- بعد از فرونشستن خشمها و سوگها، مسئولان کشور لازم است در این باره بیاندیشند که چرا کار در لبنان به این نقطه رسید؟
- آیا آنچه رخ داد، قابل انتظارشان بود؟ اگر بود، چرا مانع وقوع آن نشدند و اگر نبود، چه علل و عواملی مانع دیدن واقعیت و پیشبینی آن شد؟
احمد زیدآبادی
به نظر من، یکی از عوامل اصلی این قبیل امور، جلوگیری از طرح نظرات مخالف و انتقادی در سطح عمومی است. نقطه قوت اسرائیل نسبت به برخی کشورهای خاورمیانه این است که هر استراتژی، سیاست و تصمیم نهادهای رسمی، قابل نقد عمومی از سوی نیروهای منتقد و مخالف به صریحترین و عریانترین شکل ممکن است. همین مسئله زوایای مختلف موضوع را پیش چشم تصمیمگیران میآورد و آنان را نسبت به عواقب تصمیمشان هشیار میکند و یا در صورت نادیده گرفتن هشدارها به پای میز پاسخگویی میکشاند.
در برخی کشورها از جمله کشور ما اما گویی برخی تصمیمات سیاسی، مقدس و مطلقاً پرسشناپذیرند به طوری که اگر شهروندی از زاویهای متفاوت، خطرات و تهدیدات آتی یک تصمیم را گوشزد کند، بلافاصله به عنوان عامل یا ستون پنجم دشمن معرفی میشود!
در واقع این روش کار را به جایی رسانده است که عدهای تحت عنوان "نیروی ارزشی یا انقلابی" اظهارنظر را هم فقط حق انحصاری خود میدانند و حتی برای رئیسجمهور و وزیران کابینه نیز کمترین شایستگی و جایگاهی برای ارائۀ نظرات خود نمیبینند! همینها با ایجاد فضای رعب و تهمت، مانع سنجش همهجانبۀ تصمیمات سخت در این دنیای پیچیده و بغرنج میشوند و با تحمیل نظرات سطحی و هیجانی و پرهزینۀ خود به حکومت، سبب بروز تکرار فجایع در کشور میشوند.
آنچه در لبنان علیه حزبالله رخ داد، مسئلۀ کوچکی نیست که بتوان آن را کماهمیت شمرد و یا منحصر به همین مورد نیست که قابل تکرار نباشد. خیزی که دولت نتانیاهو برداشته است، ابعاد گستردهای دارد. به رغم ظاهر ماجرا کارش را هم با هماهنگی با بسیاری کشورها پیش میبرد. مقابله با این وضعیت، همۀ توان فکری مجموعۀ نخبگان ایرانی را طلب میکند.