی نمیبود؟ با شناختی که از برخوردهای او موجود است که همیشه چوبِ لایِ چرخ ترقی و پیشرفت ایران گذاشته، در کنار همین آخوندهای مرتجع قرار میگرفت.
دو. آیا میشود کسی را که با شیخ خزعل علیه سردارسپه (رضاشاه آینده) همکاری کرده و حتا از خزعل پول دریافت کرده است را "حامی منافع ملی" نامید؟ منافع ملی در رهایی خوزستان از تسلط خیانتکاری چون خزعل و انگلستان بود که مدرس در همه آن مدت که سرداد سپه با رشادت و بیباکی برای ریشهکن کردن او و تسلط انگلستان برخوزستان رفته بود، از هیچ کوشش و دروغپردازی برای شکست سردارسپه کوتاهی نکرد. رضاشاه بیسبب از او دلچرکین و بیزار نبود و بدبینی او نسبت به آدمهای گرداگرد خود زمینه داشت. خود رضا شاه در کتاب "سفرنامه خوزستان و سفرنامه مازندران" به روشنی میگوید که هنگام آن سفر سخت و خطرناک مرتب گزارشهایی از مجلس را دریافت میکرده و از نامهنگاری شیخ خزعل با مدرس و فرستادن پول از سوی خزعل آگاه بوده و در جایی مینویسد که اگر من بخواهم از کوشش خیانتکاران بنویسم یک کتاب میشود:
" اقلیت مجلس که تشکیل میشود از مدرس، میرزا حسنخان زعیم، بهبهانی، ملکالشعرا، حائریزاده، کازرونی، حاج آقا اسماعیل عراقی، قوامالدوله، اخگر، آشتیانی و غیره مدتی بود که صرفه خود را در مخالفت با من میدیدند. برخود حتم کرده بودند که در مقابل خدمات و عملیان درخشان من و دولت من و قشون من، چشمها را برهم گذارند و کارهای مرا وارونه جلوه دهند و ذهن مردم را مشوب سازند. تمام مخالفتهای این دسته را که غالباً منجر به کندی امور و خرابی نقشههای دولت و خسران ملت شده است[را] یادداشت کردهام، واقعاً مضمون یک کتاب است. " برگ ۱۲۷ سفرنامه خوزستان، سفرنامه مازندران، تجدید چاپ نخست ۱۳۸۲نشر تلاش، تجدیدچاپ دوم نشر بنیاد داریوش همایون ۱۳۹۲. مرکز پخش انتشارات فروغ در آلمان.
رضا شاه در جایی دیگر مینویسد:
"... اگر راپرتهایی که از اعمال اینها، خصوصیات کارهایشان رسیده[را] درج کنم، همه کس تعجب خواهد کرد که چگونه ممکن است بشر ایرانی، وکیل ملت، مدیر روزنامه، به این رذالتها و خیانتها تن در دهد و برای جلب مشتی پول و متزلزل ساختن من به تجزیه وطن و استقرار و نفوذ اجانب و از هم گسیختن نظام، رضا بدهد. " برگ ۱۲۸ سفرنامه پیشگفته
شیخ خزعل مالک خوزستان بود و سالها از پرداخت مالیات خوداری میکرد. آرتور میلسپو حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی در سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷م. (۱۳۰۶ / ۱۳۰۱ خورشیدی) و ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵م. (۱۳۲۱ تا ۱۳۲۴ خورشیدی) برای بهبود وضع مالیه به استخدام دولت ایران در میآید. او در دوره نخست و قدرت بابی سردار سپه، در نامهای درخواست پرداخت مالیانهای پسافتاده شیخ خزعل را میکند. شیخ به هراس میافتد توجه کنید:
"... شیخ خزعل که موقعیت خود را بحرانی دید ابتدا با مخالفان رضاخان در تهران و نمایندگان اقلیت مجلس چون آیت الله مدرس و شکراللهخان قوامالدوله در تهران رابطه برقرار کرد. " از ویکیپیدیای فارسی، تاکیدها از من است.
در همآن هنگام که سردارسپه در خوزستان است، لایحه بودجه نیروی نظامی که در آن وضع بحرانی چون آب برای تشنگان بود، در مجلس به بحث گذارده میشود. مدرس در رأس مخالفان از هیج کوششی برای جلوگیری از تصویب آن کوتاهی نمیکند با این بهانه که این بودجه تنها سردارسپه را نیرومندتر میکند! البته مجلس با اکثریت ۷۷ رای موافق در برابر ۱۴ رای مخالف مدرس و ۱۳ تن دیگر لایحه را به تصویب میرساند.
وبسایتهای وابسته به حکومت پُر است از دادههای ناراست در باره رضا شاه و تبلیغ برای "شهید مدرس! "
سه. آقای زیدآبادی در ایرادی که به خبرنامه گویا گرفته است مینویسد:
"زنان فرانسه در سال ۱۹۴۴ یعنی ۷ سال پس از قتل مدرس حق رأی به دست آوردند. حال چطور میتوان از یک رجل دینی در این گوشه از دنیا انتظار داشت که در اوایل قرن ۲۰ با حق رأی زنان و یا حضور آنان در مجلس موافق بوده باشد؟ "
اینک بر مبنای همین منطق از آقای زیدآبادی باید پرسید چگونه در آن دوران از کسی که از نوجوانی با سختی و تنها با تکیه بر اراده، همت، سرسختی و درایت خود ترقیکرده و شیفته نجات ایران از آشفتگی، بینظمی، ناامنی، ویرانی و فروپاشی و بدتر وجود شمار زیادی که یا وابسته روسیه بودند یا انگلیس، این چشمداشت را داشت که دمکرات بوده باشد و یکبند او را دیکتاتور مینامید؟ اگر او سختگیری نمیکرد (که شوربختانه گاه بیش از اندازه خشونت به کار برد ولی او نیز مرد زمانه خود بود.) چگونه میتوانست امنیت و پیشرفت برای جامعه ویران آن روزگار را فراهم کند؟ درآن جامعه آشفته بیدر و پیکر و زیر تسلط روس و انگلیس و خزانه خالی، بدون یک نیروی نظامی منسجم، او چگونه میتوانست دمکرات باشد؟
آقای زیدآبادی وارونه سازی تاریخ نه به شما یاری خواهدرساند و نه به سود جامعه و مردم ایران است. امیدوار باشیم که نسل جوان که جویا و پویا است، با تجسس و پیگیری همیشه خود به دنبال حقیقت باشد و چون ما گذشتگان فریب نخورد.
خوانندگان علاقهمند میتوانند مقاله مفصل نگارنده در باره رضاشاه: "رضاشاه مردی که چهره ایران را دگرگون ساخت" را در آدرس زیر ببینند:
www.youtube.com
کوروش گلنام
*
*
دولت مسعودآقا و آقازاده، حامد آئینهوند