سخنان اخیر پزشکیان در مورد پایین بودن قیمت بنزین و لزوم بالا بردن آن بار دیگر نشان داد که استدلال نمودن ساده انگارانه در مورد مسائل چند علتی و پیچیده، چقدر میتواند خطرناک و پرعارضه باشد.
البته او در عمل چنانکه خود بارها تاکید نموده تنها مهرهای است تا مجری "صادق" اوامر رهبر و هستهی قدرتی باشد که برای بلندپروازیهای هستهای و موشکی و پرداخت خاصهخرجی گروههای نیابتی خود در منطقه به پول نیاز دارند و البته از کسی که علنا و با صداقت! تمام بر تمام ارکان جمهوریت مرثیه خوانده، نمایندگان مجلسی که خود ذوب در ولایت هستند را با اعلام جاننثاری نسبت به رهبر و هماهنگی تمام وزرای کابینهاش با او تهدید میکند، انتظاری بیش از این هم نمیتوان داشت.
گویا سلطان برای خود غلامی خریده است تا او را از شر صدور حکمهای ثانویه و پرداخت هزینههای آن نیز خلاص کند و مدل جدیدی از یکپارچهسازی را پیاده کند، نام وفاق ملی بر خود دارد!
البته باز کردن بحث بنزین برای اولین بار نیست و هر جا مسوولان امر از جوابگویی و رفع مشکلات مردم در شرایط اقتصادی فعلی عاجز میمانند، باب منت گذاشتن بر سر مردم را با بحث بنزین باز میکنند؛ به این صورت که ابتدا در مورد رعیت ناسپاس بد مصرف کننده و هدر دهندهی بنزین داد سخن میدهند و نهایتا نتیجه میگیرند که مردم تا همین جا هم باید شاکر این همه لطف حکومت باشند! و زمان آن رسیده که قیمت بنزین واقعی گردد!
البته اصل مساله صحیح است و دانستن اینکه بنزین در کشور ما نسبت به دنیا و حتی همسایگانمان نیز ارزانتر است، جزء اطلاعات عمومی اکثریت جامعه بوده کار شاقی نیست که نیاز به کشف مجدد توسط رئیس جمهور و تیم اقتصادیاش داشته باشد.
اما واقعی شدن قیمت بنزین بهطور مجرد از سایر پارامترهای اقتصادی فاجعه آمیز است. خصوصا، در اقتصادی که ریز و درشت امور، صنایع و قیمتگذاریها در اختیار دولت است و مردم آن به دلیل سیاستهای نادرست اقتصادی و تحریمهای کمرشکنی که حاصل توهمات بلندپروازانهی حکومت است، تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی هستند، قیمت دلار در آن به طور سرسام آور و در مقاطعی عامدانه و برای در آمدن خرج هزینههای دولت افزایش یافته فقط طی ۱۵ سال اخیر شصت برابر شده است، حداقل حقوق یک کارگر ۱۱۵ دلار بوده حقوق پایه یک کارگر متاهل با دو فرزند به ۲۰۰ دلار هم نمیرسد -مبلغی که با دو و نیم برابر کردن آن تازه به خط فقر رسمی و خوشبینانه ۵۰۰ دلاری کشور میرسیم!!- نمیتوان ناگهان و به طور انتخابی سراغ یک قلم بنزین رفت و پای علم واقعی کردن قیمت آن سینه زد.
هرگاه تحریمهایی که توهم ارباب قدرت باعث آن است بر طرف، اقتصاد آزاد و رقابتی و ایران عضوی از سازمان تجارت جهانی گردید، بهای مسکن و خدمات واقعی شد، طوری که مردم مجبور نباشند برای یک خانه و ماشین معمولی، پشت صف قرعهکشی و انتظار طولانی بایستند و دهها برابر قیمت واقعی آن را بپردازند و در یک کلام در سایه اقتصادی موفق و پویا حداقلهای زندگی برای همه فراهم بود، بله! آن وقت باید به واقعی کردن قیمت بنزین هم فکر کرد.
اما وقتی مردم در چارچوب اقتصاد دستوری و تحت قواعد مصنوعی آن گرفتار هستند و زیر فشار تحریم هر روز فقیرتر شده کاهش قدرت خرید آنان به ساعت و دقیقه رسیده است، سخن گفتن از واقعی کردن قیمت بنزین، آنهم در دولتی که مدعی شنیدن صدای بیصدایان است، مثل دشنامی توهین آمیز است که جامعه را به خرد کردن کمر اکثریت و کشتار خاموش آنها تهدید میکند.
آنهم در شرایطی که اولا اقتصاد حدود ۵ میلیون نفر از مردم ایران مستقیما به حمل و نقل و مساله بنزین گره خورده است و از آن تامین میشود و ثانیا به تجربه چندین دهه اخیر هر میزان افزایش در قیمت بنزین به افزایش شدید و مصنوعی قیمت تمام کالاها -از نان و گوشت و لبنیات و اقلام ضروری گرفته تا ...- میانجامد.
کسانی که تنها وقتی به بنزین میرسند، مشام کارشناسیشان تیز میشود، باید بدانند که واقعی کردن قیمت بنزین به ملزومات اولیهای محتاج است که حاکم شدن تعقل بر اقتصاد، دست برداشتن از بلندپروازیهای کودکانه و خطرناک هستهای و موشکی و پرهیز از حمایت بیهوده از گروههای پرخرج و بحرانساز نیابتی در منطقه از پیشنیازهای اولیه آن است.
بعد از رسیدن به این حداقلها امکان واقعی شدن قیمت بنزین هم فراهم خواهد بود، چرا که در شرایط ثبات و رشد اقتصادی، واقعی کردن قیمت بنزین یا هرچیز دیگری نه تنها روی معیشت و زندگی مردم تاثیر منفی ندارد که از الزامات اقتصادی پویا خواهد بود.